بر اساس آمار منتشره از سوي Institute for Criminal Policy Research جمعيت زنان زنداني در ايران از پنجهزار و 970 نفر در سال 2002 به پنجهزار و 850 نفر در سال 2010 رسيد. اين در حالي است كه جمعيت زنان زنداني طي دوره 2010 تا 2016 با روند افزايشي مواجه بوده است.
عاليه شكربيگي، جامعه شناس درباره وضعيت زنان زنداني در گفتوگو با «آرمان» ميگويد: زندان يك محيطي مردانه است و زنان زنداني بيشتر به لحاظ رواني دچار آسيب ميشوند. آنچنان كه زمان ميخواهد تا آنها بتوانند آسيبهاي خود را ترميم كنند. از سوي ديگر، مهمترين آسيب زنان زنداني بدنامي است. آنها پس از اينكه دوره حبس خود را طي ميكنند، براي برگشت به زندگي معمولي خود دچار مشكلات زيادي ميشوند. بنابراين همانطور كه جامعه با مردان زنداني تعامل ميكند، بايد با زنان زنداني هم تعامل داشته باشد.
**وضعيت زندان زنان در ايران را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
زنان زنداني گروهي از زنان هستند كه در جامعه فراموش شدهاند. ما فقط در جامعه زناني كه در خانواده و عرصه آموزش وجود دارند و ديده ميشوند را ميبينيم. ما فكر ميكنيم همه زنان اين گونه هستند. اين در حالي است كه ما در گونه شناسي زنان زنداني و تنها را داريم، زناني كه به تجرد قطعي رسيدهاند يا زناني كه طلاق گرفتهاند. بنابراين هر گونه از زنان آسيبهايي دارند كه بايد براي آن برنامهريزي كرد. در مورد زنان زنداني بايد بگويم كه ما در ابتدا بايد يك توجه به مفهوم و واژه زندان داشته باشيم. بايد متوجه شويم خود زندان چيست. بر اساس تحقيقات و مطالعات انجام شده ما بايد زندان را جامعهاي كوچك در كنار جامعهها و گروههايي كه وجود دارد، بدانيم تا در آن روند اصلاح و بازپروري زندانيان به خوبي طي شود؛ چرا كه افراد پس از طي دوران حبس خود به آغوش جامعه باز ميگردند.
به هر حال زندانيان يك گروه اجتماعي هستند كه وقتي در زندان هستند با گروه بزرگتر از خودشان كه مردمي بيرون از زندانند، رابطه متقابل دارند. اگر ما بخواهيم بگويم كه مباحث زنان زنداني چيست و چه آسيبهايي بر آنها متحمل است، موارد زيادي موجود است. در ابتدا بنده بحث مدلهاي مديريت زندانها را مطرح ميكنم بهويژه مديريت زندان زنان. مدلهاي مختلفي وجود دارد. از جمله مدل سلسله مراتبي. براي مثال فرض كنيد بر اساس اين مدل افراد به زندان ميآيند. در زنداني كه زبان زور حاكم است و هيچمساله خاصي نميتواند درب توافق را براي زندانيان باز كند. اين خودش يك مساله است. حال بايد چه كار كنيم؟ در مدل سلسله مراتبي زندانها حتما مباحث ارعاب، تهديد، انتقال زنداني از داخل و مابين موسسات به ميان ميآيد.
مدل ديگر زندانها تعاملي است كه براساس فلسفه بشردوستانه تلاش ميشود با زندانيان رفتار انساني داشت، يعني مكتب فكري اين گروه اثباتگرايي است، بهگونهاي كه رفتار هر فرد تابع عواملي است كه از كنترل او خارج است. بنابراين در زندان تعاملي بر اساس دلايل ارتكاب جرمي كه يك زن مرتكب شده مشكلش را تشخيص و او را تحت درمان قرار ميدهند. سن، نوع جرم، طول مدت، حبس جغرافيايي، محل سكونت و تحصيلات زندانيان نيز در اين مدل در نظر گرفته ميشود، اما در مدل سلسله مراتبي در زندانها اين مساله وجود ندارد. در اين مدل فقط رفتارها از بالا به پايين است و جلوگيري از فرار، نظم داخلي و تنبيه به شدت در آن آشكار است.
