۲۵ تیر ۱۳۹۷، ۱۴:۰۵
کد خبر: 82972408
T T
۰ نفر

29سال زندگي بدون بهار

۲۵ تیر ۱۳۹۷، ۱۴:۰۵
کد خبر: 82972408
29سال زندگي بدون بهار

روزنامه محلي سيستان و بلوچستان روز دوشنبه/25 تير 97 مطلبي با عنوان «29سال زندگي بدون بهار» منتشر كرده است.

دراين مطلب آمده است: آن زمان كه براي تفريح پاي بساط مي نشستم هيچ گاه فكر نمي كردم روزي اين چنين گرفتار شوم. در نگاه چشمان خمارش و لابه لاي حرف هايش مي توان بارقه هايي از اميد را يافت. گلايه هم دارد و دلش پر است، آن قدر كه مي گويد اگر از سوي مسئولان حمايت مي شدم عاقبتم اين گونه نمي شد.به گفته خودش 48 ساله است و چهره اش هم همين حدود را نشان مي دهد، ظاهرش را نحيف كرده و دندان هايش را از او گرفته است. خانواده اش را هم كه به گفته «اصغر» بهترين حاميانش بودند هم قرباني كرده است.
اعتياد در بهار جواني
اصغر كه شروع اعتيادش در بهار جواني زندگي اش همزمان بوده است به خبرنگار ما مي گويد: در 19سالگي اولين بار در جهنم اعتياد پا گذاشتم و با حشيش شروع كردم. آن روزها جوان بودم و نمي دانستم اعتياد چه بلايي بر سرم مي آورد. تفريحي، مصرف مي كردم و نمي دانستم در حال دود كردن بهترين سال هاي زندگي ام هستم. تحصيلاتم را به پايان نرساندم و ديپلم ناقص هستم. در گذشته به كار رنگ آميزي ساختمان مشغول بودم، پس از ازدواج هنوز هم توان كار كردن داشتم و اعتياد نتوانسته بود من را از پاي در آورد. وي ادامه مي دهد: هنگامي كه اعتياد چهره ام را تكيده كرد و خانواده ام هم متوجه شدند تصميم به ترك آن گرفتم. همسرم و چهار پسرم نيز تلاش مي كردند تا بتوانم اعتيادم را ترك كنم، اما چه فايده كه يك دست صدا ندارد. من اگر چه توانستم ترك كنم، اما پس از آن ديگر نتوانستم به كار رنگ آميزي باز گردم و مانند قبل كار كنم بنابراين بيكار شدم. فشار بيكاري و سختي هاي زندگي دوباره به سمت اعتياد كشاند. اگر آن زمان از سوي نهاد و مسئولي حمايت مي شدم شايد ديگر سراغ اعتياد را نمي گرفتم.
از دست دادن بهترين حاميان
سخت تر از همه هنگامي بود كه با مواد مخدر صنعتي آشنا شد و به گفته خودش هفت سالي است كه شيشه مي كشد. اعتياد به مواد مخدر صنعتي خانواده اش را از او گرفت و تنها حاميانش را از دست داد. وي در ادامه داستان زندگي اش اظهار مي كند: همسرم هنگامي كه دريافت نمي تواند من را از اعتياد ترك كند تصميم به متاركه گرفت و من از آن زمان بهترين حاميانم را از دست دادم. با متاركه همسرم خانواده ام از هم پاشيد. ديگر جايي حتي براي خوابيدن نداشتم و آواره كوچه و خيابان شدم. هرجا كه نياز به خواب داشته باشم مي خوابم، در كوچه، خيابان يا پارك، تفاوتي نمي كند. اگر چه چهار پسر خوب دارم، اما نمي خواهم من را با اين وضعيت ببينند، دورادور آن ها را مي بينم و از نبودن در كنارشان حسرت مي خورم.وي تصريح مي كند: چهار خواهر و دو برادر دارم. پدرم زير غصه هاي اعتياد من و زندگي بر باد رفته ام دوامي نياورد و اين دنيا را با همه غصه ها و سختي هايش ترك كرد. مادرم اگر چه در قيد حيات است، اما با بيماري دست و پنجه نرم مي كند و من هم هفته اي يك بار به او سر مي زنم تا احوالش را بپرسم. اما هنگامي كه از نزدش مي روم از خواهران و برادرانم مي شونم كه حال او نامساعدتر شده است، زيرا غصه زندگي و شرايط من را مي خورد و پس از هر ديدار بيماري اش تشديد مي شود.
جاي خالي حمايت مسئولان
حرف هايش به جايي مي رسد كه پر گلايه مي شود. مي گويد: 30 سال معتاد بودم، اگر چه خامي كردم و معتاد شدم، اما پس از آن بارها و بارها براي ترك اقدام كردم. همين سال گذشته بود كه به كمپ رفتم و ترك كردم، اما چه فايده! پس از آن به دنبال كار گشتم تا بتوانم خرج خوراك و پوشاكم را به دست آورم اما كدام كار؟ كدام حمايت؟ بيكاري سبب شد دوباره به اعتياد رو آورم. بسياري از هم پاتوقي هايم هم به دليل بيكاري نتوانستند به پاكي خود ادامه دهند. هنگامي كه يك معتاد ترك مي كند نمي تواند به راحتي كاري پيدا كند، زيرا مردم به او اعتماد ندارند، بايد مسئولان از ما حمايت كنند تا دوباره در گرداب اعتياد نيفتيم. اما مسئولان ما را رها مي كنند و حمايتي نمي شويم. به همين دليل بسياري از معتادان نمي توانند پاكي خود را حفظ كنند. من هم چون بيكارم نتوانستم پاك بمانم چون آن چه بعد از ترك مهم است داشتن شغل دائمي و حمايت است.
اعتياد ماندگار است
وي خاطرنشان مي كند: با وجود اين كه جثه ام نحيف و توانم براي كار كردن كم شده است اما روزانه 30 تا 35 هزار تومان از جمع آوري ضايعات به دست مي آورم كه بيشتر اين پول صرف هزينه هاي اعتيادم مي شود. زندگي ام يكنواخت شده است، همه هدفم پيدا كردن ضايعات است تا بتوانم بفروشم و خرج اعتيادم را تامين كنم. او از جوانان مي خواهد هرگز وارد بازي مرگ آور اعتياد نشوند. اعتياد مرگ تدريجي است، اين بازي به گونه اي است كه اولين و آخرين اشتباه فرد است، هنگامي كه فرد اولين دود مواد مخدر را تجربه كند ديگر راهي براي جبران ندارد، نبايد در اين راه وارد شد، زيرا با اولين دود و به حساب تفريح، فرد در اين راه باقي خواهد ماند و هنگامي به خود مي آيد كه 10 تا 15 سال از بهترين سال هاي زندگي خود را معتاد بوده است.«اصغر» در حالي كه كيسه اش را مرتب مي كند آخرين جملاتش را مي گويد: همان طور كه در مدت سه تا چهار روز مي توانم به يك معتاد تمام عيار تبديل شوم در همين مدت هم مي توانم ترك كنم، اما كاش مسئولان من و افراد مثل من را به حال خودمان رها نكنند، ما هم عضوي از همين جامعه هستيم، اگرحمايتمان مي كردند به زندگي باز مي گشتيم. سرش را پايين مي اندازد و در حوالي ميدان كارگر راهش را پي مي گيرد تا بتواند در ميان زباله ها بطري هاي پلاستيكي بيشتري پيدا كند و آن ها را بفروشد.
8006**3213