اين ساز از اعماق تاريخ آمده و بار مهمي از هويت فرهنگي ما را طي قرن ها بدوش كشيده است

كرمانشاه- ايرنا- هفته نامه 'صداي آزادي' چاپ كرمانشاه در شماره جديد خود مصاحبه 'فرهاد كريمي' خبرنگار اين نشريه را با 'عليرضا فيض بشي پور' آهنگ ساز و استاد برجسته تنبور منتشر كرده است.

متن كامل اين مصاحبه بدين شرح است: عليرضا فيض بشي پور، موسيقيدان، آهنگساز، مقام دان و نوازنده ي برجسته ي تنبور است كه آثار جاويدان اين آهنگساز برجسته از جمله «آواز اساطير» به خوانندگي شهرام ناظري همواره در تاريخ موسيقي مقامي ايران مي درخشد.
وي بهمن ماه ١٣٤٤ در شهر كرمانشاه به دنيا آمد. از كودكي نواختن تنبور را نزد پدرش، غلامحسين فيض بشي پور، يكي از محققان و دل آگاهان آن ديار آغاز كرد و به دنبال عشقي كه به كشف اسرار اين ساز داشت به مكتب استادان بزرگ تنبور در دو حوزه ي گوران و صحنه راه يافت.
او در اين دوران به يادگيري و جمع آوري مقام ها و نغمات كهن اين ساز كوشيد. در سال ١٣٦٧، تار و سه تار نواخت و از سال ١٣٧٠ تا ١٣٧٤ دوره ي كارشناسي موسيقي دانشكده ي هنرهاي زيباي دانشگاه تهران را با ساز تخصصي تار گذراند. كنسرت هاي موفق ايشان، كه اكثرا با خوانندگي شهرام ناظري بود، در كشورهاي متعددي نظير آمريكا، فرانسه، سوئد، ژاپن، آلمان، بلژيك و... موجب شد براي سال ها جهت آموزش هنرجويان علاقه مند به آمريكا و اروپا دعوت شوند و علاقه مندان اين ساز را در خارج از ايران نيز تحت آموزش و هدايت خود قرار دهند. «جامه ي رنگين» به خوانندگي بيژن كامكار يكي ديگر از آثار به ياد ماندني اين آهنگساز و نوازنده ي برجسته است. در حاشيه ي افتتاحيه ي خانه ي تنبور با اين هنرمند برجسته به گفتگو نشسته ايم كه مي خوانيد:

ـ ابتدا با توجه به اينكه شما خيلي اهل گفتگو و مصاحبه نيستيد، تشكر مي كنم كه دعوت ما را پذيرفتيد.
عرض سلام و خسته نباشيد خدمت شما و همكارانتان در هفته نامه ي صداي آزادي در كادر تهيه ي گزارش و خبررساني از جشنواره ي كهن آواهاي تنبور. اين روزها به دليل درد و اسپاسم عضلات دستم، ذوق و شوق حركت و ايفاي نقشي را ندارم. ولي به شما و تهيه ي گزارشتان در خصوص جشنواره ي كهن آواهاي تنبور و همچنين احداث و گشايش خانه ي تنبور بسيار خوش بين و اميدوارم و با احترام در اين مصاحبه شركت مي كنم و به سوالات شما در قلمرو حوزه ي تخصصي ام پاسخ مي دهم.
ـ استاد نظرتان را در باره ي احداث خانه ي تنبور و ضرورت تاسيس آن در منطقه ي بانزلان بفرماييد.؟
در ابتدا از جناب آقاي علي اكبر مرادي، استاد بنام و برجسته ي تنبور و باني خانه ي تنبور تشكر و قدرداني مي كنم و انجام اين كار مهم را خدمت ايشان تبريك عرض مي كنم. صدا و دست و پنجه ي نوازنده هاي نواحي كرمانشاهان سرشار از موسيقي و الحان جاويدان است. تاسيس خانه ي تنبور در آنجا فكر خوبي بوده است و كار حفظ و ارائه ي اين نوع موسيقي را به مراتب آسان تر و مفيد تر مي كند. سالانه از گوشه و كنار جهان، مردم به جنوب فرانسه مي آيند و در فستيوال آونيون حاضر مي شوند كه موسيقي دلخواهشان را گوش بدهند.
