مسعود كه با لقب «شیر دره پنجشیر» خوانده می شد، متولد سال 1332 خورشیدی بود و جدا از دغدغه ای كه برای تحصیل و گوشه چشمی هم به حوزه شعر و ادبیات داشت به ناچار مانند هزاران تن از هم میهنانش مجبور به ورود به جنگ با ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی سابق شد كه در دی ماه سال 1358 خورشیدی به افغانستان لشكر كشی كرده بودند.
او یكی از توانمندترین فرماندهان مجاهدین افغانستان در مبارزه با ارتش سرخ بود و بعد از آن كه پس از 10 سال مبارزه ، اشغالگران بیرون رانده شدند، فاتحان نتوانستند در شیوه اداره كشور و تقسیم قدرت به تفاهم برسند و درگیرهای داخلی با لجاجت ها و زیاده خواهی های افرادی مانند «گلبدین حكمتیار» شروع شد باز مسعود برای كاهش شعله جنگ داخلی تلاش كرد.
مسعود به رغم آن كه تلاش داشت خود را از درگیری ها قدرت دور نگه دارد ، این حوادث بود كه او را به میدان می خواند و بعد از ظهور طالبان و سلطه آنها بر پهنه افغانستان او دوباره به میدان نبرد آمد و فرماندهی نیروهای مخالف طالبان را موسوم به نیروهای شمال بر عهده گرفت.
احمد شاه مسعود در عملیات مشكوكی كه گروه القاعده عامل اصلی آن معرفی شد، 18 شهریور 1380 در انفجار انتحاری دو تروریست عرب تبار كه خود را خبرنگار معرفی كرده بودند، در شهرستان «خواجه بهاءالدین» استان «تخار» در شمال افغانستان كشته شد و هر سال روز شهادت او را بزرگ می دارند و در تقویم افغانستان این روز تعطیل رسمی است.
نظریه احتمال دست داشتن سازمان های اطلاعاتی منطقه و غرب در كشتن احمد شاه مسعود آن هم در فاصله دو روز قبل از حمله القاعده به برج های تجارت جهانی در «نیویورك» و حمله گسترده نظامی آمریكا به افغانستان به بهانه دستگیرعاملان آن هنوز مطرح است.
15 مهر ماه سال 1380 یعنی در حالی كه هنوز یك ماه از شهادت احمد شاه مسعود نگذشته بود، افغانستان هدف حمله و اشغالگری نظامیان آمریكایی و چند كشور غربی در پوشش مبارزه با طالبان و انتقام گیری از واقعه 11 سپتامبر قرار گرفت و از آن زمان تاكنون با وجود گذشت 18 سال و قربانی شدن هزاران غیرنظامی افغان و تشدید ناامنی ها و ویرانی های گسترده و افزایش بی سابقه كشت مواد مخدر افغانستان همچنان شرایط سختی را سپری می كند.
جان فشانی ها و حملات چریكی وی در مبارزه با اشغالگران و تروریست ها برای دفاع و حفظ خاك كشور چهره فراموش ناشدنی در زمان زندگی و مرگ وی بجا گذاشته است كه همه ساله مردم و دولت افغانستان از سالروز كشته شدن مسعود به نام «هفته شهید» كه در تقویم رسمی این كشور گنجانیده شده است، تجلیل می كنند و همچنین پس از مرگ به وی «لقب» قهرمان ملی در دولت «حامد كرزی» به وی اعطا شد.
جمله معروفی از وی نقل شده است كه گفته بود « تا زمانی كه اندازه كلاه من در گوشه این كشور برایم جای باقی مانده باشد كشور را ترك نمی كنم و از این خاك دفاع خواهیم كرد».
هر سال در این روز مقامات بلند پایه دولتی، رهبران جهادی و یاران همسنگر وی از مسعود یاد می كنند بود و كارنامه و تفكر و قهرمانی های او را بازخوانی می كنند.
