خداوند ابتدا آدم را به این نقطه فراخواند؛ جبرئیل او را با خود به عرفات آورد؛ برای توبه ؛ اما جبرئیل آنجا به آدم چیزهایی آموخت و آدم گریه كرد؛ گریه كه نه، زار زد.
جبرئیل، ابراهیم را هم به اینجا آورد ، در میان كوه های عرفات ، به او نیز چیزهایی آموخت، طوری كه ابراهیم در جواب گفت'عرفت'؛ شناختم، شناختم.
و محمد (ص) آخرین پیامبر و فرستاده خداوند برای آدمیان نیز بر اساس روایات اسلامی، آخرین سوره قرآن را در همین صحرای عرفات دریافت كرد و در چنین روزی (عرفه) سخنانی در اجتماع بزرگی از حجاج بیان كرد:
'ای مردم سخنان مرا بشنوید! شاید دیگر شما را در این نقطه ملاقات نكنم. شما به زودی بسوی خدا باز می گردید. در آن جهان به اعمال نیك و بد شما رسیدگی می شود. به شما توصیه می كنم هر كس امانتی نزد اوست به صاحبش برگرداند. هان ای مردم بدانید ربا در آئین اسلام اكیداً حرام است. از پیروی شیطان بپرهیزید. به شما سفارش می كنم كه به زنان نیكی كنید زیرا آنان امانت های الهی در دست شما هستند و با قوانین الهی بر شما حلال شده اند. هر مسلمانی با مسلمان دیگر برادر است و مسلمانان جهان با یكدیگر برادرند و چیزی از اموال مسلمانان بر مسلمان دیگری حلال نیست، مگر این كه به طیب خاطر به دست آورده باشد.'
*در مسیر عرفات
یكشنبه هشتم ذی الحجه 1439 قمری؛ اتوبوس ها آماده اند؛ یكی یكی سوار می شویم؛ یك حوله به دور شانه و یك حوله به دور كمر و دیگر هیچ.
از مدت ها قبل كار هماهنگی ها از سوی ستاد حج انجام شده ؛ چندین جلسه در محل هتل ویولت شهر مكه با شركت مدیران ستاد برگزار شده، برای چنین روزی.
با تاریكی هوا راه افتاده ایم، از پنجره های اتوبوس، جز كوه های سیاه و سخت مكه كه از مقابل چشم عبور می كند، چیز دیگری دیده نمی شود؛ یك اتوبان باز و انبوه اتوبوس های حامل زائر و همه رو به سوی عرفات.
از مقابل چشم پلیس و نیروهای امنیتی هم عبور می كنیم، تا چادرها نمایان شود، آنجا آن بیابان سیاه كه نهم ذی الحجه (دوشنبه) سفید سفید خواهد شد و قرار است شب را اینجا بیتوته كنیم.
چادرها و خیمه ها برپا شده اند، بیش از 4 هزار تخته چادر مجهز به كولر؛ چادرهای گروهی 50 نفره ، 75 نفره ، 175 نفره ، 250 نفره و بالاتر از آن 350 نفره، محل استراحت زائرانی است كه تا دو سه روز دیگر با 'رمی جمرات' حمله به شیطان، حاجی خواهند شد.
گروه هایی به عنوان راهنمایان در داخل اتوبوس ها و گروه هایی به عنوان امدادگر در پایگاه های خود در عرفات و منا مستقر شده اند؛ حدود 10 تا 11 هزار نفر هستند برای كمك به زائران.
راه طولانی می نماید؛ اما تدابیر پلیس مكه، مسیر را بر روی مهمانان خدا باز كرده است؛ با این همه تعجیلی نیست؛ مگر قرار است كجا برویم؟ ، هرچه تلاش كنی و زور بزنی، تا غروب نهم را باید درعرفات بمانی، در یك چادر در یك وادی بی آب ، با كمترین امكانات و راه هنوز باقی است و این همه، تازه بیش از 21 كیلومتر نیست.
عرفات در انتظار است؛ همه دلهره دارند، نه! نوعی تشویش؛ همه آنها كه داخل اتوبوس شده اند؛ برای آشنایی می روند، به دنبال آشنایی می روند ، می روند تا بشناسند؛ در جایی كه معنای نامش عرفات است.
می روند تا بشناسند؛ جهان را ، خود را و بالاتر از آن خدا را ؛ فرصتی برای فكر كردن، در خلوت طبیعت خشن مكه ، خلوتی در ازدحام میلیونی آدم ها ؛ جایی كه فقط آدم است؛ نه ماشین ، نه تجملات و نه تزئینات.
همه از میقات شروع كرده اند، به طواف رفته و سعی صفا و مروه كرده اند و اكنون مرحله دوم از تمتع است؛ فرصتی برای چشیدن لذت در اوج سختی راه ، نه آنكه تمتع در ذاتش لذت را به ذهن متبادر می كند؟
*شب سیاه و سفید
عرفات شلوغ است؛ خداوند دعوت كرده است؛ او فراخوانده است؛ عرفات مملو از آدم، آدم هایی با رنگ ها و پوست ها و نژادهای مختلف و تنها وجه اشتراك همه پوششی است كه بر تن دارند، یك حوله دور كمر و حوله دیگری بر روی شانه و همه اش سفید سفید.
یكی برای حل مشكلات دنیایش اینجاست و دیگری آخرت ؛ یكی در پی ثروت است و دیگری در جستجوی جایی در بهشت؛ بعضی برای تجربه آمده اند، بعضی برای معامله و برخی برای انجام یك تكلیف و بقیه اش را خدا می داند.
