به گزارش روز یكشنبه ایرنا، 'استفان والت' استاد روابط بین الملل دانشگاه 'هاروارد' در یادداشتی با عنوان 'عصبانیت آمریكا از نفوذ' نوشت؛ قدرت آمریكا رو به افول است اما این چیزی نیست كه باید نگرانش باشیم.
نویسنده این یاداشت در ادامه با اشاره به مطلبی از واشنگتن پست در نكوهش نفوذ از دست رفته آمریكا ادامه می دهد: 'دیوید ایگناسیوس' این هفته در واشنگتن پست، در مطلبی جالب ضمن ابراز تاسف از كاهش نفوذ آمریكا در خاورمیانه، بر عدم استقرار مناسب واشنگتن در منطقه تمركز كرده و رها كردن خاورمیانه توسط آمریكا را سبب قدرت گرفتن بازیگران محلی آن دانسته است. وی در ادامه مطلب خود، چشم انداز تغییر مثبت در منطقه را بسیار دورتر از انتظارات دانسته و نتیجه می گیرد این موضوع در آینده نتایج بدی برای واشنگتن در پی خواهد داشت.
به عبارتی نویسنده این مطلب اگرچه حقایقی را آشكار می كند كه پیشتر بسیاری از تحلیلگران از گفتن آن اجتناب می كردند، اما همچنان تاكید دارد كه نفوذ آمریكا همواره مثبت بوده و حال كه شاهد افولش هستیم باید مغموم باشیم.
اما تنها نیم نگاهی به نتایج سیاست های آمریكا در خاورمیانه و نقاط دیگر نشان می دهد كه این چیزی نیست كه برای از دست دادنش بخواهیم ناراحت شویم. چرا كه حضورش در كشورهای دیگر همواره با آشوب و ظهور افراط گرایی و دیكتاتوری نوین همراه بوده است. هرچند از سوی دیگر، آسان است بفهمیم چرا نخبگان سیاست خارجی آمریكا نفوذ فراوان را دوست دارند. به عبارتی ایالات متحده همچون یك گوریل 800 پوندی (واحد اندازه گیری وزن) در سیستم بین المللی است كه دیگر بازیگران جهانی تنها به این حیوان عظیم الجثه می نگرند تا هر كاری كه او انجام دهد، آنها نیز تبعیت كنند.
اما 'نفوذ' صرفا یك ابزار نیست و زمانی كه ندانیم با آن چه كنیم به بیراهه می رویم. درست همانگونه كه امروز شاهد نتایج نفوذ آمریكا در خاورمیانه هستیم.
ممكن است برخی استدلال كنند نفوذ ایالات متحده در دوران جنگ سرد اثرات مثبت فراوان داشته است. در مورد دخالت آمریكا در خاورمیانه هم ممكن است بگویند مشاركت آمریكا در منطقه به دلایل اقتصادی، راهبردی و سیاست های داخلی بوده كه در اصل برای محدود كردن نقش شوروی سابق در منطقه و اطمینان از جریان آزاد ورود نفت و گاز به بازارهای جهانی صورت گرفته است و تا پیش از آغاز نخستین جنگ خلیج فارس در سال 1991، واشنگتن هرگز در این مسیر از ابزارهای نظامی استفاده نكرده است. در عوض، كار خود را از طریق دیپلماسی، همكاری های اطلاعاتی و اتكاء به كشورهای مورد اعتماد به پیش برده است.
اما نفوذ آمریكا در منطقه تاكنون تقریبا به طور كامل آثار منفی به دنبال داشته است؛ كه مهمترین آن 'پیمان اسلو' (به دو موافقتنامه میان حكومت اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین (ساف) گفته میشود كه آغازگر فرایند صلح اسرائیل و فلسطین شده و موجبات تأسیس حكومت خودگردان فلسطین را فراهم آورده است) كه توسط هیچ كدام از دولت های جمهوری خواه و دموكرات رعایت نشده و علیرغم داشتن اهرم بالقوه، به بنیادگرایی در منطقه دامن زده و هیچ كمكی هم به راه حل میان دو طرف اسرائیل و فلسطین نكرده است.
از نمونه های دیگر می توان به اقدامات آمریكا پس از حادثه 11 سپتامبر اشاره كرد كه در آن زمان دولت 'جرج دابلیو بوش' تصمیم به افزایش نفوذ واشنگتن در خاورمیانه گرفت؛ حكومت 'صدام حسین' دیكتاتور عراق را نابود كرد و با اینكار به زعم خود تلاش داشت تا دموكراسی را در عراق پس از صدام جاری كند. حال آنكه این عملیات نابجا منجر به ظهور داعش شد، چندین تریلیون دلار هزینه و هزاران كشته برجای گذاشت. قابل توجه است دولت 'باراك اوباما' همین اشتباه را در مقیاسی كوچكتر در لیبی تكرار كرد تا 'معمر قذافی' رهبر لیبی را نابود كند، غافل از اینكه بداند پس از آن چه خواهد شد. حضور نظامی آمریكا در جنگی تمام عیار در یمن را نیز نباید نادیده گرفت؛ جنگی كه هنوز توسط ائتلاف به رهبری وحشیانه عربستان ادامه دارد و مسئول مستقیم اسفناك ترین بحران انسانی در جهان شده است.
فراموش نكنیم فشار آمریكا برای دموكراتیزه كردن مصر و بركناری 'حسنی مبارك' از قدرت و كودتا علیه 'محمد مرسی' و درنهایت چشم پوشی از سركوب دوباره ای كه امرروز در مصر شاهد آن هستیم از دیگر نتایج نفوذ آمریكا در مصر است.
باید توجه داشت و بدانیم نفوذ بیش از حد آمریكا به بازیگران محلی اجازه داده كه ما را به خاطر شكست های خود سرزنش كنند و رهبران سیاسی آمریكا را از پرداختن به مشكلات واقعی بازدارند.
بنابراین چنانچه خواهان یك تغییر اساسی در نحوه نگرش نخبگان سیاسی آمریكا باشیم باید بدانیم این امر نیازمند یك زمان طولانی است. چراكه مدت ها این افراد معتقد بوده اند آمریكا راه حل تمام مشكلات جهانی است. اما همانگونه كه در دانش مدیریت هم به آن اشاره شده، رهبری موثر نیازمند انتقال مسئولیت است، زیرا هیچ فردی قدرت، دانش و عقل مطلق ندارد تا هركاری انجام دهد.
بنابراین از این پس آمریكایی ها بجای آنكه نگران كاهش نفوذ خود باشند باید بدانند این میزان ممكن است با گذشت زمان كمتر هم شود اما چیزی كه مهم است نگرانی در مورد چگونگی استفاده از این نفوذ است و نه كاهش آن. از سویی اگر مقامات ایالات متحده هدف خود را بهتر انتخاب كرده بودند الان در حال تماشای افزایش تاثیر خود بودند. در زمان كنونی در حالیكه در دریای مشكلات غرق می شوند اما هیچ كاری از دستشان برنمی آید.
اروپام***7276 ** 1908
تهران-ایرنا- فارن پالیسی در گزارشی با اشاره به كاهش نفوذ آمریكا در خاورمیانه نوشت: تنها نیم نگاهی به نتایج سیاست های آمریكا در خاورمیانه نشان می دهد كاهش نفوذ آمریكا جای نگرانی ندارد. چرا كه هركجا ردپای آمریكا وجود دارد، شاهد خشونت، افراط گرایی و ظهور دیكتاتوری نوین بوده ایم.