خوب است ما هم جايگاهي داشته باشيم كه مردم بيايند و انواع موسيقي مناطق مختلف تنبور را در آنجا بشنوند. مهندس بهروز بيات اين مكان را به گونه اي طراحي كرده اند كه براي فعاليت هاي اين نوع موسيقي از هر نوع سالن اجرايي در داخل ايران مناسب تر به نظر مي رسد، چه از نظر حس و زيبايي شناختي و چه از نظر فني و آكوستيك به مراتب بهتر از همه سالن هاي اجراي موسيقي براي تنبور است. مضافاً بر اينكه به جاي محصور بودن در ساختمان هاي بي قاعده و درهم و برهم، بافت شهري اين بنا از چهار طرف به كوه و دشت و طبيعت راه دارد و بدون موسيقي هم سرشار از موسيقي طبيعت است، از صداي آب گرفته تا صداي باد زلان. تمام استادان تنبورنواز مناطق مختلف از هر گوشه و كناري مي توانند هر از گاهي كارگاههاي آموزشي در خانه ي تنبور برگزار كنند و افراد علاقه مند به درس آن استاد فرصتي پيدا مي كنند كه در همان كلاس حاضر شوند. تمام اساتيد تنبورساز مي توانند سازهاي خودشان را در خانه ي تنبور به دست خريداران علاقه مند به ساز مورد نظر برسانند. كنسرتهاي گروههاي مختلف تنبور مي توانند به شكل راحت تر و كارآمد تري در خانه ي تنبور برگزار شوند. در واقع اين مكان موجب مركزيت بخشيدن به كليه فعاليت هاي تنبور و موسيقي آن مي تواند باشد و از هدر رفتن انرژي براي به ثمر رسانيدن هر گونه فعاليت موسيقي تنبور چه فردي و چه گروهي جلوگيري كند. خانه ي تنبور مركز حفظ موسيقي تنبور و اشاعه ي آن به دست مخاطبين خود است.
ـ ارزيابي خودتان را از جشنواره ي كهن آواهاي تنبور بفرماييد.؟
خانه ي تنبور در همان روزهاي آخر براي برگزاري جشنواره ي كهن آواهاي تنبور آماده شد. لذا همه غافلگير شدند و طبعاً كار با عجله و به صورت فشرده انجام شد. ولي در مجموع رقابت خوشايند و مفيدي بين هنرجويان در گرفت كه حتماً موجب آماده سازي آنها براي سالهاي بعد و ورود به عرصه ي كار موسيقي خواهد شد. همچنين به دليل دستيابي بهتر به خانه ي تنبور، افراد و گروههاي زيادي فرصت شركت در اين جشنواره را پيدا كردند.
ـ برگزاري چنين جشنواره هايي چقدر مي تواند مفيد باشد؟
مفيد بودن برگزاري جشنواره هاي موسيقي بر كسي پوشيده نيست. نوازندگان و خوانندگان و گروههاي مختلف مي توانند در اين فرصت ها خودشان را محك بزنند و نقاط مثبت و منفي كارشان را دريابند و با ديدن كار رقباي خود رشد كنند. استادان و داوران در اين گردهمايي و پرسش و پاسخ فرصت دارند افق هاي تازه اي براي هنرجويان بگشايند و مطالب ارزنده اي به آنان آموزش دهند. با روي صحنه رفتن، اين هنرآموزان كم كم قابليت اجراي صحنه اي پيدا مي كنند و همچنين مشاهده ي واكنش مخاطبان به كارشان موجب شناخت بيشتري از خودشان مي شود.
اين جشنواره ها معمولا مجالي براي كشف استعدادهاي پنهان است كه شايد بتوان به نوعي از هدر رفتن آنها جلوگيري كرد. بهترين دستاورد اين جشنواره ها روبرو كردن هنرجويان با موسيقي اصيلي است كه از گذشته با اين ساز نواخته شده است. به نظر من هر اندازه نوازندگان اين ساز به درك و فراگيري مقام هاي تنبور همت بگمارند كارشان به مراتب ماندگارتر و اصيل تر خواهد بود. اگر قطعه اي بسازند و زيرساخت آن ملودي هاي خزانه ي تنبور باشد، حتما از بافت محكم تري بر خوردار خواهد بود و بافت به كار گرفته شده، كجاوه ي بهتري براي بيان و انتقال مكنوناتشان است و اگر هم نتوانند موسيقي جديدي را تركيب و كشف كنند و به اصطلاح بسازند تقليد و تكرار آن ملودي ها خود دنياي زيبايي است كه پايان ندارد.
