روستازاده اي كه با قدرت آرشه و تبحر فوق العاده در نوازندگي نه تنها بسياري را به شگفتي واداشت بلكه هموطناني كه علاقه و تعلق خاطري به موسيقي اصيل ايراني نداشتند را شيفته و دلبسته هنر والاي خويش كرد.
زنده ياد حبيب الله بديعي يكي از شاگردان برجسته و يا گلي از بوستان صبا است كه نه تنها به عنوان نوازندۀ ويولن بلكه در مقام موسيقيدان، صاحب نظر ، آهنگساز و رهبر، جزو چهره هاي فراموش نشدني در موسيقي ايراني بوده و تاثير شگرفي بر اين هنر گذاشته است.
وي درچهارم فروردين ماه 1312 در روستاي 'ازانده' از توابع شهرستان سواد كوه مازندران در خانواده اي هنر دوست به دنيا آمد و پس از هشت سال به همراه خانواده به تهران عزيمت كرد.
مادرش سلطنت خانم علاقه مند به موسيقي و پدرش ميرزاعبدالصمد از خان هاي سوادكوه و اهل فرهنگ و ادب بود و ضمن مطالعه كتاب هاي گوناگون دوتار نيز مي نواخت كه اين فضا در عشق حبيب كوچك به اين هنر تأثير گذاشت.
عشق حبيب به موسيقي با اهداي ساز توسط برادرش ربيع الله به او اغاز شد و پس از آن كه مدت ها بدون استاد مي نواخت در سال 1326 نزد استاد لطف الله مفخم پايان كه يكي از شاگردان استاد صبا بود، نواختن ويولن و تئوري موسيقي را فرا گرفت و در بيست و نه سالگي به عنوان سليست (تكنواز) ويولن در راديو ارتش به نواختن اين ساز مي پرداخت.
استاد بديعي علاقه وافري به موسيقي اصيل ايراني داشت و معتقد بود موسيقي ملي هر كشور نشانگر و نماينده فرهنگ، تمدن و اعتلاي روح آن ملت است و براي از بين بردن استقلال و همبستگي يك ملت، كافي است ابتدا موسيقي، فرهنگ و ادبيات آن را بگيرند. ادبيات موسيقي ما همچنان كه در مقابل ناملايمات تاريخي و حملات وحشيانه اقوام مختلف ايستادگي كرد، از اين پس نيز به اتكاي فرهنگ پربار خود، راه آينده را درمي نوردد و ميراث هاي فرهنگي خويش را حفظ خواهد كرد.
او در نواختن گوشه هاي ايراني، سبك خاص و قدرت فوق العاده اي داشت به طوري كه ضمن توانايي در آرشه كشي و انگشت گذاري، صداي سازش از لطافت ويژه اي برخوردار بود و بدون اينكه لطمه اي به اصالت موسيقي سنتي ايراني بزند، بسياري از تكنيك هاي موسيقي كلاسيك در سازش شنيده مي شد. همچنين در آهنگسازي شيوه خاص خود را داشت و از تكرار نغماتي كه موجب كسالت شنونده بشود پرهيز مي كرد.
زنده ياد حبيب الله بديعي در سال 1333 اركستر شمارۀ شش راديو را رهبري مي كرد و در سال 1337 به دعوت داوود پيرنيا سرپرستي برنامۀ گلها را برعهده گرفت و در سال 1343 به عضويت شوراي موسيقي راديو در آمد. او چندي بعد معاون و پس از آن رئيس ادارۀ موسيقي راديو شد و مدت شش سال رهبري اركستر باربد را نيز برعهده داشت.
وي براي كمك به موسسات خيريه كنسرت هاي متعددي برگزار كرد و بجز تكنوازي هاي مختلف آثار فراواني از خود برجاي گذاشت كه از آن ميان مي توان به 'كعبۀ دلها'، 'دل بيگناه'، 'مهربان شو'، 'فرياد ازاين دل'، 'اي زندگي'، 'زندگي من'، 'غوغاي مستي'، 'ديگه بسمه'، 'دركنار آشنايان'، 'رفته بودم'، 'چه شد كه رفتي'، 'چرا خدايا'، 'به سلامت'،'دست تمنا'، 'افسانۀ عشق'، 'افسانۀ هستي'، 'افسانه كمتر'، 'قصۀ دل'، 'در آتشم'، 'مده فريبم'، 'اسير بلا'، 'اسير نگاه'، 'داغ جدايي'، 'دنياي اشك'، 'حاشا'، 'شعلۀ سركش'، 'انتظار تو'، 'بخوان ز نگاهم'، 'به خاطر تو'، 'نگاه گويا'، و'لهي بموني' اشاره كرد.
