از جمله این كشورها می توان از چین، آمریكا، روسیه، هند، تركیه و حتی عربستان سعودی، امارت متحده عربی و رژیم صهیونیستی نام برد كه هر یك به فراخور اهداف راهبردی و بلند مدت خود، برنامه ریزی های خاصی را برای نفوذ هرچه بشتر و بهره بردای از مواهب خداداده و اجتماعی این منطقه انجام داده و می دهند.
این كشورها از یك سو به سبب تامین بخشی از انرژی مصرفی جهان از اهمیت جغرافیایی، ژئوپلتیكی و ژئواستراتژیكی خاصی برخوردار هستند و از طرف دیگر با جمعیت چند صد میلیونی خود هم به عنوان بازار مصرف و هم تأمینكننده مواد اولیه نقش های حیاتی برای قدرت هایی كه به آنها چشم دوخته اند، اهمیت خاص دارند. بازی بزرگ و جدید، آمریكا، چین و هند و روسیه و كشورهای كوچكتر فرامنطقه ای در منطقه آسیای مركزی امروزه این منطقه را به میدان اصلی رقابت هایی شبیه به رقابت های امپریالیستی قرن نوزدهمی تبدیل كرده است.
هریك از این غول های اقتصادی و سیاسی تلاش می كنند نظم جدیدی را در منطقه شكل دهند و رقابت آنها برای نفوذ در كشورهای حوزه آسیای میانه و قفقاز چند برابر نیز شده است، با این وجود بیشتر تلاش می كنند این روند نفوذ را به كل منطقه بكشانند.
در میان كشورهای منطقه و یا به لحاظ جغرافیایی نزدیك به این منطقه، می توان از چین به عنوان یك قدرت نوظهور اقتصادی جهانی و روسیه نیز به عنوان ابرقدرتی كه بسیاری از كشورهای این منطقه زمانی جزئی از خاك آن بودند و در سال 1991 از آن جدا شدهاند، به عنوان كشورهای همسایه آسیای مركزی نام برد كه همچون تركیه اهداف تاریخی و فرهنگی همراه با اهداف اقتصادی و سیاسی منطقه ای خود را نیز در این منطقه از جهان پی می گیرند.
بازیگران زیادی در این منطقه نقش دارند، اما آمریكا، چین و روسیه عمده ترین آنها هستند كه سعی دارند با تنظیم یك نظم بین المللی خاص تصویر خاصی را از خود نزد ملل و دولت های این منطقه برجای بگذارند.
چرا كه منطقه امروزه با تهدیدهای سیاسی و امنیتی خاصی همچون گسترش افراط گرایی ها و نفوذ ترویست های داعش نیز رو به رو است.
نكته ای كه امروزه در خصوص این منطقه از جهان و رقابت های اقتصادی و سیاسی قدرت های جهانی در آن بدان پرداخته نمی شود این است كه این قدرت ها با تقویت گروه های تروریستی در آن سعی می كنند در سایه همین تهدیدهای ساختگی قدرت نفوذ سیاسی و اقتصادی خود را بر آن گسترش دهند.
در هر حال این منطقه مركز اجرای دو طرح وحدت بخش فعالیت های اقتصادی منطقه ای از سوی روسیه و چین است كه در عین حال در دورنمای درازمدت سیاسی و اقتصادی آمریكا نیز قرار دارد.
هدف نخست چین از اجرا و تكمیل طرح 'یك كمربند یك راه' حفظ امنیت انرژی' است، چرا كه به ذخایر عظیم نفت و گاز روسیه، قزاقستان تركمنستان و حتی ایران چشم دوخته است، اما این همه منوط به رضایت روسیه است، چرا كه اجرای این طرح شدیدا به ضرر مسكو بوده و استیلای روسیه برای كشورهای منطقه را نقض خواهد.
