به گزارش ایرنا، شبكه تلویزیونی «المنار» وابسته به حزب الله لبنان دیشب (یكشنبه) برنامه ای را كه به مناسبت بیست و یكمین سالگرد شهادت فرزند ارشد نصرالله و به ابتكار چند جوان لبنانی با عنوان «روح الامین» ساخته شده بود پخش كرد نامی كه اشاره به پاره تن دبیركل حزب الله یعنی فرزندش دارد.
یك سال پیش 5 جوان لبنانی پویشی را با نام ' بیستمین سالگرد شهادت فرزند نصرالله' به راه انداختند كه این برنامه حاصل همان تلاش است.
سید مقاومت دیشب برای نخستین بار به عنوان یك پدر شهید در برابر دوربین، از زندگی و شهادت فرزندش هادی سخن گفت.
سید هادی نصرالله یكی از شهدای جنبش مقاومت اسلامی در لبنان یعنی حزب الله است. وی 22 شهریور ماه سال 1376 در سن 18 سالگی، پیش از آزادسازی جنوب لبنان (درسال 79)، در درگیری رزمندگان حزب الله با متجاوزان اسرائیلی، به شهادت رسید.
پیكر شهید هادی نصرالله و 40 شهید دیگر به همراه 60 اسیر، سال بعد در مبادله با جسد نظامی صهیونیست به لبنان بازگشت و در «روضه الشهیدین» گلزار شهدای حزب الله در جنوب بیروت به خاك سپرده شد.
**دوست داشتم فرزندم طلبه شود
نصرالله با بیان اینكه ویژگی هادی، آرامش روحی او بود، گفت: در 15 سالگی خودش به ما اعلام كرد كه قصد پیوستن به صفوف مقاومت را دارد، اگر چه من از مدت ها پیش دوست داشتم تا فرزند اولم به حوزه برود و علوم دینی را فرا بگیرد و این راه را ادامه دهد. اما در خانه ما چیزی اجباری نیست و در فضایی از دوستی و البته روحیه جهاد و مقاومت، خود هادی به این جمع بندی رسید كه چنین راهی را انتخاب كند.
دبیركل حزب الله یادآور شد: در حال حاضر حزب الله، زیر سن 18 سال جذب ندارد، اما در آن بازه زمانی كه در ابتدای راه مقاومت بودیم، پیش می آمد كه رزمندگان پانزده شانزده ساله هم داشته باشیم، اما در عملیات های خطرناك از آنها استفاده نمی شد. بنابراین هادی در 15 سالگی كه وارد مقاومت شد، دوره های مختلف رزمی را گذراند.
نصرالله گفت كه با توجه به مسئولیت خود و اهمیت و حساسیت آن سالها، مدام مجبور به پیگیری امور بوده و در خانه حضور كمتری داشت و هادی بیشتر زیرنظر مادر خود تربیت شد.
**هادی را خیلی ها نمی شناختند
دبیركل حزب الله خاطرنشان كرد: هادی، شخصیتی نداشت كه معمولا از جزئیات كارهایش صحبت كند، بنابراین من اطلاع زیادی نداشتم كه او در كدام دوره یا كدام منطقه حاضر است. از این رو كه همه جوانان مقاومت برای من مانند پسرم بود، به طور مشخص از هادی خبری از فرماندهان نمی گرفتم كه اكنون كجاست، چه می كند، چه می خورد، چه می نوشد، حالش خوب است. بدین ترتیب فرماندهان هم كه متوجه این مساله بودند، از او به من خبری نمی دادند.
وی افزود: هادی هم خودش را هیچ جایی معرفی نمی كرد و در بسیاری از پادگان ها، اردوگاه ها، و مناطقی كه حاضر بود، كسی نمی دانست او كیست. پیش می آمد كه دوستان نزدیكش هم پس از مدت دوستی می فهمیدند او فرزند من است و زمانی هم كه به خانه آنها رفت و آمد می كرد، اهل خانه و دیگر جوانانی كه با آنها نشست و برخاست می كرد، متوجه هویت او نمی شدند.
نصرالله با اشاره به اینكه در 18 سالگی هادی درخواست ازدواج كرد، گفت: زمانی كه دختر مناسبی یافتیم با برگزاری مراسم بسیار ساده ای و عقد كرد، معمولا انسان در این دوره روحیاتش تغییر می كند و ترجیح می دهد خطر نكند، در عملیاتی شركت نكند و اگر هم در این راه است، خطوط جلو نرود، تا اینكه ازدواج كند و دو سه سالی بگذرد و فرزندش را ببیند. اما هادی نه تنها چنین شد، بلكه عزمش بیشتر شده بود.