عرفات در شب هشتم ذی الحجه یك شب خاطره انگیز است؛ تازه از اتوبوس ها پیاده شده اند؛ كرور كرور آدم ؛ حدود 3 میلیون ؛ در دامنه كوه عرفات، مشرف بر وادی عرفه به جانب صحرای مشعر و منا پراكنده اند و جبل الرحمه یكی از پر رونق ترین شب هایش را سپری می كند. مردان و زنان سفید پوش مسلمان تا راس این كوه نه چندان بلند رفته اند؛ همانجا كه مشهور است اولین بار آدم و حوای رانده شده در عرفات و اتفاقا در همین جبل الرحمه هبوط كرده اند؛ برخی می گویند آدم اینجا توبه كرده است و اما یكشنبه شب هشتم ذی الحجه همزمان با ورود زائران از كشورهای مختلف، این قله كوتاه پوشیده از زائران خانه خدا بود كه در گوشه گوشه و در لابلای صخره ها و این سو و آن سویش نشسته بودند، كتاب دعایی در دست و دستانی رو به آسمان.
همه صحرای عرفات سفید به نظر می رسید؛ از چادرهای برپا شده تا پوشش موسوم به احرام برتن آدم ها، همه اش سفید؛ اول آن را به نشانه كفن گرفتم، به نشانه آماده شدن برای مرگ، برای باور مرگ ، برای سفر ، برای كوچ؛ بعد به نشانه یگانگی، یك رنگی، یك دستی و سر انجام آن را به نشانه صلح یافتم؛ پاكی، انسانیت و زندگی مسالمت آمیز با همه ؛ با سیاه، سفید، زرد ؛ باز هم می توان تصور كرد؛ چشم ها را ببند و تصور كن ؛ زندگی زیباست.
*عرفات كجاست؟
برخی را اعتقاد بر این است كه این مكان اولین محلی است كه آدم و حوای رانده شده از بهشت، پس از هبوط ، خود را در این نقطه یافته اند؛ به گناه خود اعتراف و توبه كرده اند.
گروهی دیگر را اعتقاد بر این است كه خلوتگاه انسان است؛ جایی برای تفكر ، برای اندیشیدن ، در باره خلقت، درباره طبیعت، درباره جهان و مهمتر در باره خودت ؛ كیستی و از كجا آمده ای و قرار است به كجا بروی.
در میانه كوه های سیاه و سرخ و قهوه ای عرفات، جایی كه كمتر اثری از شرایط زندگی شهری و مدرن دارد؛ زیر چادرهای گروهی بنا شده بر روی سنگلاخ ها ؛ تركیب انسان با طبیعت دیدنی است؛ جایی برای خوب فكر كردن و از تنهایی لذت بردن و با خود بودن و با خدا تنها بودن.
جای خود را در كنار جاده ای آسفالته یافتیم كه به چادرهای زائران ایرانی می رسد؛ كولرها روشن ، چراغ ها روشن و چادر فرش شده ؛ جایی برای یك خواب بی دغدغه ، اگر خوابی بگیرد. یكباره طوفان و رعد و برق؛ آنقدر شدید كه چند پست برق را از كار می اندازد.
بسیاری از چادرها در همان اولین ساعات شب در خاموشی فرو می روند؛ زنان و مردان در بیرون چادرها بیتوته می كنند. چند ساعتی طول می كشد؛ سرانجام برق دوباره به چادرها بر می گردد؛ كولرها روشن می شود و مردان و زنان به نماز مستحبی مشغول می شوند و هنگامی كه كهشكان راه شیری از فراز سرمان عبور می كند، اكثرا به خواب می روند تا برای روز عرفه آماده شوند و البته خیلی ها هم نخوابیدند.
باید یك شب اینجا مقیم شویم. فردا دعای عرفه را بخوانیم و بعد به سمت مشعر (محلی كه 'مزدلفه' می نامندش)، برویم و یك شب هم آنجا بیتوته كنیم.
روز نهم ذی الحجه، دعای عرفه داریم؛ دعایی كه معروف ترین آن متعلق به سید الشهدا (ع) است. دعایی كه همزمان با صدها هزار حاجی در عرفات، صدها هزار نفر در كربلای معلا نیز آن را زمزمه می كنند. برخی ها را باور بر این است كه در روزعرفه، هنگام قرائت دعای عرفه، خداوند سرش را بر می گرداند و اول به زائران امام حسین(ع) نظر می اندازد و بعد به مهیمانان خودش؛ صحت این باور را نمی دانم، اما اگر هم درست باشد؛ چندان عجیب نیست، برای انسانی كه در معامله با حضرت حق، همه هستی اش را یك جا در راه او تقدیم كرد.
غروب فردا این مكان را ترك می كنیم و به مشعر (مزدلفه) می رویم؛ آنجا هم توقف داریم؛ نماز می خوانیم و دعا و اگر سنگ برای زدن شیطان از مكه جمع نكرده ایم، در مشعر كیسه هایمان را پر از ریگ و سنگ ریزه می كنیم؛ عرفات جایی است برای شناخت خدا و مشعر جایی كه شناخت قلبی می شود؛ دلی می شود و داستان همچنان ادامه دارد.
1770 //
مكه - ایرنا- اینجا عرفات است، مكانی واقع در كیلومتر 21 جنوب شرق مكه ؛ محصور در كوه ها از سه سمت؛ كوه های بلند موسوم به جبل سعد ، جبل ملحه و ام الرضوم، كوتاه تر از بقیه؛ اینجا عرفات است.