اجرای این طرح درواقع از نفوذ روسیه در آسیای مركزی خواهد كاست و لذا برای ادامه كنترل كامل خود بر دریای خزر همواره سعی می كند با استفاده از توانایی های قزاقستان، تركمنستان و ایران، رقبای چون آمریكا و چین را در این زمینه بترساند.
** چین:
چین در این میان به سهم خود از دست آویز یا سلاح قوی طرح ابتكاری 'یك كمربند، یك جاده' یا همان جاده ابریشم سابق برای نیل به اهداف خود در منطقه سود می برد، طرحی كه از استعداد فراوانی هم برای سرمایه گذاری در زیرساخت های گسترده سراسر آسیای مركزی تا اروپا برخوردار است.
این كشور با راه اندازی این طرح در سال 2013 قصد دارد یك شبكه قوی از تجارت و توسعه زیرساختاری برای برقراری ارتباط میان آسیا و اروپا و آفریقا در مسیر شاهراه باستانی بازرگانی ایجاد كند كه شامل راه های دریایی، راه آهن و جاده ای می شود.
به همین دلیل تاكنون بسیاری از كشورهای آسیای مركزی و جنوب و جنوب شرق آسیا قراردادهای مختلفی را با این چین به امضاء رسانده اند تا بتوانند در طرح های زیرساختی انرژی و حمل و نقل این طرح فرامنطقه ای نقش داشته و از مواهب آن بهره ببرند.
از آنجایی كه فعالیت سرمایهگذاری چین در اقتصاد جهانی در سالهای 2007 تا 2017 به میزان قابل توجهی افزایش یافت، به همین دلیل كل صادرات سرمایهگذاری چین دراین سال ها بالغ بر 649 میلیارد دلار شد كه از این میزان، 9/40 میلیارد دلار آن را به بخش حمل و نقل و تداركات اختصاص یافت كه بخشی از آن در آسیای مركزی بوده است.
همانگونه كه اشاره شد، روسی یكی از رقبای چین در این منطقه است، اما طی سال های اخیر سرمایهگذاری مستقیم خارجی چین در آسیای مركزی، به میزان قابل توجهی از روسیه پیشی گرفته است. بنابراین، سرمایهگذاریهای چین در منطقه 7/10 برابر روسیه است.
اگرچه روسیه مبدع اتحادیه اقتصادی اورآسیا در این منطقه است، اما از كشورهای این اتحادیه، قزاقستان اصلیترین دریافتكننده سرمایهگذاری مستقیم خارجی چین است.
تاجایی كه در پایان سال 2015 مجموع ذخایر سرمایهگذاری مستقیم خارجی چین در قزاقستان 23/6 میلیارد دلار یا 87 درصد از حجم كل ذخایر سرمایهگذاری مستقیم خارجی چین در اتحادیه اقتصادی اورآسیا و بیشتر در زیرساختهای حمل و نقل و تداركات این كشور بوده است.
سرمایهگذاری چین در مسیر جادهای 'اروپای غربی - چین غربی'ِ بخش قزاقستان هم قابل ملاحظه بوده است.
سرمایهگذاری چین در قرقیزستان به طور عمده برای نوسازی شبكه جادهای موجود و ساخت یك شبكه جادهای جدید در این كشور متمركز است كه ممكن است در زیرساختهای بسیار قدیمی قزقیزستان هم اجرا شود از جمله، كریدور خط ریلی چین– قرقیزستان – ازبكستان.
چرا كه اجرای این پروزه چین را مستقیما به بندر گوادر (در پاكستان) كه در نزدیكی تنگه هرمز ایران واقع شده است، میرساند، بندری كه اتفاقا خود چین در حال سرمایهگذاری بر روی این بندر است.
** روسیه
روسیه هم سعی كرد در سال 2015 با تاسی از طرح تشكیل اتحادیه اروپا، با تاسیس اتحادیه اقتصادی اروپا-آسیا (اوروآسیا) شامل روسیه، بلاروس، قزاقستان، قرقیزستان، ارمنستان اقداماتی را برای گسترش نفوذ خود در این كشورها كه تا سال 1391 جزو جمهوری های سابق آن بودند، انجام دهد.
