۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۵
کد خبر: 82767389
T T
۰ نفر

خندهٔ بي‌نشاط و خندهٔ با نشاط

۲۷ آذر ۱۳۹۶، ۱۱:۴۵
کد خبر: 82767389
خندهٔ بي‌نشاط و خندهٔ با نشاط

تهران-ايرنا- پايگاه خبري خبرآنلاين در ياداشتي به مفهوم و كاربرد پديده نشاط و خنده در جامعه پرداخته است.

در ادامه اين يادداشت به قلم علي نصري، مي خوانيم: هانري برگسون (Henri Bergson) -فيلسوف فرانسوي- در رسالهٔ مشهور «خنده»‌اش (Le Rire) به مفهوم و كاربرد اين پديده در جامعهٔ بشري مي‌پردازد.

برگسون 3 خصلت اصلي براي خنده بيان مي‌كند:
1- خنده يك پديدهٔ منحصر به «انسان» است. انسان تنها موجودي است كه هم قابليت خنديدن دارد و هم خودش تنها موضوع خنده است. حتي حيوانات زماني «خنده‌دار» مي‌شوند كه صفات «انساني» برايشان متصور شويم.

2- خنده يك پديدهٔ اساساً دست«جمعي» است. خنديدن در تنهايي كار دشواري است. خنده يك مكانيزم «اصلاحي» اجتماعي براي «تنبيه» افراد يا رفتارهايي است كه از نُرم‌هاي جامعه فاصله مي‌گيرند.

3- خنده نيازمند ميزاني از «بي‌تفاوتي» و «شكاف عاطفي»‌ است. هر چه انسان نسبت به موضوع خنده‌اش پيوند احساسي و همذات‌پنداري بيش‌تري داشته باشد٬ خنديدن برايش دشوارتر مي‌شود.

پس در نظريهٔ برگسون «خنده» - به خودي خود - لزوماً يك پديدهء مثبت نيست و همواره عنصري از «تحقير» و «تنبيه» و «بي‌تفاوتي» در آن وجود دارد.
——

در كنار مفهوم «خنده» مي‌توان به مفهوم «نشاط» اشاره كرد.

«نشاط» از مشاهدهٔ يك اتفاق غيرمنتظره در لحظه يا يك ناهنجاري اجتماعي پديد نمي‌آيد. بلكه كيفتي از بودن است كه انسان در مقاطعي كه زندگي‌ فردي و اجتماعي‌اش داراي «معني‌»‌ و «جهت» است تجربه مي‌كند.

كافي است تا به رمان‌ها، مقالات، اشعار، سرود‌ها، كارهاي هنري و خاطراتي كه از مقاطع خاص تاريخي به‌جا مانده توجه كنيم تا به ميزان شور و نشاطي كه در جوامع بشري در زماني كه يك «هدف» و «آرمان» را دنبال مي‌كردند، پي ببريم. مثلاً در سرودهاي دوران جنبش حقوق مدني سياه‌پوستان آمريكا، در اشعار دوران مبارزه با آپارتايد در آفريقاي جنوبي، در رنگ‌ها و طرح‌هاي فانتزي جنبش‌ ضدجنگِ ويتنام در دهه 60 ميلادي، در فيلم‌هاي موزيكال و كمدي دوران «بازسازي» پس از جنگ دوم جهاني يا حتي در احساس هم‌دلي جامعه ما در موقع ياري‌رساني جمعي به قربانيان زلزله‌، و در هر مقطعي كه انسان قدمي از «خود» فراتر مي‌نهد و به زندگي‌اش معني و هدف و جهت و حركت مي‌بخشد.
——

جامعهء امروز ما٬ دچار كمبود «خنده»‌ نيست. ما حتي شايد بيش‌تر از جوامع ديگر مي‌خنديم. خنده‌هايي كه اساس‌شان «تحقير» و «تنبيه» و «شكاف عاطفي» با يكديگر است. جامعهٔ ما به حقيقت يك كارخانهٔ «جوك‌سازي» است. جوك‌هاي قوميتي، جوك‌هاي جنسيتي، جوك‌هاي مربوط به اخبار روز، جوك‌هاي مربوط به عادت‌هاي روزمره، جوك‌هايي كه حتي در هنگام وقوع زلزله و سيل و آتش‌سوزي مي‌سازيم و در تلفن‌هاي همراه و شبكه‌هاي اجتماعي و محاوره‌هاي روزمره در سطح وسيع منتشر مي‌كنيم.

تلويزيون نيز مملو از برنامه‌ها و سريال‌هاي «طنز»ي است كه مبنا و اساس‌شان «تحقير» و «تنبيه» جامعه است. طنز‌هايي كه مدام مردم را به دروغ‌گويي٬ متقلبي، رياكاري، بي‌سوادي، بي‌ادبي و بي‌فرهنگي متهم مي‌كنند تا توليدِ خنده‌ كنند.

«نشاط»ي كه اين روزها جامعه‌شناسان و برخي از مسئولين از كمبودش سخن‌ مي‌گويند و ايجادش را ضروري مي‌خوانند، با توليد «خنده» بيش‌تر ميسر نمي‌شود. ما امروز به هنرمنداني نياز داريم كه قادرند «معني» را به «خنده» اضافه كنند. اعتماد به نفس و خودباوري را در جامعه براي حل مشكلات و عبور از چالش‌ها تقويت كنند. روحيهٔ سازندگي و پويايي و تحرك را در جامعه بدمند. و نسل جوان را از منجلاب پوچ‌گرايي و انفعال و ياس بيرون آورند.
*منبع: پايگاه خبري خبرآنلاين/ 27 آذر 96
** اول ** 1337- انتشار دهنده: خداوردي اسدي
۰ نفر