در قلمرو مرزهاي فرهنگي شب چله كه به نام شب يلدا در ادبيات پارسي مشهور است، شاعران و شارحان نثر و نظم بر اين عقيده بوده اند كه اين شب زايش دوباره خورشيد بر تنگناي تاريكي زمستان است.
در اين قلمرو فرهنگي و انديشه اي گاهي يلدا را برگرفته از آيين ميترائيسم عنوان مي كند و آن را مصادف با پديد آمدن خورشيد مي دانند.
اما اين مباحث در ادبيات به گونه اي شك برانگيز يا شكاك به آن نگريسته شده است كه آيا يلدا مصادف با شب چله ايرانيان يا ماهشيد (مهشيد) بوده است؟
برخي از منتقدان متاخر معقتدند در ادبيات قرن هفتم به بعد يلدا به معناي واقعي خود به كار نرفته است و استعاره اي از تاريكي و پيروزي بر اهريمن شب است.
اما تعدادي از منتقدان پسامدرن عقيده دارند در همسان پنداري شب يلدا با شب چله ايراني تفاوتي هايي وجود دارد كه به درستي به آن پرداخته نشده است و يلدا آنگونه كه شعرايي مانند سعدي و حافظ عنوان كرده اند، مترادف با نوروز قلمداد شده است.
اما شب چله يا يلدا هر چه باشد براي ايرانيان در عصر معاصر به عنوان آخرين شب پاييز نويد بخش پديد آمدن خورشيد و عبور از تاريكي شب است.
پارسي زبانان بر اساس گاه شمار جلالي در شب نخستين روز شمار زمستاني بر چله گاه خردورزي مي نشستند و پگاه نخستين روز زمستان را پيروزمندي خورشيد و ظفر بر تاريكي مي ناميدند.
در نزد ايرانيان شبي با نام ˈيلدا ˈدر عصر باستان به شكل كنوني وجود نداشته است و در دوره هاي تاريخي اين واژه سرياني به فراواني به جاي شب چله پارسي به كار برده شد.
يلدا نام سرياني تولد بود، همتراز واژه 'سوشينات' به مفهوم جشن كه بعدها اين كلمه نخستين بار به عنوان جشن 'انقلاب زمستاني' در نخستين شب آغاز زمستان به كار برده شده است.
شب چله بزرگ كه بعدها شب يلدا قلمداد شد از نمونه جشن هاي شبانه ايرانيان باستان بود كه گونه اي از آن هنوز زنده و پابرجاست و خاستگاه مهر شب چله همان زايش خورشيد است.
در آيين سنتي و باستاني شب چله رسم بر اين آيين بود كه مردمان 'ميز پان' هفتگانه را بر پا مي كردند و مردم در بلندترين شب سال به همديگر هديه مي دادند تا كرسي پان ها دوستدار هم باشند.
در نزد ايرانيان جشن شبانه زمستان با روشنايي و نور پيوند خورده و آنها خورشيد را نماد نيكي و مهرباني مي پندارند و در جشن هايشان به آن احترام مي گذارند كه در گذشته در آخرين شب پاييز، بيدار مي ماندند تا خود شاهد طلوع خوشه هاي خوش رنگ خورشيد باشند.
دي ماه در ايران كهن چهار جشن بود شامل نخستين روز ماه دي، روز هشتم، پانزدهم و بيست و سوم و هم اكنون از اين چهار جشن فقط شب نخستين روز دي ماه و چله نشيني و شب چله جشن گرفته مي شود.
شب چله آخرين شب پاييز، پايان قوس، آغاز جدي و درازترين شب سال است و واژه يلدا از آيين مهر و ميترا به واژه نامه پارسي راه پيدا كرده است.
در سده چهارم ميلادي بدليل اشتباهي كه در محاسبه كبيسه ها رخ داد، روز 25 دسامبر را (به جاي روز 21 دسامبر) روز تولد ميترا يا خورشيد دانسته و تولد عيسي مسيح (ع) را نيز در اين روز آغاز سال قرار دادند.