**از دیدار آخر تا شهادت
سید مقاومت در بخش دیگری از این گفت و گو با اشاره به همان روحیه درونگرایی شهید هادی، اظهار داشت: روزی كه او را دیدم، گفت «بابا عملیاتی در پیش است و ممكن است اجازه دهند در آن شركت كنم» و با من وداع كرد. با حالت خاصی این را گفت، آن هم برعكس همیشه كه از خودش و كارهایی كه در مقاومت می كند به من و كسی چیزی نمی گفت. تعجب كردم و در خداحافظی برایش آرزوی موفقیت داشتم.
دبیركل حزب الله افزود: معمولا برای عملیات هایی كه در داخل نوار اشغال شده انجام می گرفت، اذن من را می گرفتند و از چگونگی و تعداد نیروها هم مرا با خبر می كردند. من عملیات ها را فرماندهی نمی كردم، اما هر چند ساعت یكبار از روند هر عملیات به من اطلاعات می دادند. با شروع عملیات ما از لحاظ روحی با رزمندگان بودیم و برایشان دعا و نماز می خواندیم و برای آنها صدقه می دادیم.
نصرالله ادامه داد: در طول چند سال این روند عادت شده بود، هر 4-5 ساعت می آمدند به من می گفتند مثلا رزمنده ها پیشروی كردند، سالم هستند یا شهید شدند یا اسیر، كارشان پیش رفته یا نرفته و از این دست اطلاعات. اما در آن عملیات هر نیم ساعت من را در جریان می گذاشتند، می آمدند و می گفتند اولین رزمنده شهید شد، ارتباط ما قطع شد. خب عملیات مهمی هم بود در منطقه «جبل الرفیع» ، اما چنین دقت و جزئیات تعجب برانگیز شد.
سید مقاومت گفت: یاد حرف هادی افتادم كه موقع خداحافظی گفت ممكن است در عملیاتی مهم به او اجازه دهند جلو برود، احساس كردم كه این همان است و هادی هم جزو شهداست و پیكرش هم به دست اسرائیلی ها افتاده است. بنابراین خودم را آماده كردم ولی از آنها نپرسیدم هادی بین آن جوان هاست یا خیر. چرا كه این جوانان برای من مثل هادی بودند.
**جنگ رسانه ای نصرالله و صهیونیست ها
دبیركل حزب الله در ادامه خاطرنشان كرد: پس از چندی اسرائیلی ها متوجه شدند كه یكی از آن شهدا فرزند من است و می خواستند با پیكر معامله ای پرهزینه تر از همیشه داشته باشند كه ما نپذیرفتیم و گفتیم همه پیكرها برایمان یكی است.
وی اضافه كرد: تقریبا دو ساعت بعد از اینكه خبر شهادت هادی و اسارت پیكر او در دست صهیونیست ها رسانه ای شد، من سخنرانی داشتم و برادرانی كه می دانستند من شخصیتی عاطفی دارم و در سخنرانی ها بسیار پیش می آید متاثر شوم، نگران بودند. اما در بین مردم و دوربین ها سخنرانی كردم و برای اینكه اسرائیلی ها هیچ دستاویزی برای جنگ رسانه ای خود پیدا نكنند، حتی عرق پیشانی ام را كه روی صورت و چشم هایم می ریخت و آزارم می داد، پاك نكردم، تا آنها نتوانند با ترفندهای خود بگویند نصرالله در حال گریه است.
**میراث شهادت
نصرالله در پاسخ این سوال كه هادی از شما چه چیزی گرفته بود، تاكید كرد: این من بودم كه از هادی دریافت های زیادی داشتم. او با ثبات و عزمش در این راه به من درس داد و با شهادتش به من عزت بخشید. ضمن اینكه پس از شهادت او باعث شد تا علم من به یقین تبدیل شود. چراكه من همیشه از شهادت و داغ عزیز و مقاومت و صبر سخن می گفتم اما ملموس نبود. دانستن یك چیز با درك آن بسیار تفاوت دارد. من با شهادت هادی این احساس را با تمام وجودم فهمیدم. زمانی كه خبر شهادت یكی از جوانان می آید متوجه می شوم كه الان پدر و خانواده او چه حسی دارند.
سید مقاومت افزود: خون هادی غیر از اینكه بركت خون یك شهید را داشت، به عنوان فرزند دبیركل حزب الله، آثار مهمی برجای گذاشت. دیگر كسی نمی توانست بگوید كه نصرالله خودش شعار می دهد و فرزندان مردم را به كشتن می دهد، اما بچه های خودش را پنهان كرده است.
خاورم**م.ا**2054*1049
بیروت – ایرنا – «سید حسن نصرالله» دبیركل حزب الله لبنان، پس از گذشت 21 سال از شهادت نخستین فرزندش «سید محمدهادی» در یك گفت و گوی تلویزیونی ناگفته هایی درباره او را به زبان آورد.