'اشك گرم'، 'امتحان مكن'، 'گلريزان'، 'فروغ ديده'، 'آرزوها'، 'قسم'، 'بيا بيا'، 'دگرچه خواهي'، 'شبگرد'، 'سيل بنيان كن'، 'بستر گل ها'، 'پيوندگل ها'، 'پشيمان'، 'سراب'، 'غروب عشوه گر'، 'پيام صبا'، 'حكايت نگفته'،'حديث آشنايي'، 'سنگ صبور'، 'دل شيدا'، 'دل غافل من'، 'ماه كنعان من'، 'يار رميده'، 'گيسوي شب'، 'نمي روي تو از يادم'و'بس كن' از ديگر آثار اين موسيقيدان است.
استاد بديعي براي بسياري از فيلم ها آهنگ ساخت كه از آن جمله مي توان به فيلم 'خورشيد مي درخشد'، 'ولگرد' 'هفده روز به اعدام' ،'بوسۀ مادر' ، 'گنج قارون' ، 'همه گناهكاريم' ،'بازگشت به زندگي' و غيره اشاره كرد.
بديعي در كنار فعاليت موسيقي از تحصيل علم نيز غافل نشد و پس از اخذ ليسانس زمين شناسي از دانشگاه تهران فارغ التحصيل شد.
روانشاد بديعي در بيست و هفتم مهرماه 1371 در پنجاه و نه سالگي بر اثر سكته قلبي در گذشت و در آرامگاه امامزاده طاهر كرج به خاك سپرده شد.
استاد حبيب الله بديعي از زمره هنرمنداني بود كه گذشته از شيوه منحصر بفرد ويولن نوازي و آثار گرانسنگ، به خاطر حسن خلق، مهرباني و افتادگي محبوب همه هنرمندان، به ويژه كساني كه او را از نزديك مي شناختند بود.
بيژن ترقي ترانه سراي نامدار كه سال هاي متمادي در آفرينش آثار بديع با بديعي همكاري داشت از او به عنوان يكي از تنها ترين، غمگين ترين، پرسوزترين و هنرمندترين مردان موسيقي ايران زمين ياد و خاطر نشان مي كند: من يقين دارم چشم روزگار چنين دلسوخته و هنرمند نازك انديش شوريده اي را به خود نخواهد ديد.
استاد ترقي مي افزايد: او دلش دريايي بود. چشمانش، صدايش، خنده اش، گريه اش و نغمات دل انگيزش همه و همه دريايي بودند كه خود از سرزمين درياها آمده بودند. وقتي ويولن را در آغوش مي گرفت، گويي كودك نازنين خود را در سينه مي فشارد. آرشۀ ويولن دو بال پرواز او بودند كه نه خويشتن خويش، كه هر عاشق دلسوخته را با نواي شورانگيز و يغماگر سازش به ملكوت اعلا مي برد.
زنده ياد ترقي در باره آفرينش ترانه كعبه دلها اينگونه اضافه كرد: حبيب روزي مرا به خلوت بهشتي خود فراخوانده بود تا به مدد آهنگ و ترانه اي گرم و گويا فغان دل خويش را به گوش معشوق برساند. او در آن روز همچون مجنون دل افكار قصد زيارت خانۀ خدا را دارد در مقابلش نشسته بودم، چهره اش را محزون و ملال آور مي ديدم هرچه تلاش كردم او را از آن سكوت سنگين و لحظات غمبار رهايي بخشم موفق نشدم. گفتم:«حبيب جان اتفاقي افتاده؟ پيشامدي در زندگيت رخ داده كه ترا تا اين حد اندوهگين ساخته؟»
استاد ترقي ادامه داد: حبيب به من خيره شد و پس از چندلحظه سكوت گفت:«نه، بيژن جان» سپس برخاست و به طرف تلفن رفت، شماره اي گرفت و با صداي آهسته گفت:«بيژن ترقي آمده تا باهم اثري نو بسازيم اما من قادر به اين كار نيستم.» بعد از چند لحظه گفت و گو نمي دانم چه شنيد كه تلفن را قطع كرد و به سوي جعبۀ ويولنش رفت، سازش را زير چانه گذاشت و شروع كرد به نواختن مايه دشتي. هرنتي كه از زير انگشتانش بر مي خاست حكايت از دردي جانكاه داشت و كاملا معلوم بود كه او اينگونه عقده دل مي گشايد.