پايدار شدن شب چله را مي توان از جمله شب زايش خورشيد (مهر) به عنوان يكي از باورهاي كهن، بلندترين شب سال، طولاني ترين تاريكي، شب ناخوشايند كه از فرداي اين شب روز به كوتاهي مي گرايد و پايان برداشت محصول صيفي و آغاز فصل استراحت كشاورزان دانست.
ابوريحان بيروني از جشن روز اول دي كه آن را 'خرم روز' مي نامند در دستگاه حكومتي و پادشاهي ياد مي كند و نامي از شب يلدا به ميان نمي آورد كه مي توان علت آن را خانوادگي و غيررسمي بودن آن بيان كرد.
يلدا برگرفته از تولد است و مفهوم زايش را مي دهد كه ريشه در باورها و اعتقادات بخشي از ايرانيان باستان داشته و در آيين ميترائيسم نيز جشن تولد مهر در نخستين شب فرارسيدن زمستان گاهشماري مي شد كه بعدها با جشن شب چله همزماني پيدا كرد و اين شب بيشتر با نام شب يلدا خوانده شده است.
جشن اول دي نيز به عنوان جشن 'خورما' به مفهوم جشن خورشيد بوده كه از اين پس زمين براي زايش خورشيد به سمت تازه شدن و بهار پيش مي رود.
در چهارمحال و بختياري نيز برخي از پيرمردان مي گويند: در اين شب بخشي از محصولات به صورت بو دادن مورد استفاده قرار مي گرفت و بخشي از اين محصولات تفت داده شده به عنوان هديه به تازه عروسان و دامادها تقديم مي شد.
يك كارشناس تاريخ و محقق مي گويد: شب يلدا در چهارمحال و بختياري كرسي هاي زغال سوز برپا بود و همه اقوام گرد هم جمع مي شدند و بزرگترها شاهنامه خواني مي كردند.
طاهره اميني در گفت وگو با ايرنا افزود: هندوانه به هيچ عنوان در ابتدا ميوه شب يلدا محسوب نمي شد و چند دهه اي است كه اين محصول جاليزي جاي خود را در شب چله ها باز كرده است.
به گفته وي، پخت لبو و شلغم يكي از رسم هاي شب يلدا در چهارمحال و بختياري بود كه اكنون در بيشتر شهرها و روستاها اين رسم ديگر وجود ندارد و تنقلات جاي اين محصولات زراعي را گرفته است.
وي گفت: برپا كردن كرسي با آتش زغال و چوب افرا، پختن آش كشك و بو دادن گندم و برنج و شاهدانه را بيشتر زنان خانه برعهده داشتند.
به گزارش ايرنا، چله نشيني شبانه يك جشن تمدني بوده و هنگامي كه تمدن ايران باستان به ساير جهان صادر شد، در بيزانس و روم نيز اين شب و يكروز پس از آن را گرامي مي داشتند.
از جمله آيين هاي اين شب خواندن قصص قرآني، نقالي و شاهنامه خواني، 'اقبال هندوانه اي' و بررسي ميزان كشت و برداشت محصول بوده كه اين اقبال هندوانه هنوز در برخي از نقاط تاجيكستان و افغانستان رايج است.
اقبال (شانس) هنداونه اي نوعي آداب بومي بود كه در اين نوع رسم كه در برخي از شهرها و روستاهاي ايران وجود داشته تازه دامادهاي يك قوم يا طايفه و خانواده با حضور در كنار پيران هندوانه اي را براي خوردن همه خانواده قاچ مي زدنند و اگر سرخ و شيرين بود به تازه داماد 'شاباش' مي دادند.
گزارش: محمود رييسي**انتشاردهنده: جهانبخش صفري دهكردي
2097/6021
شهركرد - ايرنا - در بين ايرانيان شب چله ورود به زمستاني است كه بارش شب هنگام چله نويد بخش آينده روشن براي كشاورزان بوده است.