۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ۹:۰۶
کد خبر: 82417724
T T
۰ نفر

اينجاييم اما اينجايي نه!

۱۸ بهمن ۱۳۹۵، ۹:۰۶
کد خبر: 82417724
اينجاييم اما اينجايي نه!

تهران- ايرنا- روزنامه خراسان در گزارشي نوشت: مي تواني تصور كني در شهر و دياري زندگي مي كني اما نمي داني اهل كجايي! مدركي نيست كه ثابت كند اسمت چيست؟چه كاره اي؟ چند سال داري؟ محل تولدت كجاست؟ با چه كسي ازدواج كرده اي؟ و همين موضوع براي فرزندت نيز تكرار خواهد شد!

در اين گزارش مي خوانيم: فرضش هم دردناك است؛ زماني كه هويتت را كسي جز خودت نمي تواند اثبات كند! در يكي از مناطق كم برخوردار شهر، به مدرسه كوچكي مي روم. اينجا محل درس خواندن تعدادي از بچه هاي «بي شناسنامه» است. با هماهنگي معلم چند نفر از والدين به مدرسه مي آيند تا درباره وضعيت فرزندانشان صحبت كنيم.

** مادر ايراني، داراي شناسنامه/ پدر افغانستاني، بدون شناسنامه/ و فرزندان...
خودش را سميه معرفي مي كند. روي زمين نشسته و يك زانويش را در بغل گرفته است. به رسم زنان افغانستان شالي دور سرش پيچيده و لهجه اش هم كمابيش شبيه آنها ست. بي مقدمه درباره پسر كوچكش صحبت مي كند. مي گويد: مي خواهم اين يكي تا آخر درس بخواند. هر چي دارم برايش خرج مي كنم كه باسواد شود.

** پسرت كجا درس مي خواند؟
تا كلاس سوم اينجا بود، بعدش رفت مدرسه عادي.

** براي بچه هايي كه مدرك ندارند شهريه چقدر است؟
اولش 100 هزار تومان مي گيرند بعد ماهي 15 هزار تومان.

** شوهرت كجاست؟
در جنگ افغانستان كشته شد.

** چند تا فرزند داري؟
8 تا. همه شان ازدواج كردند. يكي از پسرهايم با يك دختر ايراني كه شناسنامه دارد ازدواج كرده ولي بچه هايش شناسنامه ندارند. بقيه هم با افغانستاني ها ازدواج كردند.

** پس نوه هايت هيچ كدام شناسنامه ندارند؟
نه.

** چرا با آدمي كه شناسنامه يا برگه اقامت نداشت ازدواج كردي؟ ازدواجت كجا ثبت شد؟
قسمت بود! بين تمام خواهر و برادرهايم فقط من هستم كه همسر يك خارجي شدم. عقدمان هم هيچ جا ثبت نشده فقط اعضاي شوراي روستايي امضا كردند.

** خرج زندگي را چه طور تامين مي كني؟
پسرم تو كار بازيافت زباله است و كميته امداد هم به خودم كمك مي كند.

** به اين فكر نكردي كه شناسنامه مهم است و اگر بچه هايت نداشته باشند با مشكل مواجه مي شوند؟
من دوازده سالم بود كه عروس شدم. اين چيزها را نمي دانستم. ولي الان اهميتش را مي فهمم.

** پيگيري كرده اي كه براي فرزندانت شناسنامه بگيري؟
بله خيلي دنبالش بودم اما نشد. بچه ها كارت اقامت هم داشتند اما چون پول تمديدش رو نداشتيم الان ديگرندارند. اگر پسرها را بگيرند و ببرند نمي دانم چكار كنم؟!

روي دوپا جابه جا مي شود و ادامه مي دهد: به قول پسرم آدم بدون شناسنامه انگار كر و كوره. پسرم آرزو داشت كار پيدا كند، درس بخواند، سربازي برود اما نتوانست!

** مادر و پدر ايراني، داراي شناسنامه/ و فرزند ...
فاطمه دختر دوازده ساله ايراني بدون شناسنامه است. مي گويد كه تا كلاس سوم رايگان درس خوانده اما بعد از آن به دليل نداشتن هزينه ثبت نام، درس را رها كرده است.

** تو كه ايراني هستي چرا بايد به مدرسه شهريه بدهي؟
چون مامانم برام شناسنامه نخريده !

** شناسنامه كه خريدني نيست، گرفتنيه. الان هم مي تواني بگيري.
- نه نمي توانم چون بابام نيست! نمي دانيم كجاست. فكر مي كنيم معتاد شده ما رو ول كرده.