ترانه سراي نامدار افزود: نواي ويولنش مرا دگرگون كرد و اندك اندك پي بردم كه او در دام عشق گرفتار شده. شعري كه سروده بودم در هم ريختم و به ياد مجنون افتادم كه به همراه پدر به خانه كعبه مي رود تا از خداوند بخواهد تا درد بي درمانش را شفا دهد و عشق ليلي را از او بگيرد. و اينگونه بود كه شعر 'كعبه دلها' را سرودم.
زنده ياد علي تجويدي مي گويد براي شناخت هنر حبيب الله بديعي لزوما بايد با موسيقي بويژه نواختن ويولن آشنايي داشت.
وي با اشاره به اينكه حدود چهل سال با او دوستي و همكاري داشتم، افزود: اگرچه آثار و پنجه هاي جادويي حبيب الله بديعي همگان را مفتون خويش مي كند اما افرادي كه با موسيقي آشنايي دارند لطافت، ظرافت و شيوۀ نوازندگي اين هنرمند را بهتر درك مي كنند.
شادروان تجويدي مي افزايد: استاد بديعي در تكنوازي و بداهه نوازي صاحب سبك بود و آرشه و انگشتانش در حين ظرافت استحكام فوق العاده اي داشت و توانست اين ساز بين المللي را با زيبايي وصف ناپذيري در موسيقي ايراني رواج دهد.
اسماعيل نواب صفا ديگر ترانه سراي نامدار نيز مي گويد: حبيب الله بديعي نوازنده چيره دستي و آهنگساز متبحري بود كه از آغاز جواني در آسمان هنر ايران زمين درخشد.
وي افزود: بيش ازپنجاه سال پيش عضو شوراي نويسندگان راديو ايران شدم و مدتي تصويب شعرهايي را كه روي ملودي آهنگسازان مي گذاشتند بر عهده گرفتم. بديعي از من خواست بر روي يكي از آثارش كه بعدها 'گيسوي شب' نام گرفت شعر بگذارم، من هم پذيرفتم و از آن تاريخ دوستي ما آغاز شد.
اين ترانه سرا با بيان اينكه پاييز 1371 غم انگيز ترين خزان زندگيم بود، افزود:با درگذشت حسينعلي ملاح و حبيب الله بديعي برگي ديگر از درخت تنومند موسيقي دستخوش تندباد مهرگان شد.
وي گفت:بديعي چند سال پيش از مرگ دچار بيماري قلبي شده و عمل جراحي او با موفقيت انجام گرفت. بعد از جراحي سلامتي اش را باز يافت و صرفا براي دل خويش چند تكنوازي از خود به يادگار گذاشت. مشكل وي تنها بيماري جسمي نبود بلكه دردهايي داشت كه روحش را مي آزرد و در نهايت به مرگش انجاميد.
او افزود: من از سال 1335 به مدت هفت سال روي بيش از دوازده اثر بديعي شعر گذاشتم. او عادت داشت چه براي تكنوازي، چه همنوازي و چه ملودي هايش يك ريل با خود مي آورد و هنگام ضبط يك كپي براي خود برمي داشت. شايد او تنها هنرمندي بود كه از همۀ كارهاي خود يك آرشيو درست كرده بود.
حسين معيني كرمانشاهي فرزند استاد معيني كرمانشاهي نيز مي گويد: زنده ياد بديعي را براي نخستين بار در سال 1336 خورشيدي از نزديك ديدم. او از دوستان پدرم بود و ضمن رفت و آمد خانوادگي، همكاري تنگاتنگي باهم داشتند كه حاصل اين همكاري و همدلي تا سال 1349، آفرينش چهل و نه اثر بود.