امروزه یك جریان آزاد برای تبادل مواد غذایی، نیروی كار و خدمات و سیاست های اقتصادی و صنعتی میان این كشورها برقرار است، یعنی اینكه روسیه در چارچوب این اتحادیه همچنان صادركننده اصلی سرمایهگذاری مستقیم خارجی متقابل در مجتمع حمل و نقل و تداركات كشورهای این اتحادیه است.
در پایان سال 2016، حدود ٥/٧٨ درصد از حجم صادراتی ذخایر سرمایهگذاری مستقیم خارجی در اتحادیه اقتصادی اورآسیا در روسیه به دست آمد.
حجم كل سرمایهگذاریهای روسیه در كشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اوراسیا در سال 2016 به 03/21 میلیارد دلار رسید كه این نشاندهنده افزایش ٢/٩ درصدی نسبت به سال 2015 است.
در پی همین افزایش نفوذ روسیه در این منطقه بود كه طی سال های اخیر فعالیت سرمایهگذاری چین در كشورهای عضو اتحادیه اقتصادی اورآسیا به دلیل اجرای پروژه همسوكردن این اتحادیه اقتصادی و كمربند اقتصادی جاده ابریشم افزایش یافت.
** هند
هند نیز به عنوان یك بازیگر فرا منطقه ای جمله كشورهایی است كه به علت وجود انرژی و بازار پررونق تجاری آسیای مركزی به آن چشم دوخته است؛ علت هایی كه توجیه گر حضور دیگر قدرت در این منطقه نیز هستند.
هند برخلاف چین، به شدت تلاش می كند راه خود را برای نفوذ در این منطقه از جهان به طور خاص از طریق راه اندازی گذرگاه راه دریایی و راه آهن سراسری با عنوان 'دالان بین المللی حمل و نقل شمال-جنوب' باز كند.
به همین منظور ساشما سواراج، وزیر امور خارجه هند اوایل ماه آوریل (اواسط فروردین) در سفری كه به باكو پایتخت آذربایجان كشور نفت خیز منطقه آسیای میانه و قفقاز داشت موضوع راه اندازی این دالان راهبردی را با مقامات آن كشور در میان گذاشت و آنها را از همه ابعاد اهمیت این طرح آگاه ساخت و باز هم به همین دلیل هم بود كه اِلمار ممدیاروف، همتای آذری او اقرار كرد كه اجرای این طرح می تواند موجب كاستن از 30 تا 40 درصد هزینه های حمل و نقل منطقه برای كل كشورهای منطقه باشد.
البته اگرچه هند با اجرای این طرح 7 هزار كیلومتری از دهلی نو تا مسكو می تواند طرح چین برای تكمیل 'یك كمربند، یك جاده' را قطع كند، اما برای تكمیل طرح جاده ای و راه آهنی خود ناچار است برای پر كردن فاصله های طول این مسیر با چین هم تعامل داشته باشد.
به همین دلیل هم بود كه رهبران هند و چین ماه گذشته در دیداری كه در پكن با هم داشتند سعی كردند حصاری را كه بعد از تقابل نظامی سال گذشته میان خود كشیده بودند برطرف ساخته و در عین حال رقابت گسترده تر اقتصادی و امنیتی جدیدی را در منطقه شكل دهند.
در واقع باید گفت هند و چین بیش از هر چیزی با هدف ایجاد مراكز مدرن چندمنظوره حمل و نقل و تداركات در سیستم كریدورهای ترانزیتی بینالمللی 'شرق – غرب' و 'شمال – جنوب' به منطقه آسیای مركزی چشم دوخته اند.
