به گزارش ايرنا، علي بن موسي الرضا (ع) كه در سال 148 هجري قمري متولد و در سال 203 هجري قمري به شهادت رسيد، ملقب به رضا و ابوالحسن هشتمين امام شيعيان دوازده امامي بعد از پدرش موسي كاظم و قبل از پسرش محمد تقي ميباشد.
علي بن موسي در شهر مدينه از نجمه خاتون متولد و در ديار توس از دنيا رفت. امام رضا (ع) در دورهاي زيست ميكرد كه خلفاي عباسي با مشكلات عمدهاي از جمله شورشهاي شيعيان مواجه بودند.
مأمون به دنبال راهي براي پيروزي بر اين شورشها تصميم گرفت امام رضا (ع) را در حكومت دخيل كند، و به همين منظور پست وليعهدي را به عهدهٔ او گذاشت؛ مأمون بعدها به اشتباهش پي برد و براي جبران آن به نوشتهٔ بيشتر مورخان تصميم گرفت به او سم خورانده، او را از سر راهش بردارد.
اين امام همام در يكي از روستاهاي خراسان كه بعدها به مناسبت خاكسپاري اش در آن به مشهد، محل شهادت، تغيير نام يافت به خاك سپرده شد.
**امام رضا عليه السلام چگونه شخصيتي داشتند؟
ابن صباغ مالكي درباره حضرتش مينويسد: 'حضرت از مناقبي والا و صفاتي پسنديده برخوردار است. نفس شريفش پاك، هاشمي نسب و از نژاد پاك نبوي است'.
بعد از جريان ولايتعهدي، روزي عبدالله بن مطرف بن هامان بر مأمون وارد شد. حضرت رضا (ع) نيز در مجلس حضور داشت. خليفه رو به عبدالله كرد و گفت: درباره ابوالحسن علي بن موسي الرضا چه ميگويي؟
عبدالله گفت: 'چه بگويم درباره كسي كه طينت او با آب رسالت سرشته شده و ريشه در گواراي وحي دوانيده است. آيا از چنين ذاتي جز مشك هدايت و عنبر تقوا ميتواند ظاهر شود؟'
**زهد امام رضا
ابو عباد گفت: حضرت رضا در تابستان روي بوريا در زمستان روي پلاس مي نشست و لباس خشن مي پوشيد مگر موقعي كه ميان جمعيت مي رفت كه خود را براي آنها مي آراست.
**علم امام رضا
ابو ذكوان گفت: از ابراهيم بن عباس شنيدم كه مي گفت: هر چه از حضرت رضا (ع) مي پرسيدند مي دانست. از زمان او كسي راجع به تاريخ گذشته تا آن روز از حضرت رضا واردتر نبود. مأمون او را آزمايش مي كرد به سؤالها در هر مورد. جواب آنها را مي داد تمام سخن و جواب و مثالي كه ميآورد از قرآن استفاده مي نمود در هر سه روز يك مرتبه قرآن را ختم مي كرد.
مي فرمود: 'اگر بخواهم در كمتر از 3 روز قرآن ختم كنم مي توانم ولي به هر آيهاي كه مي رسم در آن دقت مي كنم كه در باره چه چيز و چه زماني نازل شده به همين جهت در هر 3 روز يك مرتبه ختم مي كنم.'
** آداب معاشرت امام رضا (ع)
ابراهيم بن عباس گفت: هرگز نديدم حضرت رضا (ع) با سخن خود كسي را برنجاند و هرگز نديدم سخن كسي را قطع كند تا او صحبت خود را تمام مي كرد و هرگز محتاجي را رد نكرد بقدري كه قدرت داشت.
هرگز پاهاي خود را مقابل كسي كه نشسته بود دراز نمي كرد و نه تكيه مي كرد در مقابل كسي كه نشسته بود و هرگز غلامان خود را ناسزا نمي گفت و نديدم كه آب دهان بزمين بياندازد و نه هرگز در موقع خنده قهقهه نميزد خنده آن جناب تبسم بود.
در خلوت سفرهاش را مي گستردند غلامان خود را بر سفره خويش مي نشاند حتي دربانها و مهتر چهارپايان را.
