اميد خزاني در اين يادداشت آورده است: حدود 10 ماه پيش دونالد ترامپ در اوج بهت و ناباوري مردم آمريكا و جهان پيروز انتخابات آمريكا شد و به عنوان چهل و پنجمين رييس جمهوري آمريكا در حالي كه حتي يه روز تجربه كار سياسي نداشت وارد اتاق بيضي كاخ سفيد شد. در اين مدت كوتاه ترامپ به اندازه يك دوره 4 ساله بحران هاي داخلي و خارجي ايجاد و تجربه كرده است.
آيا اين همه بحران فقط در 10 ماه ناشي از بي تجربگي ، شخصيت عوامفريب و پاپيوليست اوست ؟ و يا بايد در پس اين بحران سازي ها نيت پنهاني نيز جست وجو كرد؟!
اغلب كارشناسان به استناد آمار، دونالد ترامپ را بحرانزاترين رييس جمهوري تاريخ آمريكا مي دانند. اما همه اين بحران ها لزوما و صرفا ناشي از شخصيت غيرعادي و ضعيف او كه دوست و رقيب را به باد ناسزا و دشنام مي گيرد، نيست.
ترامپ در 10 ماه گذشته نشان داده است كه فاقد استراتژي سياسي است و تصميماتش از استراتژي سياسي واحدي تبعيت نمي كند و به نوعي پيرو 'ترامپيسم' است. تصميم هايش را ناگهاني (impulsiveness) ويا متاثر از حلقه بسيار محدوي از مشاوران مي گيرد كه دايم در حال تغيير هستند و در توييتر منتشر مي كند، امري كه تا پيش از ترامپ بي سابقه بوده است.
تقريبا 80 درصد كساني كه با او وارد كاخ سفيد شدند استعفا داده ويا عزل شده اند و رابطه او با مهمترين وزيرش يعني ركس تيلرسون در حالت بحراني قرار دارد.
در فقدان استراتژي سياسي، تنها رويكرد قابل پيش بيني و ثابت او در اين مدت سپري شده را مي توان 'بحران سازي' ناميد. اما او در پس چهره جنجالي و بي تجربگي سياسي اش انبوهي از تجربه تجارت و معامله گري را نيز دارد و به خوبي مي داند از بحران هايي كه ايجاد مي كند چگونه بهره برداري كند. بحران سازي ها توسط رييس جمهور ترامپ دو هدف را دنبال مي كنند.
اولين نفع بحران ها ، به نسبت گستردگي و عمق آنها، زمينه ساز فرصت معامله گري در عرصه مهم تري خارج از دايره بحران ايجاد شده، هستند. مانند ايجاد مناطق بحراني داغ با برچسب 'تهديد امنيت ملي آمريكا و متحدانش' در مناطقي مانند شبه جزيره كره ، خليج فارس ، اوكراين و ونزويلا و در پي آن فروختن ميلاردها دلار تسليحات شركت هاي مانند Lockheed Martin كه سهامش را هم حزبي هاي جمهوريخواهش در اختيار دارند، كه خود حالت برد-برد دارد.
از يك سو درآمد هنگفتي نصيب افراد نزديك به حزب جمهوري خواه نموده و از سويي ديگر ايجاد شغل هاي مقطعي در صنايع نظامي يا صنايع مرتبط با انرژي هاي فسيلي است كه خود مانوري بزرگ براي افراد پاپيوليست مانند ترامپ است.
دومين فايده بزرگ 'بحران آفريني' كه هميشه كارساز بوده و در عصر ارتباطات و رسانه هاي قدرتمند، دامنه نفوذ بيشتري يافته است ، بحران سازي با هدف 'پريشاني و پرت كردن حواس' افكار عمومي و رسانه ها از فسادهاي پشت پرده است.
پرونده رابطه ترامپ با روسيه و دخالت سرويس هاي امنيتي و اطلاعاتي و هكرهاي روسيه در انتخابات آمريكا به نفع كارزار انتخاباتي ترامپ كه از آن به رسوايي بزرگتر از رسوايي 'واترگيت Watergate ' نام مي برند، همچنان مفتوح است.
اغلب سرويس هاي اطلاعاتي آمريكا چنين دخالتي را با ابعاد مختلف تاييد كرده اند و در اواخر دوران اوباما منجر به اخراج ديپلمات هاي روسيه از آمريكا شد. رييس اف بي آي جيميز كومي، كه توسط ترامپ اخراج شد ، پرونده روسيه-ترامپ را بسيار بزرگتر از رسوايي واترگيت دوران نيكسون ناميده است.
ترامپ را 'ساده لوح يا احمق ' ناميدن كمي ساده انگارانه خواهد بود . بحران هاي پي در پي كه ترامپ ايجاد مي كند با اين فرضيه كاملا هم خواني دارد و هر بار كه اطلاعات جديدي از اين پرونده درز مي كند، ترامپ با مهارت تمام از طريق نوشتن چند كلمه در تويتر زلزله سياسي به پا مي كند.