البته دولت هند انتظار دارد با تكمیل بندر راهبردی چابهار واستفاده از درگاه ایران بتواند مواد پتروشیمی، محصولات كشاورزی را به مصرف كنندگان آن در آسیای مركزی و اروپا برساند و در عین حال نفت، گاز و مواد معدنی را از كشورهای محصور به خشكی آسیای مركزی به كشورش برساند.
در واقع هند كه آسیای مركزی را بخشی 'قلمرو گسترده' خود می داند، می كوشد از بحران های منطقه ای مربوط به گسترش قدرت فزاینده چین در این منطقه بهترین بهره را ببرد، چون به خوبی می داند تكمیل زیرساخت های طرح یك كمربند یك جاده می رود برخی از كشورهای این منطقه را بسیار به چین مدیون كند از جمله كشورهایی چون تاجیكستان و قرقیزستان كه از كمترین منابع زیر زمینی نیز برخوردار هستند.
از طرف دیگر هند نیز بی تردید ضد حمله خود را خواهد داشت و با در نظر گرفتن این نقطه ضعف چینی ها در نزد كشورهای منطقه، با استفاده از طرح دالان حمل و نقل بین المللی شمال-جنوب ارتباطات سیاسی، امنیتی، اقتصادی و فرهنگی خود با كشورهای آسیای مركزی بیشتر توسعه خواهد بخشید.
** آمریكا
آمریكا نیز همچون هند یكی دیگر از قدرت های فرامنطقه ای است كه سال ها است با قدرت های منطقه ای در این منطقه جولان می دهد.
امروزه با افزایش تهدید جنگ تجاری میان آمریكا و چین، بخش اعظم گفت وگوهای واشنگتن با چین و یا با اتحادیه اروپا بر سر چگونگی تعیین تعرفه های گمركی است، یعنی اینكه هر یك از این قطب های اقتصادی چه تعرفه هایی را بر دیگری تحمیل می كند.
اما هر یك از این قدرت های بزرگ بازیگر در منطقه (چین، روسیه و آمریكا) امروزه به دنبال میدان دیگری برای رقابت با هم و نیز كنترل راهبردی آن نیز هستند و آن آسیای مركزی است، چرا كه این منطقه از جهان به دلیل بكر بودن بسترهای سرمایه گذاری در آن، زمینه وسیعی از فرصت های اقتصادی برای همه این قدرت های جهانی است از جمله اینكه آنها بتوانند منابع طبیعی ارزشمند آن را در كنترل خود در آورند، منطقه ای كه جزو بهترین و ارزشمند ترین مسیرهای مبادلات تجاری جهان نیز به شمار می رود.
اما در این بازار رقابت، طرح های 'اتحادیه همكاری های اروآسیا'ی روسیه و 'یك كمربند یك جاده'ی چین با طرح واشنگتن برای ایجاد توافق بازار آزاد تجاری میان كشورهای منطقه آسیای مركزی از طریق ابزارهای مالی بین المللی همچون صندوق بین المللی پول در تعارض قرار دارد.
در سال 1991 بعد از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی سابق، آمریكا سعی كرد با گسترش اصلاحات نئولیبرالی در منطقه نسخه های اقتصادی جدید برای كشورهای منطقه بپیچد تا بتواند آنها را با ارزش های سیاسی و اقتصادی و در نهایت فرهنگی و ایدئولوژیكی غرب نزدیكتر كند.
البته روسیه بعد از آنكه به یك ثبات بعد از فروپاشی دست یافت، در واكنش به تاثیرات مخرب اقتصادی و سیاسی اصلاحات افراطگرایانه نئولیبرال (یا شوك تراپی) كه آمریكا سعی كرد بعد از 1991 به كشورهای منطقه تحمیل كند، تلاش كرد راهبرد جدیدی را با هدف بازگشت به اقتدار سابق در منطقه تغییراتی ایجاد كند.
