رایزن علمی ایران در شرق آسیا: كشورهای اسلامی برای توسعه مناسبات باید قدرت نرم غرب را به چالش بكشند

كوالالامپور- ایرنا- رایزن علمی ایران در شرق آسیا توسعه دیپلماسی علمی و همكاری ها میان كشورهای اسلامی درزمینه های مختلف علم و فناوری را یكی از مهمترین دغدغه ها برای كاهش وابستگی آنها به غرب و كشورهای توسعه یافته دانست وگفت این كشورها باید قدرت نرم غرب را برای نیل به این هدف به چالش بكشند.

سران عضو سازمان همكاری اسلامی هفته گذشته در نخستین نشست با موضوع علم و فناوری در آستانه قزاقستان با صدور بیانیه ای بر لزوم افزایش سرمایه‌گذاری ها در زمینه علوم و فن‌آوری میان كشورهای جهان اسلام تاكید كردند.
كشورهای عضو سازمان همكاری‌های اسلامی در این بیانیه اجرای پیشنهادات ارائه شده در زمینه توسعه علوم، فن‌آوری و نوآوری از سوی این سازمان تا پایان سال 2026 را به تصویب رساندند.
سران حاضر در نشست مذكور ضمن تاكید بر ضرورت تقویت بیشتر امور فرهنگی، آموزشی و علوم در جهان اسلام، در خصوص تسهیل استخدام كارشناسان، پذیرش متقابل دانشنامه‌های دانشگاه‌ها، ایجاد مكانیسم‌های مشترك سیاسی در عرصه‌های جدید فن‌آوری و پروژه ها بین كشورهای عضو به توافق رسیدند.
دكتر 'عباس قنبری باغستان' رایزن علمی ایران در شرق آسیا روز شنبه در گفت و گو با ایرنا در بررسی چالش های توسعه همكاری های علمی فناوری كشورهای اسلامی، بازسازی نگرش های موجود در اینگونه تعاملات را خارج از خط كشی های غربی ، اقدامی ضروری دانست و بر ایجاد مدل جدیدی از ساختارهای فكری وعملی كه منجر به تامین نیاز كشورهای اسلامی در زمینه های مختلف شود، تاكید كرد.
وی كنار زدن 'قدرت نرم غرب' را از مهمترین چالش های كشورهای اسلامی در مسیر تقویت مناسبات دو یا چند جانبه علمی- فناوری دانست و در عین حال تاكید كرد كه گسترش همكاری های مشترك میان كشورهای اسلامی درابعاد مختلف علمی ، منجر به افزایش قدرت نرم بلوك جهان اسلام خواهد شد.