حالا اينكه در زندانها كدام مدل به زنان اختصاص دارد، بنده فكر ميكنم بيشتر مدل سلسله مراتبي است. وقتي شما وارد زندان ميشويد، شايد مدلهاي ديگر باشد، اما آن چيزي كه مشهود است، مدل سلسله مراتبي است. با توجه به اينكه در تمام دنيا اساسا تعداد زنان زناني نسبت به مردان زنداني كمتر است. از اين رو يكي از مشكلاتي كه زنان زنداني در بدو ورود به زندانها با آن مواجه ميشوند، معماري محل زندانهاست. زندانهايي كه براي مردان طراحي شدهاند. بنابراين يكي از آسيبهاي اوليه بحث نگهداري زنان در زندانهاست. اينكه چگونه و در چه شرايطي نگهداري ميشوند.
**با توجه به نكاتي كه اشاره كرديد بحثهاي ديگري هم وجود دارد. ممكن است زندانها خيلي دور باشند يا زنان زنداني با سوءاستفادههايي مواجه شوند ...
بله، همين طور است. آسيبها فراوان هستند. از جمله اينكه سوء استفادههاي فيزيكي و رواني زنان زنداني را تحتتاثير قرار ميدهد. آنچنان كه بعضا ممكن است از طرف زندانبانان يا شرايط ديگري در زندان ايجاد شوند. اين در حالي است كه آمار خودكشي در ميان زنان زنداني بيشتر است. با توجه به امر جامعه پذيري تربيتي معمولا زندان يك محيط مردانه است و زنانه نيست. زنان به لحاظ رواني بيشتر افسردهتر ميشوند و ممكن است آمار خودكشي در ميان آنها بيشتر شود.
از سوي ديگر، زنان زنداني بيشتر از مردان به بهداشت فردي نياز دارند. اين در حالي است كه به بهداشت فردي زنان در زندانها پاسخ داده نميشود و براي همه آنها امكانات برابر وجود ندارد. در واقع سلامت جسمي و رواني زنان زنداني و بروز بيمارها بهدليل عدم رعايت بهداشت فردي در زندانها مباحث مهمي است كه بايد مورد توجه قرار گيرند.
**وقتي زني به زندان ميرود؛ جامعه، خويشاوندان، خانواده و اطرافيانش به او انگ اجتماعي ميچسبانند و براي هميشه هشدار ميدهند كه اين زن زنداني بوده است و نبايد با او مراوده داشت. تبعات چنين آسيبي چگونه زنان زنداني را تهديد ميكند؟
زنان زنداني با مشكلات اجتماعي و اقتصادي بيشماري روبهرو هستند. اگر با خانواده و خويشاوندان در ارتباط نباشند و حمايت اجتماعي و عاطفي از آنها صورت نگيرد، طبيعي است كه با آسيبهايي مواجه ميشود. بهنظر بنده مهمترين نكته كه ميتواند براي زنان زنداني آسيب باشد، بدنامي است. آنها پس از اينكه دوره حبس خود را طي ميكنند، براي برگشت به زندگي معمولي خود دچار مشكلات زيادي ميشوند. بنابراين بايد در اين زمينه فرهنگسازي شود.
بايد رسانهها و عوامل مختلفي كه بهنوعي با توسعه فرهنگي و اجتماعي جامعه مرتبط هستند، تلاش كنند كه زنان زنداني در جامعه پذيرفته شوند. بايد همانطور كه جامعه با مردان زنداني تعامل ميكند، با زنان زنداني هم تعامل داشته باشد. در واقع يك زن زنداني ممكن است هميشه انگ زندان را با خود به همراه داشته باشد. براي مثال تصور كنيد در دعواي زن و شوهري زن دچار جنون آني شود و مرد را هل دهد و سر مرد به ديوار خورده و فوت شود. قطعا در چنين شرايطي زندگي آن زن براي هميشه تحت شعاع آن قتل قرار ميگيرد. با اين حال بايد گفت كه برخي الفاظ بار منفي در جامعه دارند و زن زنداني بايد آن را تحمل كند.
