۱۵ اسفند ۱۳۹۵، ۱۲:۵۷
کد خبر: 82452875
T T
۰ نفر
برشي از خاطرات آيت‌الله واعظ طبسي

تهران- ايرنا- مركز اسناد انقلاب اسلامي گزارشي را با عنوان «برشي از خاطرات آيت‌الله واعظ طبسي» منتشر كرد.

به گزارش روز يكشنبه گروه فرهنگي ايرنا از مركز اسناد انقلاب اسلامي؛ آيت‌الله عباس واعظ طبسي از اواسط دهه 30 وارد فضاي مبارزه علني با رژيم پهلوي شد تا اينكه به دليل افشاگري و مبارزه با رژيم پهلوي چندين بار تا زمان پيروزي انقلاب ممنوع المنبر و زنداني شد.
در ادامه بخشي از خاطرات آيت‌الله واعظ طبسي كه برگرفته از كتاب «مشهد از مقاومت تا پيروزي» است را مي‌خوانيد:
** آغاز مبارزات علني آيت‌الله واعظ طبسي عليه رژيم پهلوي
آيت‌الله واعظ طبسي درباره آغاز مبارزات خود مي‌گويد: مبارزه علني بنده و جمع دوستان تقريبا از سال 1335 شروع شد. در آن موقع برادرمان (آيت الله) آقاي خامنه‌اي در مشهد تشريف نداشتند و شهيد هاشمي نژاد هم در قم بودند بنابراين در آن زمان تنها بودم و خيلي سخت مي‌گذشت به جهت آنكه حتي در حوزه افكار خاصي حاكم بود.
دوران حاكميت حاج ميرزا احمد كفائي بود و وي وابستگي خاصي به رژيم داشت. بستگانش در دستگاه بودند و مدرسه نواب زير سلطه آنها بود و روي ما فشار مي‌آوردند.
با اينكه ملبس به كسوت و لباس روحانيت نشده بودم، سخنراني‌هاي بسيار پرشوري مي‌كردم و همچنان به مبارزه ادامه مي‌دادم؛ تا اينكه در سال 1339 موقعي كه در سراي محمديه درباره عدل زمامداران صحبت مي‌كردم، آرشام، رئيس قسمت انتظامي، يكي دو بار مرا را احضار كرد، ولي كميسيون امنيتي كه بازداشت يا تبعيد را مصلحت نمي‌ديد، مرا آزاد مي‌كرد.
مرتب زير فشار و سؤال بودم.
بالاخره شب نهم بود كه سراي محمديه تعطيل شد و منبرم را ممنوع كردند، حدود 7 الي 10 ماه اين ممنوعيت ادامه داشت؛ ولي مردم آنقدر سروصدا كردند و فشار آوردند كه دستگاه مجبور به آزاد كردن منبرم شد.
كلا تا سال 41 و قبل از رفراندم( در زمان اسدالله علم) مرتب شبه زندان و شبه تبعيد بودم اما بعد كه رفراندم انجام شد، پس از چند سخنراني داغ در مشهد دستگير و پس از چند روز به زنداني در تهران منتقل شدم.

* مثلث مبارزاتي مشهد
آيت‌الله واعظ طبسي كه به همراه مقام معظم رهبري و شهيد هاشمي‌ نژاد اضلاع مثلث مبارزه در مشهد را تشكيل مي‌دادند، درباره اين گروه سه نفره مي‌گويد: در مشهد، سه نفر بوديم كه در حقيقت يك فرد را تشكيل مي‌داديم، در اوايل، نشست‌ها و جلسه‌هايمان از هم جدا بود اما بعدا تصميم گرفتيم كه يك مركزيتي داشته باشيم و دوستان مشترك هم به آنجا مراجعه كنند.
ما برخوردهايمان به نحوي بود كه هر يك از برادران قبل از آنكه براي حيثيت انساني و اسلامي خود ارزش قائل شود، براي ديگري ارزش و احترام قائل مي‌شديم، امكان نداشت ما سه نفر نسبت به هم كوچك‌ترين كدورتي در دل راه بدهيم و بهترين تعبير همين است كه بگويم ما سه نفر يكي بوديم.
از اين رو مي‌توانستيم محور حركت براي طلبه‌ها و حوزه و... باشيم، يك راه برويم و يك هدف را دنبال كنيم و دنباله‌روي امام(ره) باشيم و از رهبري امام، به عنوان رهبر و مرجع بزرگ آشنا با فقه و ارزش‌هاي اسلامي و واقف بر بينش‌هاي صحيح اسلامي بتوانيم استفاده كنيم.

* روايت آيت‌الله واعظ طبسي از آشنايي خود با امام(ره)
آيت‌الله واعظ طبسي درباره آشنايي خود با امام خميني(ره) مي‌گويد: با حضرت امام از سال 1339 آشنا شدم و عامل اين آشنايي خصوصياتي بود كه در امام به عنوان يك رهبر و به عنوان فردي كه شايستگي رهبري امتي را دارد وجود داشت.
در سال هاي 39 طبيعي بود كه شناخت، ارادت و دلبستگي براساس ارزش‌ها و خصوصياتي كه در امام احساس مي‌كردم بيشتر مي‌شد و در سال‌هاي 40 و 41 در رابطه با بيانيه ها و اطلاعيه‌هاي بسيار محكم كه امام(ره) صادر مي‌كردند، باز پيوندي محكم‌تر را ايجاب مي‌كرد و بلكه مي‌توانم اين تعبير را كنم كه ما نسبت به امام عشق مي‌ورزيديم، چون احساس مي‌كرديم تنها كسي كه مي‌تواند به انتظار ما و به انتظار نسل جوان در دانشگاه و در حوزه‌هاي علميه و در بين توده مردم جواب بدهند، امام است. البته متأسفم كه در قم نبودم تا از محضر امام تحت عنوان تعليم و تعلم در رابطه با مسائل حوزه‌اي، بهره گرفته و استفاده كنم.