فاطمه سرش را پايين مي اندازد و لب مي چيند. گويي غم گم شدن و نبود پدر بيشتر از نداشتن شناسنامه او را رنجانده است.
ادامه مي دهد: مامانم رفت دنبال شناسنامه بهش ندادند!

** دوست داري درس بخواني؟
خيلي ...

** مادر و پدر ايراني، بدون شناسنامه/ و فرزندان...
سعيده اهل بلوچستان است. لباس محلي پوشيده و چهره اش از سي سال كه سن واقعي اش است، شكسته تر مي نمايد. سرش بيشتر پايين است .انگار تمام مشكلات زندگي را تقصير خودش مي داند.

« جد و آباي ما از همان زمان كه شناسنامه مي دادند؛ مدركي ندارند. همه مان هم با كساني ازدواج كرديم كه آنها هم شناسنامه نداشته اند»

** مي پرسم: يعني هيچ كدامتان نرفتيد دنبال شناسنامه؟
رفتيم، ندادند! فقط يك دايي ام توانست بگيرد كه او هم پول خرج كرد. بايد وكيل بگيريم.چون هزينه اش زياد است ما نتوانستيم.

** غير از وكيل گرفتن از راه قانوني نمي شود؟
اداره اتباع خارجي رفته ام اما مي گويند يا بايد بدون مدرك بمانيم يا اينكه مدرك افغاني بگيريم.

** يعني كارت اقامت؟
بله .فقط يك قطعه عكس و 15 هزار تومان پول مي گيرند و كارت را تحويل مي دهند.

** خودشان پيشنهاد دادند تابعيت آنجا را بگيريد؟
بله. ولي من قبول نكردم. البته چند تا از اقوام اين كار را كرده اند و با همان مدرك هم دارند راحت زندگي مي كنند.
خجالت مي كشم كه مدركي ندارم.

سعيده در حالي كه بغض كرده است، ادامه مي دهد: همه مان بلاتكليف هستيم! حالا مي فهمم كه داشتن شناسنامه چقدر مهم است و خجالت مي كشم از اينكه مدركي ندارم . مثلا بيمارستان كه مي رويم؛ مدارك مي خواهند و مجبوريم از مدارك كسي استفاده كنيم يا استشهاد محلي جمع كنيم.

زايمان هايت چه طور بود؟
چون نمي توانستم بيمارستان بستري شوم، هر چهار زايمانم داخل خانه بود.

بغضش مي شكند و ادامه مي دهد: دو برادرم را چون مدركي نداشتند، رد مرز كردند و آنها مجبور شدند بروند افغانستان!

** نتوانستيد ثابت كنيد ايراني هستيد ؟
نه نتوانستيم. هيچ خبري هم ازآنها نداريم. اصلا تا حالا افغانستان را نديده بودند. نمي دانم برادرهايم الان آنجا چه كار مي كنند!

** مادر ايراني، داراي شناسنامه/ پدر ايراني فاقد شناسنامه/ و فرزندان...
«خاله ام شناسنامه دارد اما همسرش كه تفاوت سني زيادي هم با او داشته، در يك روستاي دورافتاده زندگي مي كرده و شناسنامه نگرفته است اگر همان زمان اقدام مي كردند كه ثابت مي شد شوهر خاله ام ايراني است، شايد خودش و بچه هايش مي توانستند شناسنامه بگيرند اما اين كار را نكردند و حالا بعد از فوت او اين كار سخت شده است. البته ما خيلي دوندگي كرديم ولي به نتيجه اي نرسيديم!»

معصومه ادامه مي دهد: خاله ام شش بچه بي شناسنامه دارد كه هيچ كدام درس نخوانده اند و فقط سواد قرآني دارند. همه آنها با زن و مردهاي شناسنامه دار ازدواج كرده اند اما نوه هاي پسري خاله ام شناسنامه ندارند.

او درباره مشكلات نداشتن شناسنامه مي گويد: موقع سفر خيلي وقت ها شده در مسير بين راهي از آنها مدارك خواسته اند يا مشكل ديگر مدرسه نرفتن بچه هاست با اينكه يكي از آنها هوش فوق العاده اي دارد و به درس خواندن علاقه دارد، متاسفانه بي سواد است.

او ادامه مي دهد: پسر خاله هايم هر جايي نمي توانند كار كنند حتي چند بار خودم ضامنشان شدم اما مشكلات زياد است خودتان قضاوت كنيد، واقعا به آدمي كه هويت نداشته باشد و درس هم نخوانده باشد كار مي دهند؟!