وي افزود: بديعي بر حسب ضرورت از پاشنه، وسط و نوك آرشه استفاده مي كرد و اغلب تمام آرشه را به رفت و برگشت وادار مي كرد. به اندازه اي دست راست و چپ او در تعويض آرشه و حركت و انگشت گذاري بر روي دسته ساز با يكديگر هماهنگي داشت كه غير قابل توصيف است. آرشه اش در رفت و برگشت هيچ صداي اضافي ايجاد نمي كرد. بدين معني كه استادان فن با شنيدن نوارهاي اين استاد نمي توانند چپ و راست هاي او را تشخيص دهند كه اين خود از چيره دستي نوازنده دلالت مي كند.
*بديعي از زبان خودش
استاد بديعي در خاطراتش مي نويسد: پدرم يك گرامافن كوكي با شمار زيادي صفحه خريده بود كه صفحه هاي قمرالملوك وزيري ، بديع زاده ، تاج اصفهاني و ويولن استاد صبا از جمله قطعۀ زنگ شتر وي در ميان اين صفحات بود. بيشتر اوقات پنهاني به طبقه فوقاني مي رفتم و دور از چشم ديگران به صفحات گوش مي دادم و شيدا و مسحور نواهاي سحرانگيز آن ها مي شدم گرچه دلباختگي به اين نوع موسيقي نسبتاً سنگين براي كودكي شش ساله هيچ گونه تناسبي نداشت.
استاد ادامه داد: ماچهار برادر و دو خواهر هستيم. يكي از برادران من دكتر ربيع الله بديعي در اوقات فراغت به نواختن ويولن مي پرداخت. من هر وقت فرصتي دست مي داد و سر برادر بزرگتر را دور مي ديدم، با ويولن او قطعاتي را مي نواختم. سال اول متوسطه بودم كه عمويم نواي ويولن مرا شنيد و از طرز نوازندگيم خوشش آمد و ضمن تشويق من به پدرم گفت حبيب را بفرست نزد استادي تا نواختن اين ساز را به طريق صحيح و علمي فراگيرد و با مباني موسيقي آشنا شود. پدرم نيز پذيرفت و در سال 1326 مرا نزد دكتر لطف الله مفخم پايان كه يكي از شاگردان نخبه استاد صبا بود، فرستاد.
بديعي اضافه كرد: سه سال در محضر زنده ياد مفخم پايان مشق ويولن مي كردم و كليه رديف هاي استاد صبا را از وي آموختم و پس از آن يك سال هم نزد استادي به نام جينگوزيان كه از قفقاز به ايران آمده بود دوره كلاسيك را گذراندم. تا اين كه روزي يكي از همسايگان ما صداي ويولنم را شنيد و مرا به مدير برنامه راديو ارتش معرفي كرد.
بديعي افزود: از سال 1329 در اين برنامه ده دقيقه ساز سلو مي نواختم و از سال 1330 رسما در اركستر ابراهيم منصوري مشغول كار شدم. استاد منصوري كه رئيس موسيقي راديو بود از من دعوت كرد تا در راديو تكنوازي كنم. اين برنامه هر پانزده روز يك بار به مدت يك ربع ساعت از راديو پخش مي شد.درسال 1331 دركنارفعاليت هنريم در فيلم ولگردكه درسينماهاي تهران اكران مي شد، صداي استادحسين قوامي و خانم شمس را باويولن همراهي كردم.
استاد ادامه داد: درسال 1332 توسط حسين ملك به خدمت استادصبارفتم. هفته اي دو بار از مكتب اين هنرمند بهره مي بردم و رديف هاي ايشان را مي نواختم.
وي خاطر نشان كرد: حدود دويست آهنگ براي خوانندگان مختلف ساختم كه از آن ميان به 'كعبۀ دلها' بسيار علاقه مندم. اين آهنگ در مايۀ دشتي با صداي خانم الهه در برنامه گلهاي 388 اجرا و پخش شد. مدت ها نيزعضو شوراي موسيقي و چندي نيز رئيس اداره موسيقي راديو شدم.»
