۲۵ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۲۹
کد خبر: 83034601
T T
۰ نفر

چیز نوشتی كوتاه درباره‌ عمری شاعری مسعود احمدی

۲۵ شهریور ۱۳۹۷، ۱۰:۲۹
کد خبر: 83034601
چیز نوشتی كوتاه درباره‌ عمری شاعری مسعود احمدی

تهران- ایرنا- كمی سخت است از وَ برای مسعود احمدی نوشتن؛ سخت از این جنبه كه نمی‌شود در یادداشتی كوتاه وجوهات ادبی و زیست شاعرانه او را ارائه كرد.

مثلاً بخواهی درباره اندیشه سیاسی و اجتماعی‌اش در شعر بنویسی خودش می‌شود یك مقاله پنج هزار كلمه‌ای.
بخواهی درباره‌ی مفهوم «تنهائی» و «عشق‌مرگی» در شعرش بگویی یا اینكه چقدر «عناصر شهری» و «عناصر طبیعت» در شعرش بروز و ظهور دارند، خودش می‌شود یك مقاله پنج هزار كلمه‌ای.
بخواهی درباره زبان نسبتا ساده‌ شعرش كه در عین سادگی افق‌های مفهومی زیادی را برای مخاطب می‌گشاید حرف بزنی نیز همچنین...
مسعود احمدی، بدون اینكه مثل برخی شاعران هیاهوگری و داد و قال ادبی كند تا شهرتی بیشتر و زبان‌زدی نامی دست و پا كند، فقط و فقط شعر نوشته و شعر. نه مثل برخی افراد شارلاتان، مدعی كشف جدید در قالب‌های شعر بوده! نه در مصاحبه‌هایش منم منم كرده؛ شریف و استوار فقط شعر نوشته از نوع اندیشمندانه و هنرورزانه‌اش؛ و به سهم خودش جهان و انسان را در شعر معنا و تبیین كرده است.
به گمان من مهمترین خصوصیت شعرش این است كه در حدفاصل شعر زبان‌گرا و شعر عامیانه (پوپولار) حركت می‌كند؛ یعنی نه می‌گذارد زبان شعرش به سمت مكانیزه شدن و افراط ساخت‌گرایانه برود نه اجازه می‌دهد زبان شعرش ساده و سطحی باشد؛ او حد وسط این دو حركت می‌كند و همین موجب می‌شود شعرش در عین مفهومی و قابل درك بودن برای همه، بافت و ساختی هنری و غنای ادبی نیز داشته باشد.
از نظر خیلی از شاعران و من، «شرافت زیستی» و «شرافت ادبی‌اش» مهمترین ویژگی اوست. او طمع و سودای شهرت كاذب ندارد، متین و شریف و حرفه‌ای شعر نوشته، 17 كتاب منتشر كرده، سال‌ها به شغل سخت و تخصصی ویراستاری مشغول بوده، سال‌ها در حوزه‌ی ادبیات و فلسفه مطالعه‌ حرفه‌ای كرده، و 75 ساله شده؛ از مطاع مادیات زندگی نیز چندان طَرفی نبسته...
و در شعرش از تنهایی انسان، از انسان در بندشده به علت علایق و سلایق اجتماعی-سیاسی‌اش، از عشق‌های فرسوده‌شده و از شكوه فراموش‌شده‌ی طبیعت در ذهن انسان شهری و از انسانِ مانده میان «دوگانه‌ی زندگی و مرگ» نوشته است؛ یك كلام، شاعری كرده است و به اتكای ادراك و احساس، به جهان و زندگی چیزی اضـافـه كرده است.
سطری از حافظ را بسیار دوست دارم، سطری كه گویا درباره او و ده‌ها شاعر واقعی و خوب دیگر است كه در عین بزرگی، كمتر دیده شده‌اند:
زین آتشِ نهفته كه در سینه‌ی من است
خورشید، شعله‌ای‌ست كه در آسمان گرفت.
از: رضا قنبری شاعر و ‌منتقد ادبی
فراهنگ**9246**9053
۰ نفر