مشروح گفت وگو:
** سوال :از آنجا كه 'دیپلماسی علمی' یكی از ابزارهای قدرت نرم در جهان محسوب می شود، به نظر شما آیا جهان اسلام تاكنون به چه میزان از این ابزار استفاده كرده و چالش های احتمالی در این زمینه كدام است؟
پاسخ: زمانی كه 'جوزف نای' نخستین بار موضوع استفاده از 'قدرت نرم' را مطرح كرد، به دقت ابزارهای آن و نیز مكانیسم های متنوع پیاده سازی آن را بیان كرد. مثلا از 'زبان'، 'علم'، 'فرهنگ' و 'استانداردسازی' به عنوان ابزارهای قدرت نرم نام برده می شود درحالیكه در ورای آن، مكانیسم پیاده سازی و اجرای آن نیازمند بینش و هوشمندی خاص و بیشتری است.
منظور این است كه این مفهوم 'قدرت نرم' یك ظاهری دارد كه همان استفاده از ابزارهای نرم در مقابل ابزارهای سخت همچون جنگ و اشغال نظامی و .... است. اما مساله مهم، ورای ظاهر این مفهوم، یعنی مكانیسم های آن است كه نیاز به درك و فهم ویژه دارد. لذا به طور مشخص می توان گفت كه خیر، كشورهای اسلامی خیلی كم از ابزارهای نرم برای توسعه استفاده كرده اند یا اصلا استفاده نكرده اند.
در این خصوص، چالش اصلی تقریبا همه كشورهای اسلامی، گرفتار شدن در همان قدرت نرم غربی هاست كه مایلم به خصوص از ابزار 'زبان' و 'استانداردسازی' در موضوع 'علم و دانش' به عنوان مهمترین ابرازهای قدرت نرم اشاره كنم.
'جوزف نای' زمانی كه این مفهوم را معرفی می كرد؛ گفته بود كه اگر قرار است یك زبان، زبان رایج جهانی باشد، آن زبان باید انگلیسی باشد، اگر قرار است یك سینما جهانی باشد، آن سینما باید هالیوود باشد، اگر قرار است یك استاندارد برای هرچیزی از جمله علم باشد، آن استاندارد باید آمریكایی باشد.
حالا بر همین اساس به وضعیت كشورهای اسلامی نگاه كنید. بسیار واضح گرفتار همان چیزی هستیم كه جوزف نای گفته بود. یعنی به وضوح مصداق عینی اظهارات وی در كشورهای اسلامی نمود دارد. نه اینكه فقط افكار عمومی یا عامه مردم، خیر!، حتی در بین اندیشمندان، محققان و نیز مسئولان هم همین است.
برای خیلی ازكشورهای اسلامی اگر علم و دانش ما (كه در مقاله، تحقیق یا كتابی نمود پیدا می كند) به زبان انگلیسی نباشد، یا براساس استانداردهایی كه آی.اس.آی و اسكوپوس (كه هر دو غربی اند) و یا فلان انتشارات آمریكایی یا اروپایی تعریف كرده اند نباشد، محلی از اعراب ندارد. یا اگر محصول یا فناوری تولیدی ما مطابق با استانداردی كه آنها تعریف كرده اند مثلا ISO و ..، نبود، به سختی می تواند وارد بازار شود یا به عنوان فناوری بی كیفیت محسوب می شود. حتی دانشگاه ها و مراكز علمی و تحقیقاتی هم آنرا به عنوان تولید علم دست دوم یا سوم می پذیرند. ولو اینكه آن مقاله یا تحقیق یا فناوری بهترین ایده ها، نتایج علمی و یا كاربرد را هم داشته باشند.
لذا به نظر من، چالش اصلی و مهم این است كه خیلی واضح و آشكار در همان مكانیسم های 'ابزار نرم' غربی ها گرفتار هستیم و در حالی كه از وضعیتی كه در آن قرارداریم، مطلع و آگاه هستیم، اراده جدی و یا حتی تمایلی هم برای خروج از آن وضعیت نداریم.

**سوال: كشورهای اسلامی كه عمدتا در مجموعه كشورهای درحال توسعه و یا توسعه نیافته اقتصادی هستند چگونه می توانند از بستردیپلماسی علمی برای توسعه تولید و ثروت استفاده كنند اگر مدل هایی در این زمینه سراغ دارید لطفا مطرح كنید؟
پاسخ: ابزارهای قدرت نرم مثلا دانش، فناوری، زبان و فرهنگ و حتی دین در بین كشورهای جهان اسلام زیاد است و حتی در برخی موارد منحصر به فرد هم هست. به عنوان مثال زبان فارسی، زبان تركی، زبان عربی و حتی زبان مالایی قدرت و پتانسیل بالایی دارد، به خصوص اینكه براساس آمار مراكز استنادی معتبر، در سال های اخیرمقدار قابل توجهی علم و دانش به این زبان ها تولید شده اند. این زبان ها حتی به لحاظ گستره جمعیتی و جغرافیایی قسمت اعظمی از كره زمین را پوشش می دهند. منتها مساله اصلی همان گرفتاری است كه در بالا به آن اشاره شد. خیلی خوب است بررسی كنیم ببینیم چه مقدار از ارجاعات علمی ما به همین منابع علمی تولید شده در بین كشورهای اسلامی است. آیا غیر از این است كه بسیاری از ما معتقدیم كه منابع علمی 'انگلیسی' معتبرتر هستند، ولو اینكه اصلا نویسنده یا تولید كننده آن كاملا ناشناس باشد؟
لذا، اگر ما واقعا به دنبال استفاده از قدرت نرم از جمله 'دیپلماسی علمی' برای توسعه هستیم، باید زمینه ها و مكانیسم پیاده سازی آنرا نیز با فهم و درك درست از موقعیت یكدیگر بیایبم. باید قبل از هرچیز از آن استاندارها 'رهایی' یابیم. مادامی كه ما از چنگال همان 'استانداردهای' برساخته غربی (كه شامل استانداردهای علمی و زبان هم هست) خارج نشویم، تغییری صورت نخواهد گرفت جزء اینكه با جحم انبوه و تسلسلی از'برنامه ها' و 'الگوها'ی برای پیشرفت روی خط دایره حركت كنیم.
البته این بحث فقط منحصر به موضوع علم نیست. همینطور شما می توانید به الگوهای توسعه در كشورهای اسلامی پس از جنگ جهانی دوم نگاه كنید. حتی زمانی كه الگوی 'توسعه خطی' دانیل لرنر زیر سئوال رفت و به اصطلاح الگوهای 'توسعه بومی، متناوب و جایگزین' مطرح شد، بازهم شاخص های آن براساس همان استاندارد برساخته قبلی بود. و چون 'استانداردها' یكی است، هیچ وقت ما به آن استاندارها نمی رسیم چون این استانداردها اصولا نه براساس 'نیاز ما' بلكه براساس 'نیاز آنها به فروش محصولات و خدماتشان' تدوین شده است و چون باز محصولات آنها و نیازشان به فروش نامحدود است، هیچ پایانی برای آن متصور نیست. جزء اینكه به طور كامل در آنها 'هضم' شویم كه این می شود همان 'وابستگی'. چیزی شبیه همین وضعیتی كه الان عمده كشورهای در به اصطلاح جهان درحال توسعه دارند.