**عبادت امام رضا (ع)
شب ها كم مي خوابيد و بسيار بيدار بود بيشتر شب ها از ابتداي شب تا صبح شب زنده دار بود خيلي روزه ميگرفت.
روزه سه روز در ماه از او فوت نمي شد؛ مي فرمود: اين سه روز روزه تمام عمر است خيلي كمك ميكرد و صدقه ميداد؛ بيشتر در پنهاني شبهاي تاريك چنين كاري را مي كرد، هر كس بگويد چون او در مقام و شخصيت ديده است باور نكنيد.
**امام رضا و اطعام فقرا
معمر بن خلاد گفت: هر وقت سفره براي حضرت رضا (ع) مي گستردند قدحي نزديك آن جناب مي گذاشتند از هر غذائي به قدري برمي داشت و در آن قدح مي ريخت بعد دستور مي داد به فقراء بدهند؛ بعد اين آيه را مي خواند: 'فلا اقتحم العقبة'؛ سپس مي فرمود: خداوند مي داند كه همه مردم قدرت بنده آزاد كردن ندارند براي آنها راهي براي بهشت گشوده با غذا دادن بفقرا.
**امام رضا و آراستن ظاهر
حسن بن جهم گفت: خدمت ابو الحسن علي بن موسي الرضا (ع) رسيدم با رنگ سياه خضاب كرده بود.
محمّد بن وليد كرماني گفت: به حضرت جواد (ع) عرض كردم در باره مشك چه مي فرمائيد؛ فرمود: پدرم دستور داده بود كه مشك را با برگ درخت بان (كه درخت معطري است و از برگش براي بوي خوش استفاده مي كنند) مشكي بسازند به هفتصد درهم. فضل بن سهل برايش نوشت كه مردم اين كار را عيب ميدانند.
در جوابش نوشت تو مگر نميداني يوسف با اينكه پيامبر بود لباس ديبا كه آميخته با طلا بود مي پوشيد و روي صندلي طلا مي نشست اين كار مقام علم و دانش او را نكاست. بعد دستور داد عطرداني برايش بسازند به چهار هزار درهم.
معمر بن خلاد گفت: حضرت رضا (ع) به من دستور داد برايش روغني تهيه كنم كه در آن مشك و عنبر باشد؛ به من فرمود: كه آية الكرسي و سوره ام الكتاب و دو قل اعوذ و آياتي كه براي حفظ از شيطان خوب است در كاغذي بنويسم و آن را بين شيشه و جعبه آن قرار دهم اين كار را كردم بعد كه خدمتش رسيدم محاسن خود را عطرآگين مي كرد من تماشا مي كردم.
حسن بن جهم گفت: حضرت رضا (ع) از منزل خارج شد بوي خوش بخور از آن جناب ساطع بود.
امام رضا (ع)، بيشتر شب ها تا صبح شب زنده دار بود و عبادت مي كرد.
**تواضع امام رضا (ع)
يكبار شخصي كه امام را نمي شناخت در حمام از امام خواست تا او را كيسه بكشد،امام (ع) پذيرفت و مشغول شد،ديگران امام را بدان شخص معرفي كردند،و او با شرمندگي به عذرخواهي پرداخت ولي امام بي توجه به عذر خواهي او همچنان او را كيسه مي كشيد و او را دلداري مي داد كه طوري نشده است.
شخصي به امام عرض كرد:به خدا سوگند هيچكس در روي زمين از جهت برتري و شرافت پدران به شما نميرسد.
امام فرمود: تقوي به آنان شرافت داد و اطاعت پروردگارآنان را بزرگوار ساخت.
مردي از اهالي بلخ مي گويد:در سفر خراسان با امام رضا (ع) همراه بودم،روزي سفره گسترده بودند و امام همه ي خدمتگزاران و غلامان حتي سياهان را بر آن سفره نشاند تا همراه او غذا بخورند.
من به امام عرض كردم: فدايتان شوم بهتر است اينان بر سفره يي جداگانه بنشينند؛ فرمود: ساكت باش،پروردگار همه يكي است،پدر و مادر همه يكي است،و پاداش هم به اعمال است.
** كرم و سخاوت امام رضا (ع)
هنگام ذكر اخبار مربوط به ولايت عهدي آن حضرت خواهيم گفت كه يكي از شاعران به نام ابراهيم بن عباس صولي به خدمت آن حضرت آمد و امام به او 10 هزار درهم داد كه نام خودش بر آن ضرب شده بود.
