در بخش پاياني اين گزارش مي خوانيم: كتابخانه دانشگاه بايد جايي باشد كه دانشجو پس از بيرونآمدن از كلاس درس، شوق رفتن به آنجا را داشته باشد و دريابد يگانه جايي است كه ميتواند استاد خود را در آنجا سرگرم خواندن كتاب ببيند. هنگامي كه استاد دانشگاه كتاب نميخواند و حتي وانمود به خواندن نميكند، چه چشمداشت از دانشجو كه در كلاس درس، سرگرم گوشي تلفن همراه خود نباشد؟ هيچ دانشجويي وجود دارد كه زيرميزي و دور از چشم استاد و پنهاني در كلاس، كتاب بخواند؟
يا نمونه ديگر در خانه! چند روز پيش خانه يكي از فاميلها مهمان بودم. در روشويي يك خرگوش دلقك قرارداده بودند كه كودك با برداشتن خمير از جاخميردندان، خرگوش الكترونيكي، همراه با سوت زدن، آغاز ميكرد به مسواكزدن. آيا براي تشويق كودك خود و خوكردن كودك به كتاب، كاري انجام ميدهيم؟
يا همان كودك كه دلقك مسواك زدن را نشانم داد، عصري به مادرش گفت: «امروز عصر يادت رفت به من شكلات بدهي!»
اگر مادر، كودك خود را با تشويقهايي هر عصر به خواندن كتاب عادت ميداد، بيگمان كودك ميگفت: «امروز يادت رفت برايم كتاب بخواني.»
در همه دانشگاه ها كافه هايي خوراكي ميفروشند، چرا بروازه اي(غرفه) براي فروش كتاب برپا نيست؟ بيگمان با تلويزيون 24 ساعت روشن، نميتوان در خانه، دانشجوي كتابخوان بار آورد. تا زماني كه آواي ناخوشايند تلويزيون ميآيد، جايي براي تمركز نيست و ذهن به جاي ديگر خواهد رفت. روشن بودن تلويزيون، انگار بيزمان است؛ اگر لامپ اضافه روشن است، هشدار ميدهيم كه پول برق زياد خواهد آمد، ولي گاهي ميخوابيم و تلويزيون روشن ميماند!
** فلسفه خواندن
اينك ارزشها دستخوش دگرديسي شده است و كتاب گرايي و كتابخواني ديگر در شمار آن ها نيست و براي همين مهمترين بخش جامعه(فرهنگ) آسيب ديده است و برنامه ريزي هاي فرهنگي پيشرويي هم وجود ندارد.
علي پورآقايي مدرس علوم اجتماعي دانشگاه پيامد خواندن كتاب را آشناشدن با دنياهاي نو و كسب دانايي ميداند: «خواندن» تعريف ديگرش به ژرفا رفتن است؛ روندي كه از به كارگيري ذهن و براي دريافت داده و توجه پژوهشگرانه در باره يك پديده انجام ميگيرد. در اين روند است كه جوان به خوبديدن، خوب شنيدن و خوب پرسيدن خو ميكند. در خواندن، هدفهاي گوناگوني مانند آموختن، آگاهي و لذت و پركردن زمان بيكاري نهفته است كه گاهي همزمان همه اينها با هم است. تمدنهايي كه در جهان ميراثي از فرهنگ و رفتار و هنر و دانش(براي پيروي ديگران از خود) به جا گذاشته اند، انسان هاي باسواد و اهل كتاب و نيز كتابخانه هاي بزرگ داشتند.
«شناحت شخصيتها در پيكر پديدهاي به نام انسان، شناخت جانوران، تمركز و رهايي از انديشههاي آزارنده، آرامش انديشگي، يافتن ديد زيباشناختي، توانايي بيشتر شريكشدن در دردها و شاديهاي مردم، از پيامدهاي خواندن كتاب است.
«جوانان براي آمادگي براي زندگي آينده، به داشتن آگاهي در زمينه هاي گوناگون نياز دارند، به ويژه خواندن كتاب، كه نسبت به ديگران داناتر جلوهگر شوند. جوانان بايد بياموزند كه در هر زمينهاي اگر نياز به داده دارند، نه در شبكه هاي اجتماعي سطحينگر، بلكه در كتاب ها جستجو كنند.»
** كتابخواني، نه جدا از تحصيل
پور آقايي در ادامه سخنان خود ميگويد: بيگمان خواندن كتاب، راهي براي پيشرفتهاي تحصيلي نيز هست. مطالعه زمينهاي براي انديشيدن و پرورش خلاقيتها در مطالعه كتابهاي درسي به وجود ميآورد و تجربههايي كه از سوي ديگران به دست آمده، يك راه در جريان قرارگرفتن اين تجربهها، خواندن كتاب است.