براي مثال در ماه آگوست (مرداد ماه)همزمان با ارايه و انتشار مدارك جديدي از پرونده تحقيق دخالت روسيه به نفع ترامپ در انتخابات آمريكا ، ترامپ با نوشتن 140 كلمه نژادپرستانه در تويتر به درگيري هاي كوچك سياه پوستان شهر شارلوت ويل ابعاد بحران ملي داد و چندين هفته كل ايالات متحده را در آشوب فروبرد. بسياري از افراد دولتش و حتي كارآفرينان برتر كه در كارگروه ويژه دولت ترامپ عضو شده بودند همگي استعفا دادند و خوراك خبري رسانه ها شدند.
در اكتبر سال 2016 يك ماه قبل از انتخابات رياست جمهوري، ترامپ هيلاري كلينتون را متهم به دريافت پول از سعودي ها به نفع خيريه اش كرد و با متهم كردن سعودي ها به دست داشتن در حادثه 11 سپتامبر به شدت به آنها حمله كرد و آنها را 'آدمكش' ناميد. اما تنها چند ماه بعد از پيروزي در انتخابات ، در اولين سفر خارجي اش در اقدامي بحث انگيز كه مورد انتقاد شديد رسانه هاي آمريكا قرار گرفت، به عربستان رفت و آنها را 'متحد استراتژيك' ناميد و 110 ميليارد دلار سلاح فروخت كه خود اين موضوع نشانگر عدم پيروي از استراتژي مشخص توسط او و دنباله روي از سياست بحران سازي و بهره وري از آنها توسط شخص وي است.
اين در حالي است كه او در دهه 80 ميلادي بارها آگهي هاي گران قيمت تبلغاتي 100 هزار دلاري در روزنامه واشنگتن پست در حمايت از قطع رابطه نظامي آمريكا با اعراب خليج فارس و در راس آنها عربستان به چاپ رسانده بود!
اواسط اكتبر امسال، همزمان با جدي شدن بررسي اتهامات آقاي كوهن ، وكيل ترامپ، در پرونده ارتباط با روسيه، ترامپ جنگ لفظي بي سابقه اي را عليه كره شمالي به راه انداخت . جمله' اين آرامش قبل از طوفان است' ترامپ باعث شد رسانه هاي آمريكا، كره و ژاپن از احتمال جنگ بي سابقه هسته اي سخن بگويند. همزمان با اين صحبت ها و حمله او به برجام باعث شد كميته تحقيق مجلس سنا اعلام كند فعلا رسيدگي به پرونده اقاي كوهن را به تعويق مي اندازد!
بحران خروج از معاهده زيست محيطي پاريس (Paris Climate Accord)، بحران كره شمالي كه هر روز ابعاد خطرناكتري پيدا مي كند و نهايتا آخرين موردش بحران به چالش كشيدن برجام و رويارويي تمام قد و بي سابقه با متحدان اروپايي اش مواردي هستند كه هر كدامشان قابليت تبديل به فاجعه را داشته و دارند.
علاوه بر پرونده رسوايي روسيه-ترامپ (Trump-Russia Investigation)كه با وجود فشارهاي حزب جمهوريخواه مفتوح است و مي تواند به استيلاي او بر اتاق بيضي كاخ سفيد پايان دهد ، موارد متعدد ديگري نيز وجود دارند كه او نياز به بحران سازي مستمر دارد تا توجه جامعه و رسانه ها به آنها جلب نشود.
پرونده اتهام فرار مالياتي در قالب خيريه قلابي ترامپ نيز مختومه نشده است و در صورت اثبات شدن، ترامپ در شرايط سخت بركناري قرار مي گيرد. اتهامات جنسي نيز در مورد او جدي است و هر لحظه ممكن است به اثبات برسد. همه اينها مواردي است كه در شرايط غيربحراني و آرام چون شبحي در پي او خواهند آمد.
گذشته از پرونده هاي سخت شخصي ترامپ كه در جريان هستند، شعارهاي غير قابل تحقق انتخاباتي (undeliverable Campaign slogans) او نيز فقط در شرايط بحراني قابل مديريت هستند. ساخت ديوار 3600 كيلومتري در مرز جنوبي ايالات متحده با مكزيك كه هزينه آن 25 الي 40 ميليارد دلار تخمين زده مي شود، تقريبا امري محال است. او در كارزار خود وعده داده بود كه اين ديوار را با هزينه مكزيكي ها خواهد ساخت، وعده اي كه خشم مكزيكي ها را برانگيخت. تنها راه حل براي انجام ندادن اين نوع وعده هاي محال، اعلام شرايط اضطراري يا جنگي است!
سريال 'خانه پوشالي' كه آن را بهترين سريال سياسي آمريكا و حتي جهان مي نامند داستان به قدرت رسيدن يك نماينده كنگره آمريكا را روايت مي كند كه همه ابزارهاي تقلب، تهديد، تطميع، قتل، رسوايي هاي اخلاقي و رسانه اي را به خدمت مي گيرد تا بر صندلي اتاق بيضي كاخ سفيد تكيه بزند.