همچنين آن حضرت به ابو نواس سيصد دينار جايزه داد و چون جز آن، مال ديگري نداشت استر خويش را هم به وي بخشيد و نيز به دعبل خزاعي 600 دينار جايزه داد و با اين وجود از وي معذرت هم خواست.
در مناقب از يعقوب بن اسحاق نوبختي نقل شده است كه گفت: مردي به ابو الحسن رضا (ع) برخورد كرد و گفت: به قدر مردانگي ات بر من ببخش.
امام گفت: به اين مقدار ندارم. مرد گفت: به قدر مردانگي خودم ببخش. امام فرمود: اين قدر دارم. سپس فرمود: اي غلام دويست دينار به او بده.
همچنين در مناقب از يعقوب بن اسحاق نوبختي نقل شده است كه امام رضا (ع) تمام ثروت خود را در روز عرفه تقسيم نمود.
پس فضل بن سهل به وي گفت: اين ضرر است. امام فرمود: بل سود و بهره است. چيزي را كه پاداش و كرامت بدان تعلق مي گيرد ضرر محسوب مكن.
كليني در كافي به سند خود از اليسع بن حمزه نقل كرده است كه گفت: در مجلس ابو الحسن رضا (ع) بودم. مردم بسياري به گرد آن حضرت حلقه زده بودند و از وي درباره حلال و حرام پرسش مي كردند كه ناگهان مردي بلند قامت و گندمگون داخل شد و گفت: السلام عليك يا بن رسول الله. من يكي از دوستداران تو و پدران و نياكان تو هستم، من از حج باز مي گردم و خرجي خود را گم كرده ام و با آنچه همراه من است نمي توانم به يك منزل هم برسم، پس اگر صلاح بداني كه مرا به ديارم روانه كني كه براي خدا بر من نعمتي داده اي و اگر به شهرم رسيدم آنچه از تو گرفته ام به صدقه مي دهم.
امام (ع) به او فرمود: بنشين خدا تو را رحمت كند. آنگاه دوباره با مردم به گفت و گو پرداخت تا آنان پراكنده شدند و تنها سليمان جعفري و خيثمه و من مانده بوديم. پس امام فرمود: اجازه مي دهيد داخل شوم سليمان گفت: خداوند فرمان تو را مقدم داشت. پس امام برخاست و به اتاقش رفت و لختي درنگ كرد و سپس بازگشت و در را باز كرد و دستش را از بالاي در بيرون آورد و پرسيد: آن خراساني كجاست؟ پاسخ داد: من اينجايم. فرمود: اين دويست دينار را برگير و در مخارجت از آن استفاده كن و بدان تبرك جو و آن را از جانب من به صدقه بده. اكنون برو كه نه من تو را ببينم و نه تو مرا. مرد بيرون رفت. سليمان به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم بخشش بزرگي كردي و رحمت آوردي، پس چرا چهره از او پوشاندي؟فرمود: از ترس آن كه مبادا خواري خواهش را در چهره او ببينم. مگر اين سخن رسول خدا را نشنيدي كه مي گويد: آن كه به نهان نكويي آورد با هفتاد حج برابري مي كند و آن كه پليدي و زشتي را اشاعه مي دهد، مخذول و خوار است و كسي كه در نهان گناه كند، آمرزيده است.
منبع:
1.پايگاه اطلاع رساني آستان قدس رضوي - شخصيت اخلاقي
2.ترجمه موسي خسروي ، جلد دوازدهمين بحار الأنوار، بنياد پژوهشهاي اسلامي،
3.پايگاه اطلاع رساني آستان قدس رضوي - اخلاق و رفتار امام رضا عليه السلام
4.سيره معصومان، ج 5، ص 148،سيد محسن امين،
6156/1535خبرنگار: نوشين طهماسبي**انتشاردهنده:داريوش غفاري
كرج- ايرنا- امام رضا (ع) ويژگي ها و خصوصيات انحصاري دارد ، در زمان امام رضا (ع) علم حضرت و اهل بيت (ع) گسترش پيدا كرد و به همين دليل به عنوان عالم آل محمد (ص) ناميده شدند.