ـ در جشنواره ي كهن آواهاي تنبور به حفظ اصالت مقام ها توجه ويژه اي شد. شما حفظ اصالت موسيقي تنبور را چقدر ضروري مي دانيد؟
اگر اجازه بفرماييد بنده به طور اعم اين موضوع را بررسي كنم و فقط از جنبه ي فني و بافت موسيقي تنبور، مطالبي را عرض كنم نه جنبه هاي خاص اين ساز. معمولا شنيده ايم آنچه قديمي تر است بهتر است. البته اين بدان معني نيست كه هر چيز قديمي لزوما بهتر باشد. قديمي هايي بهترند كه توانسته باشند خود را به نسل هاي آينده برسانند و در واقع آنقدر قابل توجه بوده باشند كه زمان ها كهنه شان نكرده باشد. خيلي چيزها در قديم وجود داشته اند كه در مصاف با هم نوعان خود از بين رفته اند و تنها آنهايي باقي مانده اند كه وجودشان ضروري بوده است.
ميزان فرسايش و از بين رفتن هر چيزي به طور طبيعي در طول روزگاران دلالت بر ميزان ناخالصي آن دارد. اين مساله در مورد موسيقي هم مصداق دارد. مقام هايي كه طي قرن ها ماندگار مانده اند حتماً به دليل اصالت و بار محتوايي شان ضرورت وجود و تداوم داشته اند كه خود را در هر دوره اي معاصر كرده اند. بافت موسيقي اين مقام ها آنچنان نسبت هاي طلايي كاملي دارد و اصيل است كه زمان نه تنها آنها را از بين نبرده بلكه صيقل داده است و اين همان اصالتي است كه ضرورت وجود و تداوم پيدا مي كند.
مورد ديگر اينكه هر كدام از ابزارهاي موسيقي به شكل طبيعي براي نواختن موسيقي همان فرهنگ ساخته شده اند و بكار گرفتن آنها به عنوان ابزاري براي موارد غير، نه تنها آن را از جايگاه اصيل خود خارج مي كند، بلكه موجب خلق موسيقي هاي مصرفي و گذرا مي شود. در هر كجاي دنيا اگر سازي در صدد نقش آفريني در عرصه هاي خارج از حوزه ي فرهنگي خود برآمده، فقط در قلمرو محدودي كارآيي داشته است و در حوزه ي فراگير آن فرهنگ نتوانسته نقش آفريني كند. در خاتمه بايد عرض كنم كه اين ساز از اعماق تاريخ آمده و بار مهمي از هويت فرهنگي ما را طي قرن ها به دوش كشيده است و به نوعي حافظ اين هويت از ديرباز تا عصر ماست. بنابراين پرداختن و توجه به حفظ اصالت و نقش آن امري بديهي است.
ـ اخيراً آلبوم «جامه ي رنگين» با آهنگسازي شما و خوانندگي بيژن كامكار و همخواني نجمه تجدد با گروه «هزار طرز» توسط شركت سروش منتشر شده است. عليرغم تبليغات ناچيزي كه براي اين آلبوم صورت گرفته موسيقي آن از حال و هواي خاص و نابي برخوردار است و به نظر مي رسد استقبال مردم از اين اثر روز به روز بيشتر مي شود. در باره ي اين آلبوم صحبت مي فرماييد؟
«جامه ي رنگين» يك كار دلي بود كه با گروه هزار طرز انجام شد و با تشويق دوستان و افرادي كه آن را شنيده بودند، كم كم براي انتشار در فضاي حرفه اي آماده شد و به ثمر رسيد. بايد عرض كنم در مورد اين آلبوم، براي من مهم ارائه ي يك اثر موسيقي با ويژگي هاي خاص و با نيت عاشقانه بوده است؛ نه تبليغات و بهره برداري مادي و حرفه اي. اين كار از سه بخش تشكيل شده است: بخش اول، تصنيفي است با شعري از مولانا كه به نوعي خاص با حال و هوايي قوالي گونه طراحي و ساخته شده است كه صحبت از رندي و رنگ بازي معشوق و بروز جلوه هاي گوناگون اوست. بخش دوم، با مقام «طرز» و قطعه ي نياز، فضايي تصوير مي شود كه فضاي نيايش و مناجات است و خواننده با خواندن اشعار فولكلور و كُردي آن را تكميل مي كند و بعد از آن هم مقام «جلوشاهي» به عشق مقبول افتادن نيايش و توجه و حضور يار در پيش پاي او نواخته مي شود.
بخش آخر نيز مقام سازي «گله وه دره» تمناي ماندن يار را تصوير مي كند و بخش آوازي آن عظمت عاشق و عشق او را و در پايان تصنيفي در بيان زيبايي هاي معشوق بكار گرفته شده است كه اميدوارم مقبول طبع مخاطبين خود باشد.
8066 انتشاردهنده:علي مولوي