چین نیز سعی كرد به سبب پایین بودن ارزش سرمایه گذاری های داخلی، بخش اعظم مازاد سرمایه خود را در زیرساخت های و طرح های تولیدی دیگر كشورها از جمله كشورهای آسیای مركزی سرمایه گذاری كند.
یعنی اینكه كشورهای آسیای مركزی بعد از 1991 با سه نوع رویكرد متفاوت به مقوله آینده اقتصادی توسط سه قدرت جهانی (آمریكا، روسیه و چین) روبرو شدند، رویكردهایی كه با تناقضات ماهوی خود، بحران های اقتصادی زیادی نیز در این منطقه بوجود آوردند.
البته امروزه هر یك از این راهبردهای متفاوت به دنبال نتایج متفاوتی نیز هستند. آمریكا و كشورهای غربی بیشتر خواستار استخراج سرمایه از طریق مالكیت و كنترل دارایی ارزشمند از جمله منابع طبیعی و پول كشورهای منطقه آسیای مركزی و قفقاز هستند.
روسیه نیز به تازگی با ایجاد اتحادیه همكاری های گمركی در بین كشورهای منطقه امیدوار است منافع رقابت با دیگر شركا را نصیب خود كند تا از این طریق بتواند اقتصاد رو به نابودی خود را احیا كند.
چین نیز قصد دارد از دفعات ارسال محصولات تجاری خود به بازارهای هدف بین المللی در این منطقه بكاهد و دسترسی بازاریاب های خود را به بازارهای نوظهور را نیز تسهیل بخشد.
هر یك از این سه كشور تاكنون دستاورهای اقتصادی مختلفی در منطقه داشتند و در عین حال مشروعیت سیاسی آنها نیز با برخی اقدامات منفی كه تاكنون در این منطقه انجام داده اند، نزد افكار عمومی منطقه به انحای مختلف ضعیف تر نیز شده است.
بطور مثال، در قرقیزستان دعوا بر سر مالكیت خصوصی سبك نئولیبرال غربی بر دارایی ها توسط گروهی از نخبگان و اتباع خارجی، شیوه های غارت اموال عمومی و مقروض ساختن خانواده ها بر میزان نارضایتی اجتماعی افزود.
در قزاقستان نیز پس از پیوستن این كشور به اتحادیه همكاری های اقتصادی اروآسیا بود كه آلماتی با مشكلات اقتصادی خاصی كه از تیرگی روابط با روسیه نشات می گرفت، روبرو شد.
در تاجیكستان نیز برخی طرح های مالی چین تناقضات و بحران هایی را بر سیستم دزدی های دولتی و رانتخواری ها به وجود آورده است .
البته عناصر غیراقتصادی نیز در این میان بی تاثیر نیستند. كشورهای عضو اتحادیه همكاری های اروآسیا به رغم تفاوت های دینی، نژادی و قومی و به سبب آنكه روزی جزو جمهوری های شوروی سابق به شمار می رفتند از مشتركات زبانی و مناسبات نمادین خاصی نیز برخوردارند كه تاریخ مشترك آنها با روسیه و همدلی آنها با مسكو را فراهم می سازد.
در مقابل چین نیز سعی كرد با ایجاد ارتباط تاریخی میان طرح قدیمی جاده ابریشم و طرح جدید یك كمربند یك جاده ارتباطات تاریخی خوبی با كشورهای آسیای مركزی برقرار كند.
با این وجود تحلیلگراین سیاسی و اقتصادی معتقدند كه امروزه سه دلیل هست كه ثابت می كند آمریكا تاكنون از چین و روسیه برای نیل به هدف خود در این منطقه موفق تر بوده است.
ابتدا اینكه آمریكا از منابع مالی قابل توجهی برخوردار است تا بتواند همكاری با نخبگان آسیای مركزی را سودمند تر سازد.