*بديعي به اعتقاد موسيقيدانان
به اعتقاد عمده موسيقيدانان كشورمان قدرت آرشه و تسط حبيب الله بديعي در نواختن ويولن و اجراي مدولاسيون ها (تغيير گام)، تغيير به جا و به موقع پوزيسيون ها و تلفيق تكنيك موسيقي كلاسيك با موسيقي سنتي ايراني، بيش از حد تصور بوده به طوري كه زنده ياد پرويز ياحقي در مورد وي مي گويد: 'قدرت جادويي در ويولن و آرشۀ وي وجود دارد كه براي ساير نوازندگان اين ساز ناشناخته مانده است. همچنين وجود او در برنامۀ گلها چه به لحاظ نوازنده چه آهنگساز و چه رهبر، از جمله مواردي است كه در جذابيت اين برنامه بسيار موثر بوده است'.
زنده ياد فريدون ناصري دربارۀ حبيب الله بديعي مي گويد: وي يكي از زبردست ترين بداهه نوازاني است كه طي سال هاي اخير در موسيقي ايران ظهور كرد. بديعي نه تنها در رديف داني، نوازندگي و آهنگسازي سرآمد موسيقيدانان كشور است، بلكه اگر لازم باشد در قدرت و توان تقليد از بالاترين درجه برخوردار است كما اين كه پس از درگذشت صبا او تنها كسي بود كه توانست چهارمضراب زنگ شتر را به بهترين وجه ممكنه اجرا كند.
ناصري مي افزايد: توانايي در جواب آواز و قدرت فوق العاده و تدبير در بداهه نوازي از او هنرمندخارق العاده اي ساخته بود.زنده ياد بديعي از هنرمندان محبوب و دوست داشتني در بين عموم مردم بود بطوريكه خانقاه صفي عليشاه در ختم اين بزرگ مرد شايد يكي از پر جمعيت ترين مراسم متشكل از همه اقشار جامعه را به خود ديده بود.
رهبر سابق اركستر سنفوني تهران اضافه كرد: او در اوج قدرت و كمال موسيقي چشم از جهان فرو بست. برخي حبيب الله بديعي را جداي از مردم و فارغ از مشكلات روزمره جامعه مي پنداشتند درحاليكه بديعي با مردم زيست و همواره در غم و شاديشان شراكت داشت.
وي افزود: تمام كساني كه از نزديك حبيب الله بديعي را مي شناختند مجذوب خلق و خوي او مي شدند كه من هم از آن جمله بودم و از سال 1343 كه از نزديك با او آشنا شدم تا آخرين برخوردم همواره او را متكي به نفس و فاقد حسادت و تنگ نظري ديدم و جز درستي، صداقت، محبت و صفا هرگز از او نديدم. بديعي همواره در كار خير پيش قدم بود، در بسياري از مواقع گرۀ كار ديگران را گشود و هرگز دوست نداشت كه از اقدامات خيرش سخن گفته شود.
به گفتۀ دكتر عزيزالله بيات، در مصاحبه اي از استاد صبا مي پرسند:قوي ترين شاگردت كيست؟ او در پاسخ مي گويد:' مردم بايد بهترين را تشخيص دهند.' اين پرسش بعدها به صورت خصوصي مجدداً از صبا مي شود و او در جواب مي گويد: 'حبيب الله بديعي از جمله كساني است كه درآيندۀ ويولن كشور تأثير گذار خواهد بود'.
دكتر بيات خاطر نشان كرد: پس از درگذشت استاد صبا به منظور بزرگداشت آن هنرمند تصميم گرفته شد كه قطعۀ معروف او به نام زنگ شتر را پخش كنند ولي از آنجا كه نسخه اي از وي در دست نبود قرار شد قطعۀ مورد نظربه نام استاد توسط يكي از شاگردانش از راديو پخش شود كه اين قطعه به بهترين وجه ممكن توسط حبيب الله بديعي نواخته شد.
شادروان حسين قوامي مي گويد: طرز نوازندگي و چيره دستي حبيب الله بديعي در اجراي نغمات ايراني و نحوۀ آرشه كشي او در خور هر گونه تعريف و تمجيد است.
