۲۳ فروردین ۱۳۹۷، ۹:۵۶
کد خبر: 82884402
T T
۰ نفر
بازار تهران بی اعتنا  به بحران های ساختگی

تهران- ایرنا- تاثیر نوسان چند هفته ای دلار بر بازار تهران هنوز فروكش نكرده است؛ بسیاری از فروشندگان و توزیع كنندگان منتظر تثبیت قیمت ها نشسته اند و خریداران برای تامین كالاهای مورد نیاز باید چند روزی دست نگه دارند.

به گزارش خبرنگار اقتصادی ایرنا، تراكم خودروها و موتورها در بازار تهران همچون گذشته است؛ توقف چند ردیفه تاكسی ها، تردد خلاف جهت موتورها و چرخی هایی كه از گوشه و كنار پیاده روهای اشغال شده از كالاهای مغازه ها، راه را كج می كنند و به خیابان پناه می برند، نفس ها را حتی در هوای فروردین ماه به شماره می اندازد.
در نگاه نخست و از ظاهر امر، نمی توان به تغییر چندانی در راسته خیابان كوكب، چراغ برق (امیركبیر) و پامنار پی برد. چند جوان بیرون مغازه های فروش لوازم خودرو ایستاده اند.
حمید كه لاستیك می فروشد، روی گوشی اپل خود آخرین خبرها درباره ارز را نشان می دهد و می گوید، به ثبات بازار ارز امیدوار است.
از وضع فروش لاستیك كه می پرسم، می گوید: قیمت ها بالا و پایین شده و خریدار هم تا مجبور نباشد لاستیك نمی خرد. بنابراین صبح به صبح می آییم و مغازه ها را باز می كنیم تا شاید فروش داشته باشیم.
علی كه روكش خودرو و دیگر وسایل تزیینی خودرو را می فروشد، با سر اشاره ای به چند مغازه جلوتر می كند و می گوید: وضع آنها رو به راه است. هر روز مشتری خودشان را دارند.
آنجا محل عرضه لوازم خودروهای خارجی است و شاگرد مغازه در پاركینگ بغلی در حال تعویض رینگ یك دستگاه تویوتاست. صاحب مغازه، مرد میانسالی است. جلو مشتریان خود چای گذاشته و در حال صحبت با آنان است؛ خود را احمدی معرفی می كند.
می پرسم: وضع دلار انگار تاثیری بر كار و كاسبی شما نداشته است؟!
«خدا را شكر».
توضیح می دهد: ما مشتری خودمان را داریم. برای خیلی از آنها فرق نمی كند دلار چه نرخی باشد؛ برای خودشان خرج می كنند و ما را هم می شناسند.
مردی كه فراز و نشیب زندگی، رد خود را بر موهایش گذاشته، تسبیح به دست، روبروی مغازه نشسته است. پسرش رفته به قول او «دوری در بازار بزند». می گوید: ما وقتی گران می خریم مجبوریم گران هم بفروشیم. تقصیر ما كه نیست.
مغازه روبرو را نشان می دهد: بنده خدا! سفارش روكش خودرو داشت، اما با التهابات مصنوعی بازار باید نصف آن را تحویل بگیرد.

* قیمت های پرنوسان
مشتریان می آیند و می روند، قیمت می پرسند و گاهی خرید می كنند. جمال كارگاه صنعتی خانگی دارد و دو ساعت برای خرید یك ورق آلومینیوم آلیاژی پامنار را زیر پا گذاشته است. می گوید هیچ جای بازار نتوانسته است كالای مورد نظر خود را بخرد. «فروشندگان قدیم را می شناسم اما هیچكدام توانایی ندارند. این كالا، وارداتی است و دست نگه داشته اند تا وضعیت بازار بطور كامل عادی شود».
داغی ظهر، مردم را به پناه سایه مغازه ها كشانده است؛ از كنار مغازه روزنامه فروشی رد می شوند... تیتر روزنامه ها بوی ارز می دهد اما كسانی كه می ایستند یا آب خنك می خواهند یا سیگار، آبمیوه و آدامس.
در تقاطع خیابان چراغ برق و ملت، دو خودرو نیروی انتظامی توقف كرده است. در خیابان ملت فضا فقط برای عبور یك خودرو باز مانده و دوطرف به تسخیر وانت ها و موتورها و چرخی ها درآمده است.
بوی خوش غذا از لابلای مغازه ها به مشام می رسد. همه صندلی های ساندویچ فروشی پر است. جوانی كه تند و تند گوجه و خیارشور لای ساندویچ ها می گذارد، در پاسخ به تاثیر دلار نگاه كوتاهی به من می كند و می گوید: خانم! ما از ارز كه حرف می زنیم فقط برای گذران وقت است یا باز كردن سر صحبت با مشتری ها؛ وگرنه خودتان نگاه كنید... وقت نداریم سر بخارانیم.
بعد، با سر اشاره می كند به دو گردشگر كه موهای بلوند و رنگ رخ آنها نشان می دهد خارجی اند.
«ما كه دوست داریم از این مشتری ها برایمان بیشتر بیاید و با خودشان دلار بیاورند».

** رونق عمده فروشی
روبروی یكی از مغازه های فروش لوازم یدكی، یك موتوری توقف می كند؛ خطاب به صاحب مغازه داد می زند «جنس خارجی طلا شده» و كارتن كوچكی را از باربند خود بیرون می كشد. مغازه دار كه لبخند، دندان های مرتبش را نمایان كرده ، در پاسخ با صدای بلند می گوید «التماس دلار!»
جعبه را می گیرد و به موتورسوار دیگری می دهد كه یك بغل، قاب محافظ سینی صندوق ال90 را در دست دارد. شماره كارت می دهد و خداحافظی می كند.
كمی جلوتر، دو جوان روی پله یك مغازه بسته نشسته اند. ظرف خالی آب كه دست آنان است، نشانه ای بر خستگی آنان است. رضا حیدری مقدم می گوید، آنها دانشجوی رشته مكانیك اند و برای تكلیف دانشگاهی باید وسیله ای بسازند، اما نتوانسته اند برخی قطعه های آن را در بازار بیابند.
رضا سر تكان می دهد و از برخی به گفته وی فرصت طلب های مال اندوز كه این روزها تلاش كردند بازار ارز كشور را در بحران فرو ببرند، انتقاد می كند.
دیگری كه زیر سایبان مغازه اش ایستاده است، وارد بحث می شود: به نظر من كه اوضاع طبیعی است. ما همیشه قبل عید فروش خوبی داریم، اما بعد تعطیلات، سیاه بازار است! ربطی هم به دلار و داستان های آن ندارد.
صدای مرد لابلای صدای اگزوز یك موتور كه بار سنگین و بزرگی را پشت خود حمل می كند، گم می شود. میان این همه هیاهو، پیرمردی با چرخ خود گل می فروشد. یك چرخی دیگر، چند تكه آهن را به سوی پامنار می برد.
از لوله كوچكی كه از كنار درخت سایه گستر زبان گنجشك بیرون آمده است، آب می جوشد و با انگشت مرطوب خود، خطی را روی خاك خشك می كشد.
بازار تهران همچنان شلوغ است.
گزارش از: مریم مسعود

اخبار اقتصادی ایرنا در تلگرام: IRNAeco@
اقتصام*1961** 2023
۰ نفر