«شناساندن كتاب از سوي استادان، انگيزهاي براي خواندن در دانشجويان ايجاد خواهد كرد. استادان ميتوانند در نشستهاي خود با دانشجويان، بگويند و حتي سوگند بخورند كه در دوران اطلاعات، هنوز هم كتاب، بخش مهمي از زندگي انسان است.
«تجربه به من فهمانده است كه استادان با خود نگويند كه دانشجويان همه چيز را ميدانند و نيازي به اين سخنان نيست. دانشگاههايي كه كتابخانه دارند، بهتر است نشستهاي خود را در همان كتابخانه برگزار كنند تا دانشجويان به كتاب نزديك شوند.
«برگزاري مسابقه هاي كتابخواني و داستان گويي در جمع دانشگاهيان از كتابهايي كه دانشجويان خواندهاند، آموزش نامستقيم كتابخواني است. آنان اينگونه با روش درست تندخواني نيز آشنا خواهند شد و اين توانايي را خواهند يافت كه درباره كتاب خوانده شده بنويسند و روزنامه دوبرگي دانشجويي ميتواند جايي براي بازتاب نگره آنان باشد.
«خريد مرتب كتاب از سوي دانشجويان، آنان را علاقهمند به كتاب خواهد كرد، حتي اگر همه را مطالعه نكنند. اگر پدران و مادران خود نيز كتاب بخوانند، دانشجو از آنان پيروي خواهد كرد، به ويژه اگر در باره خوانده هاي خود هنگامي كه گرد هماند، سخن به ميان آورند.
«رفتن و همراهي دانشجو در نمايشگاههاي كتاب، كتابفروشي ها و كافي شاپ هايي كه كتاب دارند، سبب ميشود دانشجويان مدام كتاب ببينند و اين ديدنها اُنس ميآورد و دست به جيبكردن وخريد كتاب با پول توجيبي خود.
«در اين ميان كتاب گويا براي دانشجويان خوب نيست، چرا كه دانشجوياني با گويايي ضعيف بار ميآورد. بسياري از دانشجويان نميتوانند در كلاس به آواي بلند، متن بخوانند. ولي كتابهاي كاغذي براي آنان خلاقيتآور است. براي تشويق كتابخواني دانشجويان، خانوادهها به جاي ولخرجي از ابزارها و امكانات ساده استفاده كنند تا بتوانند هميشه به پشتيباني از دانشجو براي خواندن كتاب ادامه دهند. براي نمونه، اگر ميبينيم دانشجوي ما با پول توجيبي خود كتابي خريده و به جاي وررفتن با گوشي، گوشه خانه نشسته است به كتابخواني، فردا به وي يك ميليون تومان پول توجيبي ندهيم!
«دانشجو خوب ميداند كه استاد حتي اگر پُرفِسور باشد، باز همه داده ها و دانسته هايش را به كلاس درس نميآورد و نياز است كه خود او در كتابهاي غير درسي بكاود. هرچه هم دانشجو از وجود استاد استفاده كند، باز هم نياز است كه براي راز پديدههاي موجود در جهان واقعيت، خود پژوهشگر باشد.
«خانواده هاييكه دانشجويان كنجكاو دارند، بهتر است با پيشكشيدن گزارههاي گوناگون، زمينه گفتوگوي چالشي را در خانه فراهم آورند؛ كما اين كه استادان با هوش در كلاس درس چنين ميكنند و كنجكاوي دانشجويان را ميانگيزانند. از آن پس به دوش كتابفروش و ناشر و كتابدار است كه خدمات مورد نياز او را برآورده كنند و شيوههايي بيشتر علاقهمندكردن او را به كار بندند.
«تنها عضو شدن در كتابخانه بسنده نيست و لازم است پدر يا مادر، گاه گاه خود نيز كتابي بخرند و در اختيار دانشجوي خويش قرار دهند. در ذهن جوان، تصوير پدر يا مادرش در جستجوي كتابي در كتابفروشي يا كتابخانه، براي هميشه نقش خواهد بست و برايش يك نماد خواهد شد و بسيار بهتر از سفارش هاي زباني «كتاببخوان» در او كارايي خواهد داشت.
«امروز يا همان دوران چيرگي شبكه هاي اجتماعي، دغدغه جامعهها ايجاد گرايش به خواندن در جوانان به هر چيزي است كه خواندني و آموختني نام دارد. براي همين حضور گهگاهي نويسندگان و ناشران در دانشگاه ها موثر خواهد بود. بردن كتاب به دانشگاه از سوي نويسنده يا ناشر، گونه اي شناساندن كالاي فرهنگي است. در كشورهاي پيشرفته كه سانسور نيست، اين كار آسان تر و بدون فيلتر انجام مي شود و يگانه وارسي كننده، رئيس دانشكده است.