**زنان از مرحله ورود به زندان تا زماني كه آزاد ميشوند با نيازهايي همراه هستند. از منظر شما ارزيابي اين نيازها بايد چگونه باشد؟
بايد يك مكان مناسب براي زنان زنداني در نظر گرفته و نيازهاي اوليه آنها ديده شود. وقتي فردي در زندان قرار ميگيرد، داراي تعاملات و انتظاراتي است. بايد ديد خود زندانيان چه انتظاراتي دارند. بايد زندانيان را بهنوعي مشغول كنيم، يعني اوقات فراغتي مفيدي را براي زنان زنداني به وجود آوريم تا آنها را از گزند آسيبها در امان باشند. به هر حال زنان پس از ورود به زندان يك دفعه تبديل به زن زنداني ميشوند. قاعدتا پيمودن اين مسير و قبول اين مبحث نيازمند مشاوره و روان درماني است و بايد زنان زنداني بتوانند به تدريج سلامت رواني خود را بدست آورند.
**با اين تفاسير بحث توانمندسازي زنان به ميان ميآيد ...
بله. نبايد زنان زنداني را رها كنيم، چرا كه ممكن است در ارتباط با زنان زنداني ديگر بستر هزاران آسيب برايشان فراهم شود. براي مثال برخيها زنان ممكن است بهدليل اعتياد در زندان باشند و به تدريج به آسيبهاي ديگر روي آورند. بنابراين جلوگيري از بروز آسيبها در زنان زنداني با توانمندسازي آنها در ارتباط است. ما بايد برنامههايي براي رفتارشناسي آنها داشته باشيم. رفتارهاي زنان متفاوت است. بهويژه اينكه آنها در فرهنگهاي مختلفي بزرگ شدهاند و وقتي در زندان كنار هم قرار ميگيرند، تعاملاتي با هم دارند. آنچنان كه ممكن است يك زن بهدليل يك امر ساده وارد زندان شده و با زناني آشنا شود كه جرمهاي سنگينتر و رفتارهاي پرخطري دارند. از اين رو بايد براي آنها برنامههاي فرهنگي، آموزشي، ورزشي، اشتغالزايي، بهداشت و درماني داشته باشيم. در واقع داشتن برنامههاي موفق توانبخشي براي بازگشت زنان زنداني به جامعه حائز اهميت است.
**برخي زنان زنداني شرايط خاصي دارند. براي مثال باردار، معلول يا سالمند هستند. آيا نبايد تدابير ويژهاي براي آنها اتخاذ شود؟
بايد طيف زنان زنداني اعم از باردار، معلول، سالمند و دختران جوان را در نظر بگيريم و با توجه نيازهاي هر گروه و با كمك سازمانهاي مردم نهاد به تدريج در برطرف كردن مشكلات زنان زنداني گام برداريم، چرا كه پشت زنان زنداني با شرايط خاص مشكلات و آسيبهاي فراواني نهفته است كه تبعا برنامههاي دقيق ميتوان به آنها براي بازگشت به جامعه كمك كرد. براي مثال ممكن است مادر زنداني فرزند خردسالي داشته باشند كه امكان مراقبت از او با توجه به ساخت محيط جغرافيايي زندان فراهم نباشد. اگر مادر زنداني بخواهد فرزندش را به زندان بياورد و از او نگهداري كند، با مشكلات فراواني روبهرو است.
اين در حالي است كه بايد زنان را بعد از آزادسازي آماده كنيم. مشكلاتي اعم از نوع نگاه جامعه و طرد خانوادگي، اجتماعي و فردي. بهنظر ميرسد نقش سازمانهاي مردمنهاد در اين ميان مهم است، يعني زندانها بايد از سازمانهاي مردم نهاد بهعنوان يك بازوي مدني در برنامه ريزي فرهنگي و آموزشي استفاده كنند. براي مثال زني كه پس از گذراندن 10 سال حبس وارد جامعه ميشود، دنياي متفاوتي را روبهروي خود ميبيند. بنابراين حمايتهاي اجتماعي و خانوادگي بعد از آزادسازي آنها امري مهم است. از سوي ديگر، ما زنان زنداني سياسي داريم. زناني كه منتقد اوضاع موجود هستند و به دلايلي در زندانياند. ممكن است آنها داراي فرزنداني باشند.