'رابين رايت' بازيگر و مدير توليد مطرح اين سريال مي گويد ' ترامپ همه ايده هاي ما (مبني بر تقلب و فساد اخلاقي و رسانه اي )در اين سريال را از ما دزديده است!' . در فصل پاياني اين سريال ، فرانسيس اندروود با بازي كوين اسپيسي در نقش رييس جمهور آمريكا، كه همه دستاوردهاي خود در ورود به كاخ سفيد را كه با قتل و تقلب و تهديد و تطميع به دست آورده بود ، در اثر كنكاش رسانه ها نقش برآب مي بيند، با مهارت تمام كشورش را وارد جنگي جديد در خاورميانه به بهانه ' تهديد امنيت ملي آمريكا' مي كند تا افكار عمومي و رسانه ها را از پرونده رسوايي اش منحرف كند.
در توصيفي كه روزنامه واشنكتن پست در اوايل تابستان از اوضاع داخلي كاخ سفيد با شاره به افشاي قريب الوقوع رسوايي رابطه انتخاباتي ترامپ با روسيه كرده بود وضعيت آن را شبيه 'طوفان كاترينا از نوع5 ' ناميده بود.
چنين بحران سازي هايي با هدف سرپوش گذاشتن بر پرونده هاي رسوايي در كاخ سفيد كم و بيش جريان داشته است. در سال 1998 همزمان با جدي تر شدن تحقيقات در پرونده رسوايي اخلاقي بيل كلينتون ، رفتارهاي بحران آفرين از ايشان بروز كرد. همزمان با تحقيقات ، سفر بي سابقه و جنجالي كليينتون به چين به همراه همسر و دخترش كه 9 روز به طول انجاميد و با سحنراني هاي جنجالي همراه بود، مورد انتقاد شديد رسانه هاي داخلي و همپيمانان آمريكا به ويژه ژاپن و تايوان شد.
اوج اين بحران سازي در سخنراني سالانه كلينتون در كنگره بود كه طي آن عراق را-كه در اثر چندين جنگ تمام توان نظامي خود را از دست داده بود- تهديد بسيار مهم امنيت ملي آمريكا ناميد و خواهان تصويب وضعيت جنگي با عراق شد. حتي وقتي كنگره با او مخالفت كرد عقب نشيني نكرد و با دستور اجرايي ويژه 'قانون آزادسازي عراق ' را امضا كرد و عمليات نظامي 4 روزه اي را عليه مواضع عراق رهبري كرد.
پاتريك بوچانان نويسنده كتاب 'جنگ هاي غيرضروي' در واكنش به سخنان ترامپ مي نويسد، تقريبا تمام بخش هاي سخنراني ترامپ بر ضد ايران بي اساس و دروغ بود و اين دروغ هاي بزرگ به اين معناست كه ترامپ مي خواهد با اهدافي پنهان، بي اساس و بي پايه آمريكا را وارد جنگ با ايران يا كشوري ديگر كند!
حضور 10 ماهه ترامپ در كاخ سفيد براي او آنقدر ارزشمند بوده كه به بحران آفريني هايش ادامه دهد. حاصل 50 سال تجارت او 4 ميليارد دلار ثروت بوده است كه آن هم شايبه هاي فرار مالياتي دارد. به نقل از مجله Nation ، فقط در يك سفر به عربستان سعودي به عنوان رييس جمهور او هدايايي به ارزش 1.2 ميليارد دلار(معادل يك سوم كل دارايي هايش) از سعودي ها دريافت كرد، كه قطعا براي تاجري با تجربه معناي خاصي دارد و حس جنگيدن براي حفظ اين سمت را مضاعف مي كند!
بنابر موارد فوق، تنها شريان حياتي ترامپ ، بحران هاي ريز ودرشتي است كه او آفريده و در ماه ها و سال هاي آتي با حضور افرادي مانند نيكي هيلي و مشاور در سايه اش ريچارد بولتون بايد همچنان منتظر بحران هاي جديد تر بود.
ايران و جهان امروز با پديده اي روبرو هستند كه با معادلات پيشين سياست ورزي هم خواني ندارد و شايد فقط از طريق روش هاي نوين تعاملي با متحدان منطقه اي و فرا منطقه اي از طريق افزايش رايزني ها بتوانند اين پديده را كنترل كنند و گرفتار بازي هاي خطرناك و پنهان او نشوند.
عصرايران/8آبان 96
اول*عليرضافرجي
تهران-ايرنا- عصر ايران در يادداشتي آورده است:رابين رايت بازيگر و مدير توليد مشهورترين سريال سياسي آمريكا ميگويد: ترامپ همه ايدههاي ما مبني بر تقلب و فساد اخلاقي و رسانهاي در اين سريال را از ما دزديده است!