در ادامه اين مطلب مي خوانيم: نقدي كه با بكارگيري كلمات حرفه اي و فني درعين حال انساني و آموزنده، دلسوزان علوم ارتباطات را بار ديگر به يك واكاوي ذهني و جهد و تلاش بيشتر براي ترسيم آينده اي بهتر در حوزه علوم ارتباطات و رسانه فرا خواند. روشي را در تربيت نسلي فرزانه و فرهيخته، به متوليان و سياست گذاران و تصميم گيران اين رشته درسي يادآوري كرد .
اين هنر جز از استاد گرانقدرم دكتر مهدي محسنيان راد، نويسنده ده ها كتاب ارزشمند در حوزه علوم ارتباطات و پرورش دهنده صدها دانشجوي بارز در اين رشته بر نمي آمد. نقدي كه با مطالعه آن نه گزندگي دارد و نه عقده گشايي بلكه روان و صادقانه و به شكلي استادگونه و آموزنده براي توجه هر چه بيشتر در تأليف متون درسي رهنمود است.
همان گونه كه از ديرباز رسانه به عنوان ابزاري سهل و ممتنع در اتمسفر اطلاع رساني و ارتباطات و انتقال آگاهي مطرح است، media literacy يا «سواد رسانه اي» نيز از مفاهيم چالش برانگيزي است كه پيرامون ابعاد و زواياي آن ديدگاههاي مختلفي وجود دارد، با وجود اهميت اين موضوع، به نظر مي رسد مباني و مباحث تئوريك و راهبردهاي اجرايي آن چندان مورد توجه قرار نگرفته كه از اين حيث زيان هايي متوجه جامعه شده است. طرح مطالب و نظرات مختلف در اين ارتباط و كنكاش در مورد نقدها مي تواند سودمند بوده و دقت در آنها توسط كنشگران عرصه اجتماعي و علوم ارتباطات، به عنوان يك ضرورت محسوب مي شود.
كتاب جديد درسي با عنوان «تفكر و سواد رسانهاي» كه اگر چه بسيار با تأخير ولي به تازگي توسط دفتر تاليف كتاب هاي درسي تنظيم و براي تدريس در مدارس و دبيرستان ها توزيع شده است در گام نخست اگر چه در ذات خود خوب وپسنديده است اما نقد دكتر مهدي محسنيان راد به عنوان يكي از اساتيد برجسته حوزه علوم ارتباطات به محتواي اين كتاب درسي فارغ از هر مساله ديگر كه اين متن بايد خوراك ذهني دانش آموزان و آينده سازان كشور قرار گيرد موجب شده است تا اين مفهوم از سوي كارشناسان و صاحب نظران به يك باره مورد توجه بيشتري قرار گيرد. قرار گرفتن كتاب ياد شده در ترازوي نقد و ارزيابي منصفانه و مشفقانه اين استاد فرهيخته كه انديشهها و آثارش هدايتگر دانش آموختگان عرصه علوم ارتباطات بوده و هست، دست مايه قلمي شد تا اين نوشته كوتاه توليد و تقديم شود. به جرات مي توان گواهي داد كه در پرتو فضاي نقادانه و عالمانه و در سايه نگاه استاداني همچون دكتر محسنيان راد شرايط براي تبيين زواياي مختلف «سواد رسانه اي» بيش از پيش فراهم شود.
خلاء كارهاي پژوهشي در اين زمينه روشن تر از خورشيد است و هر گام كه براي روشنگري آن برداشته شود اقدام ارزشمند و درخور تحسيني به حساب مي آيد، اما نبود جامعيت از يك سو و برخي پراكنده نويسيها سبب شده است تا بسياري از ملاحظات و بايسته ها در اين عرصه مورد غفلت قرارگيرد.
اين رويكرد كه موضوعات رسانه اي به منزله درسي به نسل جديد آموخته شود، اقدامي ارزشمند و ضروري است.
