ساعت یك بامداد بود كه در ورودی مكه مكرمه گذرنامه هایمان را پلیس امنیت سعودی گرفت و یك رسید تحویل ما داد تا پایان اعمال حج.
در همان تاریكی های صبح می شد ، مكه را آنچنان دید كه بیشتر شبیه یك شهر سنگی است؛ دورتادور كه نه ، حتی در دل خیابان هایش بلندی های صخره ای دیده می شود و شاید بهتر باشد بگوییم ، شهری بر روی كوهستان های صخره ای است، با این تفاوت كه در ناحیه ای بسیار گرم واقع است و از پوشش گیاهی چندانی برخوردار نیست.
تمام ساختمان ها بلند مرتبه است و برای هر كدام از آنها گستره وسیعی از همان كوه ها برش خورده است و كعبه ابراهیمی، حالا در انبوه بتن و آهن پنهان شده است و از همه بلندتر برجی معروف به برج ساعت است كه ممكن نیست در هر گردشی به دور كعبه آن را نبینی و جالب تر اینكه كعبه حالا هیچ شباهتی با تصاویری كه از خانه خدا در ذهن داشتم، نداشت.
ابتدا به هتل محل اقامت رفتیم و ساك ها و چمدان ها را جابجا كردیم و ساعتی بعد یعنی حدود ساعت 3 بامداد برای انجام اعمال به مسجد الحرام رفتیم كه توصیه روحانی همراه مان بود و در تمام مسیر برایمان از فلسفه اعمال حج سخن می گفت و اینكه هر چه زودتر اعمال را انجام دهیم و از احرام خارج شویم، بهتر است.
یك طواف عمره، یك نماز طواف پشت مقام ابراهیم ، بعد سعی بین صفا و مروه ، سپس عمل تقصیر و آنگاه طواف، اما این بار طوافی به نام طواف النساء، بعد از آن یك نماز طواف النساء باز هم پشت مقام ابراهیم؛ اینها را حاج آقایی می گفت، باید هرچه زودتر انجام دهیم كه قرار بود در خدمت آشپزخانه مركزی ویژه پخت غذا برای زائران باشد.
وقتی وارد حرم شدیم، پوششمان همان دو حوله بود، بیشتر شبیه كفن و تا اعمال را كامل انجام نمی دادیم نمی توانستیم آن را با لباس عادی تعویض كنیم، ضمن آنكه از هیچیك از 24 ممنوعیت، از جمله محرمات در زناشویی معاف نمی شدیم.
خان اول ، طواف عمره مفرده بود ، چرا كه در میقات شجره ، نیت عمره مفرده كرده بودیم. براساس برخی فتاوا ، افرادی كه به هر دلیل ممكن است در طول ایام حج از مكه خارج شده و دوباره باز گردند، بهتر است به جای عمره تمتع ، عمره مفرده نیت كنند و در نزدیكی های مناسك حج، دوباره در یكی از میقات های پنجگانه محرم شوند. (1)
طواف كه شروع شد خود را در انبوه جمعیتی دیدم كه دور كعبه حلقه زده و شانه چپ را به سمت خانه گرفته و حركت می كردند. خانه خانه خداست؛ مكان تولد علی (ع) ، خانه ای كه روزگاری در آن بت های فراوانی بود و از همه گردن كلفت تر 'لات'.
دور اول كه به حجرالاسود رسیدیم، دست های راست جمعیت به سمت آن بالا رفت و جملگی ندای الله اكبر سر دادند؛ شعار الله اكبر یعنی نه به همه بت ها. در آن حال و هوا هر كس ذكری می گفت از ذكر صلوات تا 'ربنا آتنا ... ' را می شد شنید؛ بر روی تابلوی بزرگی كه بر فراز برج ساعت هر لحظه چیزی درج می شد، برخی از این دعاها لحظه به لحظه از مقابل چشم عبور می كرد.
حالا شش دور دیگر مانده بود؛ برخی ها به آن مكعب الهی چسبیده بودند و به هر طریق تلاش داشتند خود را به سنگ سیاه برسانند و دستی بر آن بسایند و در این ازدحام و شلوغی و بی نظمی، باید مراقب باشی شانه هایت از جانب حرم منحرف نشود و به عقب برنگردی.
به دور سوم رسیدیم ، بر تعداد جمعیت افزوده شده بود، آنقدر كه دیگر به سختی می شد دست را از زیر حوله بیرون آورد و به جانب حجرالاسود بالا برد.
آدم ها همه اینجا متحد الشكل هستند، زندگانی با كفن، یا شاید مردگانی دنبال زندگی. همه یك شكل ؛ قدرت قضاوت و تمیز میان آنها نیست، نمی دانی كدام فقیر، كدام مدیر و كدام ثروتمند است.
به دور آخر رسیدیم و آرام آرام از حلقه دور كعبه خارج شدیم و برای نماز طواف به سمت مقام ابراهیم رفتیم و دو ركعت نماز نیت كردیم.
جماعت هنوز دور می زند؛ خیلی شبیه به هزاران هزار سیاره به دور یك ستاره و وقتی از بالای رینگ دوم صحنه را مشاهده می كنی، انگار كهكشان راه شیری است ؛ چه تصویر عجیبی خلق شده است.
