در ادامه اين يادداشت به قلم مهدي ملك محمد، مي خوانيم: از آنطرف، گزارش تكاندهندهاي در يكي از روزنامهها منتشر شد كه نشان ميداد بيخانمانهايي در قبرها شب را به انتظار صبح هستند. آيا ميان اين موارد رابطهاي وجود دارد؟ رابطه نجوميها با آمار تكاندهنده وزير كشور از وضعيت آسيبهاي اجتماعي در جلسه چند ماه قبل مجلس شوراي اسلامي ارتباطي چيست؟ رابطه اين نجوميها با اختلاسهاي ميلياردي ارتباطي چيست؟ رابطه تمام موارد پيشگفته با خشونت فزاينده در جامعه ايراني چيست؟علم روانشناسي اجتماعي به همه اين سئوالات پاسخ داده است.
روانشناسي اجتماعي در سالهاي اخير كه بحث شكاف طبقاتي در جوامع مختلف جديتر شده، تحقيقات وسيعي را در اين زمينه انجام داده كه نتايج نگرانكنندهاي را بهدست آورده است. پاسخ سوالات ما نيز از رهگذر اين نتايج بهدست ميآيد.
يكي از اين روانشناسان كه بهطور خاص به شكاف طبقاتي ميپردازد، دكتر «پل پيف»، روانشناس اجتماعي امريكايي است. او در تحقيقات گسترده خود در اين زمينه دريافت كه هرچه ثروت افراد بيشتر شود احتمال تمايل به تسلط بر ديگران، بيتوجهي به نيازهاي ديگران و همدلي كمتر با ديگران نيز بيشتر ميشود.
ثروتمندان - چه با دسترنج خويش به ثروت دست يافته باشند و چه با پول بادآورده و رانتي - به يك خودشيفتگي بالايي دست مييابند كه وضعيت احساسي آنها را خطرناك ميكند. اين ثروت هرچقدر بادآوردهتر باشد اين خودشيفتگي بيشتر ميشود و فرد بيشتر خود را محق دريافت آن ثروت ميداند.
دكتر پيف در ادامه تحقيقات خود به اين نتيجه رسيده است كه شكاف طبقاتي ميتواند باعث بروز بياخلاقيهاي اجتماعي، صدمه به رشد اقتصادي، پايينآمدن اعتماد اجتماعي، سقوط نرخ اميد به زندگي، نقص در عملكرد آموزشي، به خطر افتادن وضعيت سلامت جسمي افراد جامعه، افزايش ميزان اعتياد و آسيبهاي اجتماعي و سقطجنينهاي غيرقانوني و بالارفتن ميزان خشونت در جامعه شود.
شايد همين خطرات نگرانكننده است كه «بيل گيتس» ثروتمند را ترغيب كرد كه در جشن فارغالتحصيلي دانشگاه هاروارد در سال 2007 به شكاف طبقاتي بهعنوان ترسناكترين چالش بشريت امروز اشاره كند.
اين چالش در ايران معاصر وضعيت پيچيدهتري مييابد. انسان ايراني هميشه در يك وضعيت روانشناختي آرزومندي قرار داشته است؛ آرزومند يك زندگي مرفه. اما لغت مرفه وقتي معنا ميشود كه برترياي وجود داشته باشد و او خود و وضعيت خود را با ديگري مقايسه كند و در نتيجه خود را محقتر از آنها يا برابر بداند.
اما بهطور طبيعي ما خود را با فرد ديگري كه باور داريم با دسترنج خود به ثروتي دستيافته مقايسه نكرده و به او حسادت نميكنيم. اين ماجرا وقتي دگرگون ميشود كه در ذهن و نظر ما تعدادي از افراد با سوءاستفاده از جايگاه خود و دسترسي به اموال عمومي ثروتي براي خود اندوخته باشند.