ولي در اين ميان چند پرسش پايهاي كه پاسخ آنها مي تواند روشنكننده راه و مسير باشد، اهميت حياتيتر دارد. پرسش اينجاست كه چه مفاهيمي، با چه هدفي و با استفاده از چه شيوه و ابزاري، خوب است كه به آينده سازان كشورآموزش داده شود؟ در اين عرصه آيا ناديده گرفتن صاحبنظران نام آشنا و پژوهشگران عرصه علوم ارتباطات اجتماعي و جامعه شناسان و ساير دانش هاي مرتبط كه به اصطلاح خاك خورده اين ساحت مي باشند توجيه پذير است؟
اگر هدف از آموزش درسي به نام«سواد رسانه اي» را آن دسته از فرايندهاي شناختي بدانيم كه در تفكر استنباطي و انتقادي مورد استفاده قرار مي گيرد، الزاماتي خواهيم يافت كه با توجه به برون داد آن، پايبندي علمي و ژرف به رسانه ها را از سوي نگارندگان كتاب ” سواد رسانه اي” بايد با ديده نقد جدي نگريست.
مي دانيم كه برنامه هاي استقرايي سواد رسانهاي تفكر انتقادي مستقل را اشاعه مي دهد و اين اصطلاح براي افراد مختلف تعابير گوناگوني دارد و از سوي ديگر اين مفهوم به فراخور زمان دچار تغييرات و تحولات زيادي شده است، به ويژه با فناوري هاي نوين شاهد تحولات چشمگير در اين مورد بوده و به طور پي در پي هستيم كه يك بخش آن فراگيري دسترسي به ابزارهاي متنوع ارتباطي و آشنايي با فرهنگ استفاده از آن هاست.
در گذشته سواد رسانه اي ناظر بر تحليل دقيق و استفاده مطلوب از روزنامه ها بود، اما اين روند با ورود به جهان ديجيتال و رسانههاي تحت وب، دستخوش دگرگوني شد و امروزه سيال بودن جريان ارتباطي به عنوان يكي از گزاره هاي مهم، مورد نظر است.
مجموعه ذيربط در وزارت آموزش و پرورش كه تاليف و تدوين كتب درسي در زمره وظايف آنان به شمار مي آيد به صورت بارزي برخي از قالب هاي نظري و تئوري را پررنگ تر ديده و از بررسي آن ها، چنين فهيمده مي شود كه در ارايه راهكارهاي عملياتي براي فرهنگسازي و ايجاد حساسيت لازم در بين آحاد جامعه ضرورت چنداني احساس نكرده است.
مطالب مطرح شده در سواد رسانه اي، از نظر حيطه هاي سه گانه شناختي، عاطفي و رواني، حركتي بيشتر معطوف به حوزه شناختي و در سطح دانش ودرك مطلب بوده است.
كاربرد، تجزيه و تحليل، تركيب و ارزشيابي به عنوان طبقات اثر بخش حوزه شناختي، تقريبا مغفول مانده است، بنابراين اگر اين مطالب دستمايه تدوين كتب درسي براي دانش آموزان باشد رافع نياز به درك و استنباط دقيق از مفهوم سواد رسانهاي نيست. بويژه كه نياز است اين مفاهيم براي هر مقطع تحصيلي، دسته بندي شده و به فراخور سن و پايه تحصيلي آنان تنظيم و عرضه شود.
بي گمان سواد رسانه اي به مفهوم خاص و با رويكرد و خوانشي محدود و برگرفته از يك فكر نمي تواند اثر بخش و مفيد باشد. كما اينكه در شرايط حاضر، با توجه به پيشرفت تكنولوژي و تنوع در ابزارهاي ارتباطي، عملاً بيان يك قرائت خاص از ارتباطات و سواد رسانه اي اقدامي ابتر و بي نتيجه خواهد ماند. امروزه نسل كنوني پيش از اينكه به سواد رسانه اي دست پيدا كند، در برابر سيل اطلاع دهي رسانه اي قرار گرفته است.
اين نكته بر ايجاد حساسيت بيشتر و نگرش و بينش دقيق تر در تدوين و ارائه خوراك فكري را الزامي تر مي كند. شايسته است در اين بخش فراگير، هدفمند و بر پايه اصول و علوم اثبات شده كه ثمره تلاش و تجربه هاي بشري است ورود پيدا كرد.