بطور مثال، نورسلطان نظربایف، رئیس جمهوری قزاقستان به تازگی در سفری كه به آمریكا داشت با دونالد ترامپ، رئیس جمهوری و سرمایه گذاران آن كشور دیدار و مذاكره كرد تا بتواند سرمایه ها و فناوری های آن كشور را به سمت كشور خود جلب كند.
مثال بارزتر برای بیان موفقیت طرح آمریكا در برابر طرح های روسیه و چین می توان تنها به ازبكستان اشاره كرد كه در عین حال گویای بخش اعظم تضاد طرح های بازیگرهای منطقه و فرامنطقه ای در آسیای مركزی و میزان موفقیت آنها نیز هست.
چون تاكنون در حوزه اقتصادی به خوبی شاهد بودهایم كه چگونه ازبكستان سعی كرد با اعطای امتیازاتی در چارچوب پذیرش اصلاحات اجتماعی و سیاسی داخلی مد نظر غرب از مزیتهای اقتصادی اروپا و ایالات متحده برخوردار شود.
اما در ازای این اصلاحات غرب متعهد شده است تا كمكهای اقتصادی را در قالبهای گوناگون بانكی، نهادی، مالی و حتی ساختاری به ازبكستان ارائه دهد، لذا براساس آماری كه بانك مركزی ازبكستان از سرمایهگذاری خارجی در این كشور در سه ماهه نخست سال 2018 منتشر كرده، ایالات متحده در رتبه نخست قرار گرفته است.
از سوی دیگر، آمریكا متعهد شده است با هدف ترویج ایدهها و افكار موافق با سیاستهای خود، رسانههای حامی خود را در ازبكستان، قزاقستان و حتی روسیه و اوكراین و سایر كشورهای حوزه شوروی سابق گسترش دهد.
آمار دیگری در این خصوص حاكی است كه میزان سرمایهگذاری خارجی در ازبكستان بعد از این تحولات منطقه ای به 3/4 میلیارد دلار افزایش یافته است. در همین راستا ایالات متحده 28 درصد، چین 10 درصد، انگلیس 10 درصد، امارات متحده عربی 6 درصد، روسیه 6 درصد، تركیه 5 درصد، سوئیس، آلمان، هلند و سنگاپور هر كدام 4 درصد در این سرمایهگذاری خارجی سهم داشتهاند.
علاوه بر این، ازبكستان طی این مدت وامهای متعددی را از بانكهای مختلف بینالمللی بهمنظور سرمایهگذاری در حوزه زیرساختها دریافت كرده است. همچنین اتحادیه اروپا نیز طی برنامهای در نظر دارد 168 میلیون دلار در قالب 25 پروژه در حوزههای مختلف توسعهای ازبكستان اجرا كند.
در كنار این اقدامات اقتصادی غرب باید به تلاشهای روسیه و چین نیز در این راستا اشاره كرد. بطور مثال مسكو و تاشكند در آوریل سال 2017 طی رفت و آمدهای متعدد مقامات سیاسی و اقتصادی و همچنین شركتها و بانكهای مختلف موفق به امضای 16 توافقنامه و قرارداد دوجانبه همكاریهای اقتصادی به ارزشی بالغ بر 3.5 میلیارد دلار شدهاند كه البته برخی تحلیلگران از آن به عنوان یك نمایش سیاسی یاد می كنند چرا كه این رقابت سیاسی و اقتصادی باید نشان دهد كه یك آلترناتیو بالقوه در همه حوزههای آسیای مركزی است.
اما طبیعی است مسكو در حال حاضر و بهویژه در شرایطی كه پس از اعمال تحریمهای غرب، افزایش هزینهها در بحران اوكراین و سوریه، كاهش قیمت حاملهای انرژی كه منجر به نصف شدن تولید ناخالص داخلی روسیه شده است، از چنین پتانسیلی برای ازبكستان برخوردار نیست.
البته شوكت میرزایف رئیس جمهوری ازبكستان در این مدت تلاش كرد تا ضمن به رسمیت شناختن منافع امنیتی روسیه و مشاركت در پروژههای بلندمدت چین در آسیای مركزی، در حوزههای اجتماعی و اقتصادی مناسباتش با غرب را توسعه دهد.