** شناسنامه مدركي است كه....
بچه هاي كلاس اولي سرزنده و خوشحال پشت ميز نشسته اند. در چهره هيچ كدامشان دغدغه مدرك و شناسنامه نيست. فكر مي كنم هفت سال سن كمي براي درك مشكلات باشد اما وقتي از آنها مي پرسم : «بچه ها كي ميدونه شناسنامه چيه و به چه درد ميخوره؟!» جوابي مي دهند كه انتظارش را ندارم! همه شان به اتفاق مي گويند: شناسنامه يعني اگر پليس دستگيرت كنه، زود آزاد ميشي!

** مي پرسم: - ديگه چي؟
باز هم همان را به شيوه ديگري تكرار مي كنند.

** كسي ميدونه شناسنامه غيراز اين به چه درد ميخوره؟
الناز دختر ايراني، افغانستاني، در آخرين نيمكت چوبي خودش را از بين بچه ها بيرون مي كشد. قدش كش آمده و دستش را تا جايي كه توانسته بالا آورده است. مي خواهم كه پاسخ دهد، مي گويد: شناسنامه برگه كاغذي است كه از آن براي شناسايي، ثبت نام در مدرسه، شغل و بهداشت استفاده مي شود.

الناز كامل ترين جواب را مي دهد اما اين دختر10 ساله هنوز خيلي كوچك است تا مفهوم عيني اهميت اين مدرك را درك كند. بدون شك بزرگ تر كه شد تعريفي كه معلمشان به او آموخته، ديگر در حد نوشته اي روي يك كاغذ يا مفهومي در ذهنش نخواهد ماند. او درمي يابد كه اين چيزها نيمي از مشكلات او و بچه هاي مانند او است.

** رد پايشان را مي توان در همه جا ديد
به محله اي مي روم كه طبق اطلاعات به دست آمده، تعدادي از افرادي كه مشكل شناسنامه دارند، در آنجا زندگي مي كنند. چندين نوجوان پسر در حال بازي فوتبال هستند. ازآنها مي پرسم شما ايراني هستيد يا؟ مي گويند: افغانستاني. اما اينجا زندگي مي كنيم. مي گويند كه كارت اقامت دارند اما خيلي ها را مي شناسند كه هيچ مدركي ندارند. حامد كه از همه بزرگ تر است ادامه مي دهد: مدرسه همه را ثبت نام مي كند اما از آنها پول بيشتري مي گيرد.

آن طرف تر چند دختر نوجوان دور ميزي نشسته اند. وارد جمع كوچكشان مي شوم . چند نفر از آنها كارت اقامت ندارند. بهاره مي گويد كه امسال قانون پولي بودن ثبت نام در مدرسه برداشته شده است ولي قبلا بايد 200 هزار تومان پول شهريه مي داديم. او مي گويد: داشتن كارت اقامت هم فرق چنداني ندارد! چون با كارت فقط بايد در شهري كه محل صدور آن است بمانيم و تنها يك فرصت چند روزه براي مسافرت به شهري ديگر داريم. ديگر دخترهاي نوجوان نيز مانند بهاره از سختي هاي نداشتن مدرك مي گويند. از آنها درباره خانواده هاي ديگري كه مشكلات مشابهي دارند مي پرسم و ده ها آدرس به دست مي آورم كه مي دانم آنها هم همان حرف ها را تكرار خواهند كرد.

** آمار رسمي چه مي گويد؟
درباره ايراني هاي بدون شناسنامه، آماري وجود ندارد؛ اما يكي از خبرگزاري ها در مهر 1394 نوشت: سخنگوي كميسيون اجتماعي مجلس، عباس قائدي گفته است كه احتمال مي دهيم يك ميليون نفر فرزند حاصل ازدواج زنان ايراني با مردان اتباع بيگانه در كشور زندگي مي كنند كه هويت آنها مشخص نيست . روزنامه ايران نيز درگزارشي در بهمن 1392 نوشته بود : آمارهاي متفاوتي وجود دارد و مي‌توان از ميان آن‌ها اين مطلب را استنباط كرد كه حدود 100 هزار كودك بي‌شناسنامه در جامعه زندگي مي‌كنند؛ كودكاني كه به‌طور عمده از مادر ايراني و پدر افغانستاني يا عراقي به دنيا آمده‌اند. به ويژه اين‌ كه اين مشكل، در شهرهاي مناطق مرزي كشور در حال افزايش است. با نگاهي به آمار موجود درمي‌يابيم تعداد فرزندان حاصل از ازدواج مادران ايراني با اتباع بيگانه ظرف 10 سال گذشته از 200 هزار نفر به يك ميليون نفر افزايش يافته است.