**سوال: وابستگی كشورهای مسلمان به صنایع و فناوری های نوین جهان غرب یكی از موضوعاتی است كه همواره دربزنگاههای سیاسی اقتصادی تهدیدات جدی را برای این كشورها از سوی غرب به همراه داشته است ؟ توسعه همكاری ها ی علمی چگونه می تواند این وابستگی را به كشورهای غربی كاهش دهد؟
پاسخ: بحث وابستگی علمی و فناوری به غرب تنها یكی از مشكلات جدی و اساسی كشورهای اسلامی است كه همگان هم به آن اذعان دارند. مشكل بزرگتری كه به هنگام تلاش برای رهایی از این وضعیت از طریق همكاری های متقابل بین كشورهای اسلامی وجود دارد، در نوع نگاه و نگرش در تعریف و بازتعریف این روابط با یكدیگر است.
اگر بخواهیم این موضوع را بشكافیم، معنایش این است كه روابط ما با غرب مبتنی بر نوعی روابط علی-معلولی مبتنی بر ایدئولوژی سرمایه دارانه است كه در آن بیشتر بحث سود، سرمایه، درآمد و در كل منطق بازار حاكم است. چون این نوع رابطه عمدتا یكطرفه و صرفا مبتنی بر 'دریافت' است، منجر به وابستگی ما به غرب شده است. حالا، وقتی هم دنبال رهایی از این وضعیت از طریق ارتباط با كشورهای همسطح (مثلا با كشورهای اسلامی) هستیم، متاسفانه همان نوع نگاه علی-معلولی مبتنی بر 'دریافت' قالب است. این طرز نگاه منجر به نوعی 'كجی یا زاویه' در همه ابعاد نگرش و اندیشه ما در تعامل بایكدیگر شده است كه این متاسفانه یك نوع اپیدمی در همه كشورهای اسلامی شده است .
یعنی ما با همان نگاه و زاویه ای كه در تعاملات با كشورهای غربی داشته ایم، به دنبال تعریف رابطه با یكدیگر (در كشورهای همسطح) هستیم. لذا به عنوان مثال وقتی به یكی از كشورهای اسلامی پیشنهاد همكاری با یك كشور اسلامی دیگر فقیر و یا كمتر توسعه یافته داده می شود، بلافاصله این سوال مطرح می شود كه آیا 'این كشور پیشرفتی داشته، یا چیزی برای ما دارد؟' یعنی خلاصه اینكه چه چیزی ما می توانیم از این كشور 'دریافت' كنیم. درحالی كه ممكن است واقعا آن كشور برای ما چیزی نداشته باشد، اما می توان اینطور هم نگاه كرد كه 'ممكن است ما برای آن كشور دستاوردی برای ارایه داشته باشیم'.
اینكه پیشتر به ضرورت 'هوشمندی و نگاه ویژه داشتن' در مكانیسم قدرت نرم اشاره شد، به دلیل همین موضوع است. اگر كشورهای اسلامی واقعا به دنبال همكاری با یكدیگر هستند، اول باید از چارچوب روابط مبتنی بر ایدئولوژی سرمایه داری خارج شویم، سپس براساس ایدئولوژی خودمان دنبال تنظیم نوعی روابط خاص باشیم، جایی كه در آن به جای صرف منطق علی-معلولی مبتنی بر'دریافت'، به دنبال 'انتقال' هم باشیم، جایی كه در آن به جای 'رابطه مبتنی بر سود'، به دنبال 'كمك و فهم دیگری' هم باشیم. ما اتفاقا پتانسیل بسیار زیاد و مبانی معرفتی بسیاری غنی هم برای این كار هم در فرهنگ خودمان، هم در دین خودمان و هم در تاریخ خودمان داریم. به عنوان مثال به مفهوم 'زكات' دقت كنید. زكات كه همه اش پرداخت 'پول' نیست یا صرفا حمل بر درآمد سالیانه نمی شود. فرض كنید كه اگر ما طبق همان روایت دینی 'زكات العلم نشرها' عمل كنیم، آیا مثلا امروز باید فقر علمی در كشورهای اسلامی آفریقایی بیداد كند یا مثلا تعداد زیادی از فقرا و بیماران در كشورهای اسلامی آفریقایی به دلیل نداشتن پول برای خرید دارو یا فناوری كه اتفاقا ممكن است محصول كشورهای اسلامی هم باشد، جان بسپارند. یك كشور اسلامی مثال بزنید كه اعلام كند به عنوان 'زكات' پیشرفت علمی سال گذشته خود، قصد تامین یكسال هزینه تحصیلی كودكان آواره سوری دارد؟ خیلی جالب است بدانید كه برخی از كمك های كشورهای اسلامی به همین كودكان آواره سوری در قالب كمك های جهانی از طریق فلان نهاد یا بنیاد حقوق بشر كلینتون یا جرج بوش اعطاء می شود!!
لذا مادامی كه ما به بازتعریف این نوع روابط نپردازیم، رهایی از وابستگی و قرار گرفتن در مسیر ایده آل همكاری بین این كشورها خوب و سازمان یافته شكل نخواهد گرفت و از سطح صوری فراتر نخواهد رفت.