افغانستان كه پس از خروج نیروی ارتش سرخ شوروی و عدم موفقیت مجاهدین برای تشكیل دولت فراگیر ، درگیر جنگ داخلی بین گروه های متخاصم و احزاب قومی شد، تلفات و خسارات جبران ناپذیر از خود برجای گذاشت كه تداوم همین جنگ های داخلی بین احزاب یكی از عوامل ظهور طالبان هم گفته می شود كه افغان ها تا امروز با این گروه درگیر هستند.
به دلیل ادامه جنگ های داخلی برسررسیدن به قدرت كه طرف های اصلی در آن حزب جمعیت اسلامی به رهبری «برهان الدین ربانی» كه مسعود نیز تحت پوشش همین حزب فعالیت می كرد، حزب اسلامی به رهبری «گلبدین حكمتیار»، حزب جنبش ملی به رهبری ژنرال «عبدالرشید دوستم»، حزب وحدت اسلامی به رهبری «عبدالعلی مزاری» و حزب حركت اسلامی به رهبری «محمد آصف محسنی» بودند، در بین مردم وجهه خود را تاحدودی از دست دادند و از سطح رهبران ملی به سطوح رهبران اقوام و استان ها سقوط كردند.
همین جنگ های داخلی باعث شد كه این افراد برای اقوام خود به عنوان یك قهرمان و در بین اقوام مخالف به عنوان عامل نا امنی شناخته شوند و به همین دلیل تا امروز شخصیت این افراد با پرسش های چندگانه مواجه است و همزمان با انتقاد و حمایت مواجه هستند و مسعود نیز از این قاعده مستثناء نیست.
«فهیم دشتی» یكی از فعالان رسانه ای افغانستان كه در روز شهادت احمد شاه مسعود به عنوان خبرنگار در كنار او بود و از مصاحبه مسعود با خبرنگاران كه وی را به شهادت رساند، فیلم برداری می كرد، چنین روایت كرده است:
هیجدهم شهریور سال 1380 دو خبرنگار عرب برای انجام یك مصاحبه با مسعود به تخار آمده بودند در اتاقی آماده مصاحبه شده بودند و من دوربین فیلم برداری خود را برداشتم و به طرف فرماندهی حركت كردم من به اتفاق دو مرد عرب و مترجم وارد اتاق شدیم در حالی كه مسعود پشت میز كار خود نشسته بود.
بعد از احوال پرسی همه در جای خود نشستند و من طبق معمول مشغول فیلم برداری شدم. در این وقت عرب ها خود را به مسعود معرفی كردند كه از كجا آمده اند.
آنان توصیف كردند كه چگونه از انگلستان به پاكستان و از پاكستان وارد افغانستان شده اند و چطور از خط جبهه مقاومت گذشته اند و خود را به مسعود رسانده اند.
دشتی اظهار داشت: مسعود از آنان خواست كه قبل از آغاز مصاحبه سوالات خود را مطرح كنند. یكی از این دو تروریست كه به مسعود نزدیك تر نشسته بود، كاغذی را از جیب خود خارج كرد و شروع به خواندن سوالاتی كرد كه تعداد شان به 15 سوال می رسید و اغلب این سوالات در مورد طالبان، القاعده و پاكستان بود.
دشتی گفت: همزمان با این گفت و گو، عرب دومی در حال آماده كردن دوربین فیلم برداری خود بود. دوربین را روی سه پایه نصب كرد و به مسعود نزدیك شد و میكروفون خود را مقابل مسعود گذاشت و سیم آن را به دوربین وصل كرد.
این خبرنگار افغان افزود: وقتی احساس كردم مصاحبه بزودی آغاز می شود، پشت سر این فیلم بردار جای گرفتم و فكر كردم كه از این مكان موقعیت خوبی برای فیلم برداری دارم.
برای این كه دوربین خود را مستحكم تر كنم، بر روی زمین نشستم و سه پایه را جا به جا می كردم، شاید 15 تا 20 ثانیه گذشته بود كه صدای انفجاری شنیدم و احساس سوختگی كردم. چون مشغول تنظیم دوربین بودم، فكر كردم كه برق دوربین اتصال كرده و مرا سوزانده است و برای این كه مزاحم مصاحبه مسعود نشوم، از اطاق بیرون رفتم و نمی دانستم كه چه اتفاقی افتاده است.