«دانشجو حقاش است كه در گزينش كتاب، اختياري رفتار كند و آقابالاسر نداشته باشد و پس از خواندن كتاب، درباره كتاب گفتوشنود داشته باشد و درباره كتاب خوانده خود گپ بزند و ديگران (پدر و مادر) ديدگاه خود را بگويند. كتابها بايد خوشايند دانشجو يا جوان باشد و نه براي خشنودي پدر و مادر!
«دانشجو نبايد كودك پنداشته شود يا جستجو از او گرفته شود. گشت آزاد در كتابخانه حق اوست. كتابدار نيز فقط براي اين كه كودكي كتاب ميخواند، نبايد به او احترام بگذارد. بلكه اين مهرباني ميتواند فقط براي حضور دانشجو در كتابخانه دانشگاه باشد.»
** كودكان را دريابيد
كتابخانه هاي شهر براي كودكان و نوجوانان ناشناس مانده است و برخي نيز كه شناخته شدهاند، كتاب را آسان در اختيار خواننده قرار نميدهند. اين وضعيت در مدرسهها و ادارهها و سازمانها نيز چيره است و كاركنان از اين كه در روز، نيم ساعت در كتابخانه به خواندن بگذرانند، بيم دارند.
شهره نامي ميافزايد: «انسان نياز به دانستن دارد، دانايي نسبت به هنر، ادبيات، دانش روز، هنرهاي پيشرو و پديده هاي موجود در دور و بر خود يا در فضا.
«برنامه ريزي براي كتابخواني بايد مناسب كودك باشد و از يك كودك تا كودك ديگر فرق ميكند. چه خوب است كه در كنار امكانات خانه، كتابخانه نيز در شمار دكوراسيون هر خانهاي، جايي براي خود داشته باشد.
«تشويق فرزند به كتابخواني، تهيه كتاب هاي داراي عكس و خريد مجله هاي مفيد، انگيزه ساز كتابخواني است. كودكان، بسياري كتاب ها را در مجلهها ميشناسند و قصه گويي، آشناسازي كودكان با انسانهاي بزرگ هنر و ادب، راهگشاي بالندگي كودك است.
«امروز بخش كمي از زمان آزاد كودكان به خواندن كتاب ميانجامد. بيشتر آنان با روش درستخواندن آشنا نيستند. زمان زيادي براي يك كتاب ميگذارند و براي همين در سال 2 يا 3 كتاب بيشتر نميخوانند. برخي هم كتاب ميخوانند، بيآنكه لذت ببرند. برخي ديگر كتاب ميخوانند و در ذهنشان باقي نميماند و خاطرهاي برايشان بر جا نميگذارد؛ كه از ميان برداشتن اين ايرادها نياز به آموزش دارد.
«خواندن كتاب بايد هر روز باشد و بهترين زمان پس از استراحت است، نه زمان استراحت. زيرا بدن خسته، پذيراي خواندن كتاب نيست. كودك پس از انجام كارهاي مدرسه، آمادگيِ خواندن كتاب را ندارد. بامداد هر روز، زمان خوبي براي كتابخواني است. خواندن كتاب، توان كودك را ميگيرد، بنابراين پس از خواندن كتاب، درخواست انجام كارهاي ديگر از او اشتباه است.
«بهترين مكان براي كودك، خانهاي است كه پدر و مادر نيز همزمان با او كتاب بخوانند» مانند كتابخانههاي عمومي شهر كه افراد داخل كتابخانه، به كارهاي ديگري مگر كتابخواندن سرگرم نيستند.
«در خانه اكر امكانش هست و اتاق ويژه مطالعه وجود دارد، بهتر است كودك افزون بر بالاي تخت خود، يك كتابخانه كوچك نيز در كنار كتابخانه بزرگ پدر و مادرش در خانه داشته باشد. اينگونه با شوق رفتن به درون اتاق مطالعه خواهد داشت، جايي كه نه صداي تلويزيون است و نه نور آزارنده و نه گرماي توانفرسا. جايي كه يك صندلي مناسب براي مطالعه وجود دارد.
«كودك اگر قرار است فراتر از درسهاي خود نيز بياموزد، بهترين كار همين كتابهاي غير درسي است. تلويزيون جز سرگرمي، چيز ديگري به كودك ياد نميدهد. زماني كه كودك ياد ميگيرد بخواند، او را آزاد بگذاريد، زيرا تاثير خواندن بيش از زماني است كه ما «زباني» دادههايي را ميكوشيم به او انتقال دهيم. اما هنگامي كه هنوز خواندن نميداند، مادر بكوشد هربار بي اينكه كودك بپرسد، درباره يك شخصيت بزرگ به او دادههايي را انتقال دهد كه كودك آن شخصيت را بشناسد و از او الگوبرداري كند.»