حضور مجدد بسیاری از كشورها، شركتهای بینالمللی اقتصادی و سازمانهای بینالمللی در ازبكستان نشانه دیگری از اقدامات میرزایف برای خروج ازبكستان از انزوای پیشین بود.
چون ازبكستان به خوبی میداند سیاست خارجی در آسیای مركزی پیچیدگی مضاعفی در مقایسه با دیگر نقاط جهان دارد و نمیتوان بدون در نظر گرفتن پایگاه سنتی قدرتهای شرق همچون روسیه و چین، درها را به روی كشورهای غربی گشود. طبیعتاً موازنه مثبت به سوی غرب، مطلوبترین گزینه میرزایف برای بازسازی تعاملاتش با غرب باشد.
با این وجود، باید دلایل دیگری را نیز برای موفقیت رویكرد آمریكا در آسیای مركزی در نظر گرفت، از جمله اینكه آمریكا با برخورداری از قدرت نظامی برتر در جهان از توان خوبی نیز برای دفع رقبای خود در این منطقه برخوردار است.
بطور مثال آمریكا و اتحادیه اروپا تاكنون به خوبی موفق شدند اوكراین را از كنترل روسیه خارج كنند، به همین دلیل هم هست كه اتحادیه همكاری های اقتصادی اورآسیا امروزه بدون اوكراین بسیار ضعیف شده است.
آمریكا حتی سعی می كند با تهدیدات نظامی، مسیر جاده دریایی ابریشم و یا 'یك كربند – یك جاده' جدید را برای چین و همپیمانان آن آسیب پذیر سازد.
آمریكا از یك سو حتی با استفاده از نهادهای مالی و اقتصادی قدرتمند تحت كنترل خود از جمله صندوق بین المللی پول و بانك جهانی در سیستم های مالی كشورای منطقه دستكاری كند.
از سوی دیگر، برتری دلار به عنوان ارز غالب كشورهای جهان موجب شده است تا آمریكا بتواند هزینه های گزافی را در پروژه های نظامی و اقتصادی خود در این منطقه صرف كند بدون اینكه با ریاضت اقتصادی روبه برو شود.
** تركیه، عربستان سعودی، امارت متحده عربی و رژیم صهیونیستی
در این میان تركیه و عربستان سعودی و امارات متحده عربی و حتی رژیم صهیونیستی نیز از بازیگران فرامنطقه ای كوچكتری هستند كه علاه بر اهداف اقتصادی، بر اهداف فرهنگی و ایدئولوژیكی خود در منطقه تمركز دارند.
آنها تلاش می كنند علاوه بر اهداف اقتصادی، به هر نحو ممكن كه باشد از نفوذ فرهنگی ایران در این منطقه از جهان كه جزو حوزه تمدنی ایران به شمار می رود بكاهند.
بطور مثال، عربستان سعودی امروزه سعی می كند با كمك های مالی به كشورهای ضعیفتر اقتصادی منطقه آسیای مركزی به ویژه تاجیكستان، از با سیاست های تبلیغی از نفوذ فرهنگی جمهوری اسلامی ایران بر این كشور دارای زبان و فرهنگ ایرانی بكاهد
یعنی رقابت این چهار كشور با ایران و حتی موضوع حضور ایران در این منطقه حوزه تمدنی و فرهنگی ایران به حدی گسترده است كه باید در یك گزارش مستقل بدان پرداخته شود.
گزارش:علی نصیری**
آساق**1378**1663**
تهران - ایرنا - منطقه آسیای مركزی پس از فروپاشی شوروی به ویژه پس از حملات تروریستی 11 سپتامبر و همچنین با توجه به ویژگیهای داخلی و جغرافیایی محلی برای عرصه رقابت قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای شده است.