وی افزود كه متوجه نشده بود كه انفجاری رخ داده و مسعود جان باخته است در بیرون همه از من سوال می كردند كه برسر مسعود چه آمده است.
بعد من متوجه قضیه شدم و دوباره به طرف اتاق برگشتم و دیدم كه دود و خاك تمام اتاق را فرا گرفته، تمام درب و پنجرهها سوخته اند و دو تن از محافظان مسعود در حال بیرون كردن وی از اتاق هستند.
فهیم دشتی گفت: تمام بدن مسعود مملو از خاك، خون و سوختگی بود، ما را در داخل خودرو مسعود انداختند و توسط بالگرد به «فرخار» تاجیكستان انتقال دادند.
به گفته وی، در فرخار تاجیكستان بیمارستانی برای زخمی شدگان جنگ افغانستان بود و ما را نیز به همین بیمارستان انتقال دادند.
به گفته دشتی هرچند مسعود در همان لحظات اول جان داده بود اما آنها نمی خواستند قبول كنند كه وی را از دست داده اند و به همین دلیل به تاجیكستان انتقال دادند تا شاید تحت درمان قرار گرفته و زنده بماند.
دشتی گفت كه طبق تحقیقاتی كه انجام شد، ثابت گردید كه مواد منفجره در داخل دوربین نبوده، بلكه در كمربند خبرنگار عرب، مواد منفجره به جای باتری جاسازی شده بود.
وی افزود كه در بررسی دوربین این تروریستها، فقط درب آن آسیب دیده بود، در صورتی كه اگر مواد منفجره در داخل دوربین جاسازی شده بود، باید آثاری از دوربین باقی نمی ماند.
دشتی افزود: وضعیت بدن عامل انتحاری نیز نشان می داد كه مواد منفجره در كمربند وی جاسازی شده بود، زیرا فقط سر و 2 پای وی باقی مانده بود و قسمت وسط بدن او به كلی از بین رفته بود.
بدنبال این رویداد و فاصله كمتر از دو ماه آمریكا و غرب به افغانستان حمله نظامی كردند كه در نخست افغان ها از خوشی شكست طالبان و تأمین امنیت و فكر پیشرفت های اقتصادی و چشم انداز روشن به وجد آمده بودند اما با گذشت هرسال از آن روز امنیت بدتر، وضعیت اقتصادی مردم وخیم تر و ترور، وحشت، ناامنی و تولید مواد مخدر رو به افزایش گذاشته است كه نسبت به هر زمان دیگر امید افغان به زندگی و بهبودی را به یأس مبدل كرده است.
هنوز هم ترور مسعود به عنوان فردی كه فرماندهی نیروهای مخالف طالبان را بر عهده داشت ، به عنوان اقدامی مقدماتی برای آماده كردن فضا برای ورود آمریكا به افغانستان به بهانه دستگیری «اسامه بن لادن» عربستانی كه متهم ردیف اول حمله 11 سپتامبر بود و طالبان او و گروهش را به نام القاعده در افغانستان جای داده بود ، یك فرض قوی است.
به ویژه آن كه بعدها كلینتون وزیر امور خارجه آمریكا اعتراف كرد كه در خلق و رشد طالبان و القاعده كشورش نقش داشته است، درست مانند كاری كه در مورد داعش می كند و البته امروز آن را رد می كند اما فردا تایید می شود كما این كه دیروز یك مقام آمریكایی به نقش آمریكا در ایجاد گروه های تروریستی در سوریه اشاره داشت.
آساق*291*1104**1663**
كابل - ایرنا - «احمد شاه مسعود» بدون تردید یكی از فرماندهان شاخص دوران مقاومت مردم افغانستان در برابر اشغالگران شوروی سابق و مبارزه با سلطه گروه طالبان است كه به پاس آن خدمات او را قهرمان ملی خوانده اند و سالروز ترور او را به عنوان سر آغاز هفته شهید در این كشور قرار داده اند.