بايد انسانگونه به اين مساله بنگريم. همان گونه كه همه ما مادر و پدر هستيم و فرزنداني داريم، حق آنها نيست كه در تعامل با فرزندان خود نباشند. ما بايد زنان زنداني سياسي و اجتماعي و زنان سارقي كه بهدليل فقر موجود مرتكب جرائم شدند را در نظر بگيريم. بايد در مكان يابي و طراحي زندان زنان تلاش كنيم. در واقع بايد يك نگاه مطلوب نسبت به اين مباحث داشته باشيم، طبيعتا در دنيا مدلهاي موفق زندان زنان وجود دارد كه بايد از آنها با الگوبرداري كنيم. زندانهاي زنان بايد بهگونهاي طراحي شوند كه از مدلهاي مردانه دور و متناسب با زنان باشد.
**شما چه راهكاري را پيشنهاد ميكنيد؟
بايد حبسزدايي را جايگزين زندان كنيم. بحث حبسزدايي قابل تامل است. در نظر بگيرد زني كه وارد زندان ميشود بهتر است منتظر بماند تا 15- 10 سال حبس خود را تحمل كند يا با رويكرد حبسزدايي و توانمندسازي او را تحت كنترل اجتماع در بياوريم؟ قطعا با اشتغالزايي و تجربههاي حبسزدايي كه در دنيا وجود دارد، ميتوان اقداماتي را در دستور كار قرار داد، چون همآنطور كه گفتم زندان يك محيطي مردانه است و زنان زنداني بيشتر به لحاظ رواني دچار آسيب ميشوند. آنچنان كه زمان ميخواهد تا آنها بتوانند آسيبهاي خود را ترميم كنند. بنابراين در برنامههاي توانمندسازي زندانيان زن نبايد ارتباط آنها را با جامعه قطع كنيم. آنها بايد بتوانند پس از اتمام دوران حبس خود به راحتي به آغوش جامعه بازگردند. در اين ميان نقش رسانهها تاثيرگذار است. آيا تاكنون ديدهايم كه تلويزيون در قالب فيلم سينمايي زندگي زن زنداني را با تمام فراز و فرودها به تصوير بكشد؟
اصلا تاكنون بيان شده است كه خانواده و جامعه بايد چه تعاملي با زن زنداني داشته باشند؟ آيا بايد تمام درهاي زندگي را روي زنان زنداني ببنديم و او در يك مكان دربسته محبوس كنيم؟ اين در حالي است كه بايد زندان را به محلي براي آموزش، رفتارشناسي و توانمندسازي زنان زندان تبديل كنيم. به بيان ديگر زندان ميتواند مكاني براي ساختن افراد باشد. بايد بررسي كنيم كه جرم زنان به چه دليل رخ داده است. آيا بهدليل افسردگي و مشكلات رواني بوده يا مسائل ديگر. تمامي اين موارد نيازمند اين است كه درهاي زندانها را باز كنيم و بگذاريم مردم و زنان زنداني با هم در ارتباط باشند.
*منبع: روزنامه آرمان؛ 1397،3،21
**گروه اطلاع رساني**2059**2002
زندان يك محيطي مردانه است و زنان زنداني بيشتر به لحاظ رواني دچار آسيب ميشوند. آنچنان كه زمان ميخواهد تا آنها بتوانند آسيبهاي خود را ترميم كنند.بايد زني در زندان باشي تا بتواني تجربه زيستي و روايت دردناك آنها را دريابي. زناني كه به هر دليلي مجبورند در زندانها گذران عمر كنند، بدون آنكه زير ساختهاي لازم برايشان فراهم باشد.