راستی چرا خداوند با تمام عظمتش انسان ها را اینجا گرد آورده و اصرار دارد كه به دور یك مكعب سنگی حلقه بزنند و بچرخند.
یكی از همراهان گفت : آمده ایم تا اینجا بار را زمین بگذاریم، سبك شویم و خود را از تارهای عالم مادی كه به دورمان تنیده شده ، نجات دهیم.
روحانی گفت : اینجا باید منیت ها را كنار بگذاری و به جانب اصل خودت هدایت شوی، اینجا همانجایی است كه باید برتری جویی قبیله ای و عشیره ای و قومی ات را كنار بگذاری و صد البته وقتی بر گشتی دیگر سراغ سوء استفاده از موقعیت ها نروی و...
از یكی دیگر هم شنیدم، اینجا تمرین و آزمونی برای انسان شدن در مسیر كمال است؛ اما از سایرین چیزی نشنیدم یا نفهمیدم؛ مثلا آن سیاه آفریقایی یا آن زرد چینی و اندونزیایی یا آن عرب خاورمیانه ای چه می اندیشد؟ حتما نظرات یكی نیست، اما قطعا راه یكی است؛ همه معبود و خالق را می جویند.
حالا نوبت سعی میان صفا و مروه است؛ صفا نقطه آغاز و پایان داستان اسماعیل و مروه سرابی كشنده برای هاجر ؛ عجب داستانی ، این مرحله را با هاجر حركت كردیم ، پا به پای او ، با این تفاوت كه او آن روز در میان صخره های سخت و داغ و زیر تیغ آفتاب ، از این سو به آن سو می دوید و سراب می دید و از هراس تلف شدن فرزندش از تشنگی، سراسیمه بود و با آتشی در دل و ما در همان مسیر اما مسقف ، كف تمام سنگ مرمرین و هر 100 متر ، یك ایستگاه آب خوری، آن هم زمزم، در طول 400 متر مسیر صفا تا مروه ؛ ما كجا و هاجر كجا !
آیا اینگونه می توان فهمید كه هاجر آن روز چه كشید؟ ما حتی نمی دانیم یا نمی خواهیم بدانیم یا نمی توانیم ببینیم هاجرهای زمانه خود را ، حال چگونه می توان حال هاجر را فهمید؟، سخت نیست؟
وقتی آن قطعه تخته سنگی كه به صفا معروف است و اكنون دور آن را یك دیواره شیشه ای كشیده اند، دیدم و آن سو بر سنگ لاخ هایی كه برای عبرت تاریخ در مروه مانده و شكل موزه ای به آن داده اند، قدم گذاشتم، دردی كه كف پاهایم پیچیده بود، شدیدتر شد و لحظاتی آن هنگام كه به یاد هاجر قدم ها را تندتر كردم و دویدم، حس كردم مچ و ساق پاهایم ورم كرده است. آن سنگ مرمر زیبای زیر پایم را سخت و آزار دهنده حس می كردم و كف پاها انگار سر و بی حس شده بود.
این مسیر 400 متری را 7 بار طی كردم و در انتها با هدایت روحانی همراهمان ، برای تقصیر دنبال قیچی و ناخن گیر رفتیم و سرانجام از یك زائر پاكستانی كه با خانواده به مكه آمده بود، قیچی گرفتیم و عمل تقصیر را انجام دادیم. (2)
دوباره طواف ، این بار طواف النساء ، مانند طواف عمره 7 دور ، اذان را گفته اند و نماز صبح را به جماعت خواندیم، آن هم با سوره های طولانی هر ركعت امام مسجد الحرام و بعد آن نوبت نوبت طواف النساء است و پایان اعمال عمره مفرده و اما داستان ادامه دارد.
*
1- میقات های پنجگانه به شرح زیر است: میقات مسجد شجره واقع در حدود 10 كیلومتری مدینه در مسیر مكه مكرمه ؛ جحفه واقع در 180 كیلومتری شمال غرب مكه بر سر راه شهر بندری جده است كه عمده زائرانی كه از طریق هوایی و از شهر جده می خواهند مستقیم به مكه بروند و نیز زائرانی كه از مرزهای زمینی از كشورهای لبنان، اردن ، سوریه ، مصر و كشورهای شمال آفریقا وارد عربستان می شوند، در این منطقه محرم می شوند؛ وادی عقیق در 94 كیلومتری شمال مكه، ویژه زائرانی كه از عراق و نجد قصد ورود به مكه را دارند؛ قرن المنازل در 94 كیلومتری جنوب مكه واقع است و یلملم در نزدیكی تپه ای به همین نام در 84 كیلومتری جنوب غرب مكه بر سر راه زائران یمنی است.
2- كوتاه كردن اندكی از مو یا گرفتن ناخن را قصر می خوانند كه در پایان سعی میان صفا و مروه انجام می شود.
1770 **
مكه مكرمه- ایرنا- از هنگامی كه در مسجد شجره واقع در حدود 10 كیلومتری مدینه منوره محرم شدیم، نزدیك 6 ساعت بر صندلی اتوبوسی كه راه را گم كرده بود، با دو حوله یكی بر دور كمر و دیگری بر روی شانه ها ، آنقدر این پهلو و آن پهلو شدیم تا سرانجام به مكه مكرمه رسیدیم.