**سوال:همكاری های علمی در میان این كشورها چگونه می تواند در كاهش روند فرار مغزهای جهان اسلام كه همواره در جهت كشورهای غربی بوده تاثیر گذار باشد؟
پاسخ: نفس 'مهاجرت مغزها' به نظر من مساله اصلی نیست. مساله اصلی 'جهت گیری' و 'هدف' این روند خروج مغزها از كشورهای جهان اسلام است. امروزه خود كشورهای غربی هم با هزینه خودشان برخی از بهترین اساتید و محققان و اندیشمندان خود را به عنوان سفیران علمی و نمایندگان تمدنی به اقصی نقاط جهان می فرستند. حتی برخی از كشورهای اسلامی نیز به طور هدفمندی این برنامه را در دستور كار خود دارند. مثلا مالزی به تنهایی بیش از 500 نخبه و اندیشمند در مهمترین مراكز تحقیقاتی و علمی جهان دارد كه عمدتا بورس دولت بوده اند، اما به كشور فراخوانده نشده اند. لذا این فی نفسه بد نیست. مهم این است كه آیا برنامه ای و یا هدفی برای استفاده از این مغزها وجود دارد. به عنوان مثال این 500 نخبه مالزیایی سالی حداقل یكبار به كشور بر می گردند و جدیدترین دانش و دستاورد های خود را با همتایان علمی شان در میان می گذارند. خروج مغزها وقتی نگران كننده است كه خنثی، فاقد هدف و در یك مسیر 'بدون برگشت' قرار گیرد.

**سوال: مهمترین اولویت ها و ضرورت ها را برای توسعه مناسبات علمی میان كشورهای اسلامی در چه زمینه هایی می دانید ؟
پاسخ: موضوع برای همكاری بسیار زیاد است و اتفاقا تجارب و زمینه های خوبی هم وجود دارد. همه این مواردی كه ذكر كردید، از جمله فقر، محیط زیست، توسعه علمی، حایگاه زنان، حقوق كودك، و ... همه 'مبتلا به' هستیم. منتها مهم همان ضرورت بازتعریف در نوع روابط است. مادامی كه نوع روابط بین این كشورها در هر زمینه ای براساس یك چارچوب درست و مناسب قرار نگیرد، دلیلی برای در اولویت بودن و یا مهمتر بودن آنها و حتی اینكه 'اصلا چرا باید این همكاری بین كشورهای اسلامی باشد؟'، وجود ندارد.
آساق**گفت وگو: مریم شفیعی**1611**انتشاردهنده: رضاپیمان یغمایی