اگر به پديده «تاثير پذيري فرهنگي»كه بيش از همه متوجه جوانان مي باشد، اندك دقت و تاملي داشته باشيم به اين نتيجه مي رسيم كه بستر سازي براي شناخت دقيق رسانه ها و تقويت روح خلاق و نقادانه در بين جوانان راهگشاست و در تشخيص سره از ناسره به ياري آنان مي شتابد. در سواد رسانه اي اين موضوع نه تنها نقطه كانوني نبوده، بلكه اشاره هاي تلويحي آن فاقد روايي و پايايي است زيرا بيان برخي مطالب كلي در اذهان پرسشگر مخاطبيان ، ماندگار نخواهد بود.
پيشرفتهاي روزافزون در عرصه صنعت و فناوريهاي ارتباطي و اطلاع رساني از يك سو و كم رنگي عمومي سواد رسانه اي، ميتواند موجوديت ذهن و آگاهي جامعه را كمابيش با بحران مواجه كند، اين واقعيت كه حدود 25 ميليون كاربر ايراني تنها از شبكه تلگرام استفاده و روزانه ميليون ها پيام را رد و بدل مي كنند و كاربران ساير شبكه ها اجتماعي نيز ميليوني مي باشند، گوياي ظرفيت و بستر عظيمي است كه در صورت مجهز نبودن به دانش و بينش ويژه اين رسانه ها مي تواند پيامدهاي نامطلوبي نيز به همراه داشته باشد.
در يك بررسي ميداني مي توان به اين نتيجه دست يافت كه اما تقريبا اين جمعيت با مفهوم سواد رسانهاي نامانوس هستند، اين موضوع نكته ي مهمي است كه ميتوانست بيش از اين مورد توجه نويسندگان سواد رسانهاي قرار گيرد.
بسياري از انديشمندان عرصه علوم انساني، توسعه اجتماعي را در گرو تربيت نسلي كه كنجكاو و پرسشگراست دانسته اند، نسلي كه خود مي تواند پويا و همچنين مولد فكر و انديشه باشد، نكته اي كه در سواد رسانه اي از ياد رفته است.
كاهش سن آسيب ديدگان در سطح جامعه، مصرف گرايي، تغيير سبك زندگي به شيوهاي تقليد گرايانه، از هم گسيختگي خانواده ها و تضعيف شدن اقتدار و حرمت والدين نزد فرزندان، گسست در فرايند اجتماعي شدن اعضاي خانواده و سلطه ي تكنولوژي و صنعت بر جامعه و ساير پيامدهاي ناخوشايند ديگر، ناشي از نبود آگاهي كافي از مفهوم و كاركردهاي رسانه است كه بايستي به آن به صورت موشكافانه و گاهي با زبان ساده و آموزشي پرداخته شود.
انتظار مي رود دست اندركاران و انديشمندان علوم ارتباطات اجتماعي در راه اندازي موج و نهضت سوادرسانه اي در بين گروه هاي مختلف، اهتمام لازم را معمول دارند تا همگان با احساس مسئوليت در اين مسير حركت كنند، اين امر نيازمند استفاده از همه رهيافت هاي علمي، تجربي و زباني مخاطب پسند و جذاب و همچنين بهره مندي از ابزار متناسب با ارتقاء سطح آگاهي جامعه است.
در پايان يادآور مي شود كه استفاده از نظرات و ديدگاه هاي بزرگاني همچون: دكترنعيم بديعي، دكتريونس شكرخواه، دكترمحمد مهدي فرقاني، خانم دكترشهيندخت خوارزمي و… مي تواند ضمن غنا بخشيدن به محتوي كتاب مورد نقد، همراهي و همدلي بيشتر فرهيختگان عرصه ارتباطات را نيز در اين عرصه به دنبال داشته باشد.
*منبع: روزنامه تفاهم،11 آبان 1395
**گروه اطلاع رساني**9370**9131** انتشار دهنده: شهربانو جمعه
تهران- ايرنا- روزنامه تفاهم در شماره سه شنبه 11 آبان در يادداشتي به قلم علي جهاني مدرس علوم ارتباطات اجتماعي نوشت: نقدي به زيبايي يك گل معطر و برگرفته از اخلاق و منش استادي مجرب، پيرامون سواد رسانه اي كه به تازگي به رشته نگارش در آمده بود انگيزه اي شد تا اين نوشته جان گرفته و تقديم خوانندگان حوزه رسانه شود.