** افراد دو تابعيتي و مشكلات پيش رو
يك مسئله مربوط مي شود به افراد دو تابعيتي ( داراي مادر ايراني، پدر خارجي) بدون شناسنامه. در اين زمينه نمايندگان مجلس شوراي اسلامي در نهم شهريور سال جاري طرح 'اعطاي تابعيت به فرزندان مادر ايراني' را تصويب كردند. نماينده مشهد در مجلس طبق اين طرح، در تاريخ دهم شهريور ماه امسال، به تسنيم گفته بود كه جمعيت فرزندان حاصل از ازدواج بانوان ايراني با مردان غير ايراني بين 800 هزار نفر تا يك ميليون نفر برآورد شده و باوجود سكونت اين جمعيت در ايران، حقوق و تكاليف آنها تعريف نشده است.

** در حال پيگيري هستيم
در همين حال نماينده مردم تهران در مجلس شوراي اسلامي در گفت وگو با خراسان مي گويد: براي حل مشكل اين افراد، طرح رفع تبعيض ازدواج زنان ايراني با اتباع بيگانه تهيه و تدوين شده و در مراحل رسيدگي و پيگيري است.

سهيلا جلودارزاده مي افزايد: در قوانين اسلامي منعي براي ازدواج يك زن و مرد مسلمان نيست و بحث تابعيت و نژاد موضوعيتي ندارد لذا بايد از ازدواج زنان ايراني با اتباع بيگانه، رفع تبعيض شود.
وي اين اقدام را توهين به زن مسلمان ايراني مي داند و ادامه مي دهد: بايد براي زن ايراني ارزش قائل شويم و آنها بايد بتوانند براي فرزندانشان شناسنامه ايراني بگيرند لذا مجلس دهم قوانين را در اين خصوص اصلاح خواهد كرد.

** قانون تابعيت جامع و كامل نيست
يك وكيل پايه يك دادگستري در اين باره مي گويد: طبق ماده واحده اي كه در سال 1385به اين منظور به تصويب رسيد، فرزندان حاصل از ازدواج زنان ايراني با مردان خارجي كه در ايران متولد شده يا بشوند با داشتن شرايطي ازجمله اينكه ازدواج والدين به ثبت رسيده باشد، فرد سوء پيشينه كيفري يا امنيتي نداشته باشد، تابعيت غير ايراني رد اعلام شود و اين پروسه ظرف مدت يك سال پس از رسيدن به 18 سالگي صورت پذيرد، افراد مي توانند پس از رسيدن به اين سن تقاضاي تابعيت ايراني كنند.

اسما موسوي خراساني مي افزايد: اين قانون نه تنها به لحاظ بسندگي حقوقي و جامعيت كافي نيست كه اجراي آن در عمل به سختي ممكن است زيرا مسئله تابعيت را فقط پس از 18 سالگي حل مي كند لذا كودكان زير 18 سال همچنان فاقد هويت باقي مي مانند و به تبع آن، حقوقي مثل حق تحصيل، از آن ها سلب يا براي آنها دشوار مي شود. همچنين بسياري از ازدواجهاي زنان با اتباع خارجي غيررسمي است كه علت آن فرآيندي است كه قانونگذار در ماده 1060 پيش بيني و اين قبيل ازدواج ها را موكول به اجازه دولت كرده است. وي با اشاره به اينكه در عمل اجراي اين قانون ابتر مي ماند، ادامه مي دهد: فرد 18 ساله اي كه تابعيت ايران را درخواست مي كند، ابتدا بايد تابعيت غير ايراني خود را رد كند؛ دادن چنين گواهي با سياستهاي جمعيتي كشورهاي ديگر به ويژه افغانستان در تعارض است زيرا جمعيت يكي از ابزارهاي قدرت است و كشورهايي مثل افغانستان يا عراق كه براي تمركز جمعيت در داخل كشور خود، در تلاش اند از صدور چنين گواهي امتناع مي كنند به ويژه وقتي فرد داراي تحصيلات يا شرايط مناسب ديگر باشد.