استاد قوامي با اشاره به سبك منحصر به فرد حبيب الله بديعي، ياد آور شد: پس از درگذشت استاد صبا، او يكي از طلايه داران مكتب وي شد و با خلاقيت سرشار سبك خاصي را در ويولن نوازي ابداع كرد.
جهانبخش پازوكي آهنگساز، ترانه سرا و نوازندۀ ويولن نيز از بديعي به عنوان گل سر سبد موسيقي ايراني ياد كرد و با بيان اينكه من همواره مورد لطف اين هنرمند فقيد بودم، گفت: براي درك توانايي او در نواختن ويولن حتما بايد با اين ساز آشنايي داشت.
وي افزود: ويولن براي زنده ياد بديعي حكم معشوق و دوستي نزديك بود و اينگونه به نظر مي رسيد كه غم درون را به وسيلۀ سيم هاي ساز بيان مي كند. او در شمار معدود هنرمنداني بود كه غير از رديف نوازي، رديف آفرين نيز بود. بدين معني كه نغمه هاي دل نشيني از ساخته هاي خود را به نغمات استادان پيشين مي افزود.
پازوكي ادامه داد: او گذشته از توانايي فوق العاده در نوازندگي و آفرينش آثار به ياد ماندني، بسيار مهربان، با گذشت و مشوق بزرگي براي هنرجويان بود و هرسمت و مسئوليتي كه بر عهده داشت در حين جديت و پشتكار، با شفقت و مهرباني با همه برخورد مي كرد و هرگز خاطر كسي از او آزرده نشد.
زنده ياد ذبيح الله مقوم نوازنده پيشكسوت ويولن حبيب الله بديعي را از افتخارات موسيقي ايراني مي داند و با اعتقاد بر اينكه نام اين هنرمند همواره بر تارك هنر ايران زمين مي درخشد، مي گويد:تكنيك هاي متعددي براي فرا گيري موسيقي كلاسيك وجود دارد كه در موسيقي ايراني كمتر از آن استفاده مي شود. حبيب الله بديعي از معدود نوازندگاني است كه بدون اينكه به موسيقي ملي مان لطمه اي وارد كند و از لطافت و زيبايي آن بكاهد، از تكنيك هاي موسيقي بين المللي در نواختن ويولن ايراني بهره مي گيرد.
مقوم با اعتقاد به اينكه طبيعت و همه عوامل طبيعي و حتي حوادثي و رويدادهايي كه به دست بشر رقم مي خورد مي تواند منبع الهامي براي آفرينش آثار هنري باشد، افزود: به نظر مي رسد كه آثار بديعي اعم از نوازندگي و آهنگسازي بر گرفته از اينگونه عوامل بوده و حتي مي توان گفت بخشي از زيبايي موسيقي ايراني، از آن اين هنرمند بزرگ است.
شاپور بهروزي نويسنده و پژوهشگر موسيقي مي گويد: قدرت آرشه كشي حبيب الله بديعي بسيار بالا است و تنها مي توان استاد صبا و رحمت الله بديعي (1315) را با آن قياس كرد. وي ويولنيستي چابك و فرز است و برخي از مواقع آرشۀ او به قدري تند است كه نمي توان چپ و راست آن را تشخيص داد.
بهمن بوستان نيز از حبيب الله بديعي به عنوان نابغۀ تكرار نشدني در موسيقي ايراني زمين ياد كرده و مي گويد: او بجز هنر والايش داراي سلوك معنوي و اخلاقي بوده و نه تنها غباري از او بر خاطري ننشسته بلكه خنده هاي معصومانه و تواضع مودبانه اش زبانزد همۀ هنرمندان است.
خبرنگار: زهره كرمي**انتشار دهنده:سيد محسن حسن نيا
7330/1899
ساري - ايرنا - استاد حبيب الله بديعي با پنجه هاي ماهر ، آرشه سحر آميزش و نوازندگي بي نظير به حق در زمرۀ اسطوره هاي ويولن اين سرزمين همچنان در خاطر مردم هنردوست و خوش ذوق خواهد بود و در هشتاد و چهارمين سالروز تولدش ياد ان هنرمند همچنان زنده است .