* خاطره آيت‌الله واعظ طبسي از گريه امام(ره) پس از كشتار 15 خرداد
آيت‌الله واعظ طبسي در سال 1342 براي سومين بار بازداشت شد. دليل اين بازداشت ديدار وي با امام(ره) بود.
آيت الله واعظ طبسي در بخشي از خاطراتش در اين باره مي‌گويد: در سال 42 بود كه براي سومين بار بازداشت شدم و عامل بازداشتم اين چنين بود، پس از آنكه امام از زندان شاه به منزلشان منتقل شدند، بنده به عنوان نماينده حوزه علميه مشهد همراه با عده‌اي از اساتيد خدمت امام رفتيم كه عرض ارادت كنيم.
در آنجا به من پيشنهاد شد كه صحبت كنم البته مشخص است كه آن روزها در قم چه غوغايي بود و منزل امام هم پر از جمعيت بود. 35 دقيقه در خدمت امام صحبت كردم. حادثه 15 خرداد را براي امام توضيح دادم و امام حدود 20 دقيقه اشك مي ريختند.
آن روز به امام عرض كردم، براي اينكه مراتب ايمان و اعتقاد من به راهي كه از رهنمود شما استفاده مي‌كنيم در چه حدي است، آمادگي دارم تنها فرزندم (پسر دو ساله‌ام) را به اسلام و انقلاب تقديم كنم و آمده‌ام به نمايندگي از طرف مردم مشهد و خراسان دست شما را ببوسم و مجددا با شما بيعت كنم.
پس از پايان سخنراني و ديداري كه با بعضي از ديگر آقايان داشتيم، بلافاصله بنده را گرفتند و از قم مستقيما به زندان قزل قلعه بردند، مدتي را در زندان قزل قلعه بودم.
از آنجا مرا به زندان موقت شهرباني بردند كه بعد از يكي دو ماه ديگر آن زندان به اسم زندان كميته نام‌گذاري شد.
موقعي كه از زندان آزاد شدم، بلافاصله خدمت امام(ره) رسيدم و به امام گفتم اگر خاطر مبارك باشد سه چهار ماه قبل در سخنراني كوتاهي كه داشتم چنين مطلبي را عرض كردم و آمده‌ام تا به شما بگويم من با همان روحيه از زندان برگشته‌ام و آمادگي دارم كه جناب عالي فرمان بدهيد بنده امتثال كنم.
امام با همان قاطعيت، صلابت، استقامت و چهره عطوف و مهربان فرمودند: از مرحوم طبسي چند فرزند به جاي مانده است؟ من اشاره كردم كه برادري هم دارم.
ايشان طلب مغفرت براي پدرمان كرده و فرمودند: تو جواني و لازمه جواني صرف نظر از ايمان و عقيده همين است كه آماده باشيد براي پيكار و مبارزه با رژيم و من كه پيرمردي شده‌ام، از آن علما و فقهايي نيستم كه گمان كنم و چنين بينشي و برداشتي از اسلام داشته باشم كه راه زندگي و عبادت عبارت باشد از اينكه از حرم به منزل بروم، از منزل به حرم و مسجد و در رابطه با رويدادها و حوادثي كه براي امت اسلامي پيش مي‌آيد هيچ احساس مسئوليت نكنم.
اگر بفهمم مسئله‌اي پيش آمده و بر خلاف مصالح و منافع مردم و اسلام گامي برداشته‌اند، مي‌آيم وسط خيابان و داد مي‌زنم.
بعد از اينكه از خدمت امام مرخص شدم، احساس كردم كه بيان امام، نيرو و توان عجيبي به من داده، هر جايي كه نقل مي‌كردم، در روحيه حضار بسيار مؤثر بود و همين صحبت‌ها بود كه عامل تحرك عميق‌تر و اصيل‌تر در حوزه‌هاي علميه و در بين توده مردم مي‌شد.
در همان‌جا عرض كردم، اگر پيامي داريد بفرماييد تا براي مردم مشهد ببرم و امام فرمودند: بله، به آقايان علما بگوييد كه هر هفته، يك بار در كنار يكديگر بنشينند و بدانند اگر چنين نشستي هيچ گونه ثمره اي نداشته باشد، خود چنين نشستي وسيله‌اي خواهد بود براي ترس و وحشت رژيم؛ غير از آنكه زمينه را براي وحدت تبادل نظر و استفاده از نظريات يكديگر فراهم مي‌آورد.
اين پيام را ابلاغ كردم و خود اين پيام وسيله‌اي شد تا روابط ما با برادرمان (آيت الله) آقاي خامنه‌اي و شهيد عزيز هاشمي‌نژاد بيشتر بشود و بتوانيم با صميميت و صداقت بيشتري با يكديگر كار كنيم.
فراهنگ**1880**1027**دريافت كننده: پروين اروجي**انتشار: جواد دهقاني