وي مي گويد: قدم بعدي طي كردن راهي فرسايشي يعني هماهنگ كردن حدود 17 اداره و سازمان با يكديگر در طول اين يك سال است؛ فرآيندي كه براي يك جوان 18 ساله بسيار مشكل است و در واقع، اين قانون فقط مشكل اقامت اين فرزندان را حل كرده چرا كه به آنها اجازه داده تا قبل از 18 سالگي در ايران و در كنار مادر خود سكونت داشته باشند. وي مي افزايد: طبق ماده 16 قانون ثبت احوال، در صورتي كه ازدواج پدر و مادر طفلي ثبت نگرديده و پدر هم حاضر نباشد كه شناسنامه كودك، با اعلام مادر و با قيد نام كوچك پدر تنظيم شود، نام خانوادگي مادر به طفل داده مي شود و تا اينجا به لحاظ وجود نص قانوني با نقيصه اي مواجه نيستيم اما اين قانون باز هم در عمل مجال تحقق نمي يابد زيرا رويه هاي جاري در اداره ثبت احوال به گونه اي است كه كمتر مادري موفق به اخذ شناسنامه طبق اين قانون براي فرزندش مي شود.

وي با بيان اينكه در خصوص تابعيت دو سيستم مختلف در دنيا وجود دارد،اظهار مي كند: يكي از اين موارد سيستم خاك است كه بر مبناي آن، تابعيت براساس محل تولد مشخص مي شود يعني طفل در هر سرزميني متولد شود، تابعيت همان سرزمين را كسب مي كند و ديگري سيستم خون است كه تابعيت براساس ميراث خانوادگي يا نسب تعيين مي شود و كشور ما از سيستم خون پيروي مي كند اما اين قانون نقيصه اي بزرگ دارد زيرا فقط خون مردان به رسميت شناخته شده است و زنان در مسئله تابعيت كاملا ناديده گرفته مي شوند.

اين وكيل مي افزايد: البته امسال، طرحي از سوي شيران نماينده مشهد به مجلس ارائه شده كه رويكردي بسيار مساعد در اين زمينه دارد و درصدد برطرف كردن معضل اين افراد است. وي اظهار مي كند: آمار ازدواج زنان ايراني با مردان خارجي در حال افزايش است لذا بايد تبعيض در ماده 1060 قانون مدني در مجلس قانونگذاري رفع شود. اين ماده اين نوع ازدواج ها را مشروط به اخذ مجوز از دولت دانسته است؛ امري كه سبب غير رسمي بودن آنها شده است.

** ايراني هايي كه شناسنامه ندارند
اما بحث ديگر مربوط مي شود به افرادي كه در ايران متولد شده اند، والدين ايراني دارند، اما شناسنامه ندارند. ايراني هايي كه پدر و مادرشان داراي شناسنامه هستند اما خودشان بنا به دلايلي شناسنامه نگرفته اند با طي مراحلي در سازمان ثبت احوال، مي توانند با جمع آوري استشهاد محلي اقدام به دريافت شناسنامه كنند اما مشكل اينجاست كه بيشتر اين افراد، داراي والديني هستند كه آنها هم شناسنامه يا مدركي ندارند كه اين مشكل را سخت تر كرده است. همچنين برخي از زايمان ها داخل خانه انجام مي شود و برگه گواهي ولادت در اين خصوص موجود نيست! از طرفي كودكان حاصل از ازدواج موقت ( بين دو ايراني كه شناسنامه ندارند) نيز به دليل اين كه والدينشان فاقد سند ازدواج معتبر هستند، با مشكلاتي مواجه مي شوند.

روزنامه اعتماد در سال 94 نوشت: در صورتي كه پدر و مادر تاكنون شناسنامه دريافت نكرده باشند، صدور شناسنامه كودك آنها تقريبا ناممكن است. راهكار نامناسبي كه هم اكنون براي اين كودكان وجود دارد، اعلام آن به بهزيستي است. اما بهزيستي تنها براي كودكاني كه مدت زيادي در آن مراكز زندگي كنند، شناسنامه صادر مي كند، در حالي كه بسياري از آنها يا هرگز به بهزيستي نمي روند يا مدت كمي در آنجا هستند. در ضمن بسياري از كودكان كانون اصلاح و تربيت هم شناسنامه ندارند. با مرور آيين نامه اجرايي كانون اصلاح و تربيت و بالاخص ماده هاي 4، 22، 28، 35، 36 مي توان دريافت با توجه به اهميتي كه قانونگذار به وضع تحصيل طفل و نحوه زندگي وي پس از آزادي قائل است، واحد مددكاري اين كانون وظيفه دارد قبل از آزاد كردن اين كودكان براي آنها شناسنامه اخذ كند. با اين حال در موارد بسياري مشاهده شده است كه كانون پس از اتمام زمان حكم براي آنان شناسنامه اخذ نكرده است.

*منبع: روزنامه خراسان، 1395.11.18
**گروه اطلاع رساني**9128**2002 **انتشاردهنده: فاطمه قناد قرصي
۰ نفر