سقوط رضا شاه به سرعت قرارداد نفت 1933 را دوباره مطرح كرد. اكثر اهل سياست آن را قراردادي غير منصفانه مي دانستند. مسأله نفت شمال نيز به طور كلي توجه مردم را به مسأله نفت و درآمدهاي نفتي ايران جلب كرد. آزادي نوپا نيز سازمان يافتن كارگران و دخالت آنها را در فعاليت هاي صنفي و سياسي ممكن ساخته بود.
مجلس شوراي ملي ( دوره چهاردهم ) قانوني را تصويب نمود كه بر طبق آن هيچ دولتي حق نداشت درباره امتياز نفت با كشورهاي خارجي وارد مذاكره شود. اين قانون در نتيجه زحمات دكتر مصدق بود كه با مطرح كردن سياست موازنه منفي در مجلس چهاردهم، توانست قانون منع مذاكره با ساير كشورها را به تصويب نمايندگان برساند.
متن طرح موازنه منفي به شرح زير بود:
ماده اول: هيچ نخست وزير، وزير و همچنين اشخاصي به نيابت از مقام آنها ، نمي توانند راجع به امتياز نفت با هيچ يك از نمايندگان رسمي و غير رسمي دول مجاور و يا نمايندگان شركت هاي نفت و هر كس غير از اينها، مذاكره يا قراردادي امضا كند.
ماده دوم: نخست وزير و وزيران مي توانند براي فروش نفت طبق روشي كه دولت ايران معادن نفت خود را استخراج و اداره مي كند، مذاكره و از جريان مذاكرات، بايد مجلس شوراي ملي را مطلع نمايند.
ماده سوم: متخلفين از مواد فوق به حبس از سه تا 8 سال و انفصال دائمي از خدمات دولتي محكوم خواهند شد.
ماده چهارم: دادستان ديوان كشور موظف است متخلفين از اين قانون را بر طبق قانون محاكمه وزرا مصوب 16 و 20 تير 1307 تعقيب نمايد.
سياست موازنه منفي استراتژي خاصي در سياست خارجي است كه با استراتژي عدم تعهد، هم از بابت نظري و هم از جنبه كاربردي سنخيت و سازگاري بيشتري دارد. بر اساس استراتژي عدم تعهد يك حكومت توانايي هاي نظامي ، فرهنگي و سياسي خود را براي مقاصد و منافع حكومت هاي بيگانه به كار نمي برد. سياست موازنه منفي نيز همانند سياست عدم تعهد، هدفي جز طرد سلطه و تأمين حاكميت ملي از طريق رابطه اي عدمي و ايجاد توازن سياسي بين قدرت ها ندارد.
موازنه منفي رابطه اي است كه در آن دو يا چند قدرت در برابر هم قرار نگرفته اند، بلكه در كنار هم هستند. در عين حال موازنه منفي سعي مي كند از تعارضات موجود در نظام بين الملل به نفع منافع ملي استفاده كند. موازنه منفي به تمام قدرت هاي برتر خارجي با يك نظر مي نگرد و اصل رهايي از غرب به بهاي وابستگي به شرق را شديداً رد مي كند. به اين معنا لازم بود سياستي در ايران دنبال شود كه بر اساس آن نفوذ ناخواسته تمام قدرتهاي خارجي اعم از شرق و غرب در ايران خاتمه يابد. چرا كه ' اجنبي، اجنبي' است، شمال و جنوب و روس و انگليس فرق نمي كند، ايجاد موازنه بين آنها يگانه راه نجات ايران از سلطه بيگانگان و كسب استقلال واقعي است.
موافقان دكترين موازنه منفي، آن را بي شك الهام بخش نهضت عدم تعهد مي دانند و سياست دكتر مصدق را به خاطر ملي كردن صنعت نفت، مخالفت با پيشنهاد روس ها مبني بر تجديد قرارداد شيلات ( انحصار خريد و نظارت بر توليد خاويار به مدت 10 سال ) و نپذيرفتن شرط مقررات ' پيمان امنيت متقابل' در روابط ايران و آمريكا ( كه در برابر كمك آمريكا، ايران به دفاع از منافع غرب متعهد مي شد)، موفق مي دانند.
و از نگاه ديگر، سياست موازنه منفي مصدق، به دليل فاصله انداختن بين او و علما كه نقش اساسي در تثبيت دولتش داشتند و جدايي برخي از همراهان، اختلافات داخلي و عدم حمايت موثر از او در 28 مرداد 1332 و آزادي عمل و فرصت طلبي قدرت هاي استعماري انگليس و آمريكا، به راحتي زمينه بركناري و خانه نشيني او را فراهم ساخت.
رضا عبدالكريمي كومله كارشناس ارشد علوم سياسي
دكتر مصدق در مجلس چهاردهم شوراي ملي با مطرح كردن نظريه موازنه منفي كه به تصويب نمايندگان رسيد، اعطاي هر نوع امتياز به دولت هاي ديگر را ممنوع مي كرد.