** روش هاي آسان كتابخواني
روش هايي كه خواندن را آسانتر و داده هاي كتاب را در ذهن ماندگارتر ميكند، زياد است. شهره نامي در اين مورد ميگويد: «مادر ميتواند كودك و نوجوان را تشويق كند باهم مروري كلي به كتاب داشته باشند و اگر تصوير دارد، آن را نگاه كنند، درباره مضمون كتاب گپ بزنند تا ذهن كودك در برابر يك پرسش قرار گيرد و كنجكاو شود و آمادگي خواندن بيايد و آسانتر دادهها را پذيرا شود.
«هنگامي كه كتابي به كودك بخشيده ميشود، بايد او را آزاد گذاشت كه با مدادي در حاشيه كتاب يادداشت كند يا شكل بكشد و در پايان خواندن از او خواسته شود، نظرش را در گوشهاي در همان كتاب بنويسد.» به يادسپاري، نياز به زمان دارد. بايد به آهستگي از كودك و نوجوان خواست در باره كتابي كه خوانده است، گپ بزند. ميتواند اين يادآوري كتاب، نخست چند كلمه باشد و پس از مدتي، چكيده كل كتاب را كودك بازگو خواهد كرد. پس از خواندن چند صفحه، از كودك بخواهيد موقت كتاب را كنار بگذارد و يك نوشيدني بنوشد. اينگونه، خواندن براي او خوشايند خواهد شد، نه شكنجهزا!
** نخست خود بخوانيم
فقط خريد يك كتاب براي كودك و نوجوان كافي نيست. شهره نامي باور دارد: «براي كودك پرسشهاي بسياري در زمان خواندن پيش ميآيد كه چشمداشتاش اين است كه مادر پاسخگو باشد، بنابراين خواندن كتاب پيش از پيشكشكردن به كودك، نياز است.»
«كتابي براي كودك مناسب است كه تصاوير رنگي داشته باشد. او هنگامي كه به سن نوجواني ميرسد، كتابهايي با تصاوير گرافيكي دورنگ يا سياه وسفيد نياز دارد كه به دريافتهايش كمك كند. بخشيدن كتاب نو به كودك بايد همراه با بخشيدن آرامش فكري به او باشد. خردهگيري از كودك برايش انديشههاي آزارنده و كشمكش دروني به همراه ميآورد و او را از خواندن كتاب تدور ميكند».
«خواندن بدون نوشتن، روش نادرستي حتي براي كتابهاي داستان است. هنگامي كه كودك سرگرم خواندن ميشود، يك تكه كاغذ و يك مداد نيز كنارش بگذاريد. برخي كودكان داراي ذهن مخيل، با خواندن كتاب، تصاويري به ذهنشان راه مييابد كه دوست دارند آن را روي كاغذ بياورند، حتي اگر هيچ بستگياي با داستان درون كتاب نداشته باشد. »
** پشتيباني از نشر
نميتوان در جامعه هم كتابخوان داشت و هم از پشتيباني از ناشران و نويسندگان براي توليد كتابهاي مفيد و ارزانبها سر باز زد. نگار ابراهيمي ويراستار در اين مورد ميگويد: «بايد ابزارهاي تبليغ در اختيار توليدكنندگان كتاب قرار داد كه كالاي فرهنگي خود را بشناسانند و مردم را به خواندن كتابهاي نوي خود، فرا خوانند.
«آگاه كردن مردم از كتابهاي تازه درآمده از چاپ، پيش درآمد آگاهي براي خريد كتاب است. اينك برنامهاي براي در دسترس بودن وسايل ارتباط جمعي براي توليدكنندگان كتاب، توانمندساختن آنان براي چاپ بروشور و ايجاد بنر و نشستهاي ماهانه يا فصلي در كتابفروشيها با حضور نويسنده و خواننده وجود ندارد؛ و فقط همين نمايشگاه كتاب است كه اميد ميآفريند».
«در همين نمايشگاه نيز براي هدايت و راهنمايي خريد كتاب، كسي بهتر از خودِ ناشران و كتابفروشان وجود ندارند، البته اگر اهل مطالعه مستمر باشند و بدانند كتابهاي برجسته كدامند يا چه موفقيت هايي در پهنه جهان داشتهاند.»
*منبع: روزنامه اطلاعات،1396.2.14
**گروه اطلاع رساني**9117**1732
انتشار دهنده:ليلا رضوي
تهران- ايرنا- روزنامه اطلاعات در گزارشي به بهانه برپايي نمايشگاه كتاب بر اهميت كتاب و كتابخواني تاكيد كرد و نوشت: آيا استاد دانشگاهي هست كه خود كتاب بخرد و براي خواندن در اختيار دانشجويان قرار دهد؟ بي گمان نخستين غايب كتابخانه هاي دانشگاه، نه دانشجو بلكه استاد است.