سياستمداراني كه به دلايل و اهداف سياسي ميخواهند جناح يا طرف مقابلشان را با انگ سوءاستفاده سياسي و نجوميبودن از ميدان به در كنند(فارغ از درست يا نادرستبودن ادعايشان) حواسشان نيست كه بر روي يك قايق با طرف مقابلشان نشستهاند و دير يا زود آب خودشان را نيز غرق خواهد كرد. زيرا براساس نتايج پيشگفته روانشناسي اجتماعي، وقتي مردم يك جامعه با كثرت افرادي مواجه شوند كه از مقام و پست و جايگاهشان سوءاستفاده ميكنند، دير يا زود بسياري از مباني اخلاق اجتماعي براي افراد آن جامعه نيز رنگ ميبازد و حتي خود جامعه نيز متوجه اين دگرگوني ارزشهايش نخواهد بود. فقط در نتيجه شاهد خواهد بود كه اكثريت افراد تشكيلدهنده آن به سلامتش اهميتي نميدهد، تا مفري براي قانونگريزي بيابد استفاده خواهد كرد، بلادرنگ در برابر هر نوع احساس زيرپا گذاشتن حق شخصياش از طرف ديگري رفتار خشمگينانهاي بروز خواهد داد و در كل، استرس در سطح بالايي در تمامي زندگياش حضور مييابد.
از طرف مقابل نيز، مديران نهادهاي مختلف از جمله قواي سهگانه كه با پولهاي بادآورده ثروتمند شدهاند، علاوه بر آنكه دچار يك نوع خودشيفتگي مرضي ميشوند، فاصلهشان را با مردم بيشتر خواهند كرد و تصميماتي كه خواهند گرفت ربطي به زندگي عادي مردم نخواهد داشت. اينجا خطر بيتوجهي به قانون از سوي مدير به ناگهان ثروتمندشده بيشتر ميشود. چرا كه روانشناسي اجتماعي در مطالعاتش دريافته است كه ثروتمندان يك ميل طبيعي بيتوجهي به قانون دارند و براي مثال جالب است بدانيد كه در اكثر كشورهايي كه شكاف طبقاتي حاكم است بيشترين تخلفات رانندگي از سوي رانندگان ماشينهاي گرانقيمت صورت ميگيرد.
فارغ از هر نوع سوگيري جناحي و فقط از منظر تبعات روانشناختي بايد امروز به داوري نشست و گفت كه دولت به خوبي توانست با درك اين موضوع مسئله حقوقهاي نجومي را تا اندازهاي مديريت كند و اين موضوع ميتوانست امروز بسيار بغرنجتر شود. عذرخواهيهاي رسمي دولتي و بركناري برخي مديران يكي از مهمترين اقدامات دولت در اين زمينه بود. اما نتيجه آني نيست كه دولت ميخواهد. زيرا مردم مدير دولتي و غيردولتي را به دلايل مختلف كه جاي ذكر آن در اين يادداشت نيست، به يك چشم ميبينند و شاهد مديراني هستند كه در دستگاههاي خارج از نظارت دولت بر سركارند و عذرخواهي و بركناري نيز در كارشان نيست. مردم خانههاي محقر و حقوقهاي ناچيز خود را اين مديران مقايسه ميكنند. خشم مانند ويروسي عمل ميكند كه حامل آن و ديگران را به ورطه نابودي ميكشاند. تا دير نشده بايد كاري كرد.
*منبع: پايگاه خبري خبرآنلاين/15دي 95
** اول ** 1337- انتشار دهنده: خداوردي اسدي كوردلو
تهران - ايرنا- پايگاه خبري خبرآنلاين در يادداشتي نوشت: در ماههاي گذشته، نجوميها از نوع حقوقها، املاك و حسابها در صدر اخبار رسانهها قرار داشتند. مردم هر روز شاهد لورفتن يكي از اين سه نوع نجومي مطرح شده در فضاي سياسي كشور بودند و تقريبا در تمامي محافل محور اصلي صحبتهاي مردم با هم بود.