۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۱
کد خبر: 83040787
T T
۰ نفر

صدای ایران؛ پاره‌ای از خاك وطن

۱ مهر ۱۳۹۷، ۱۰:۱۱
کد خبر: 83040787
صدای ایران؛ پاره‌ای از خاك وطن

تهران- ایرنا- امروز زادروز كسی‌ست كه «پاره‌ای از خاك وطن» می‌نامندش؛ مردی كه از سال 52 تا كنون بازتاب وقایع تاریخ معاصر ایران است؛ استاد محمد رضا شجریان.

او را پیش از هر چیز مردمان این دیار به دو اثر فاخر «ربنا» و «مرغ سحر» می شناسندش.
ربنا در تابستان 58 در حال تمرین با شاگردانش برای ارائه به تلویزیون وقت ضبط می شد و قرار بر آن بود كه صدای شاگردان منتشر شود كه دست اندركاران بی اذن و اطلاعش صدای اصلی یعنی صدای استاد را منتشر می‌كنند و این ربنا تا هنوز و همیشه در دل و جان ایرانیان خانه می‌كند.
و تصنیف مرغ سحر؛ سروده ملك الشعرای بهار از ساخته‌های مرتضی نی‌داوود در دستگاه ماهور كه پیش از شجریان ضرابی و وزیری و ... آن را خوانده اند اما ایرانیان این تصنیف را با صدای او می‌شناسند و سالها در همه اجراها و كنسرت‌ها مشتاقانه آن را طلب می‌كنند.
خود او درباره علت ارتباط مردم با این دو اثر كه دیگر جزئی از فرهنگ و میراث ملی ایران شده می‌گوید: «مرغ سحر صدای اعتراض مردم ماست از جور زمانه كه در گوش تاریخ جاریست مردمی كه همواره به ظلم ظالم و جور صیاد معترض بوده اند.»
استاد شجریان اینك جایی ایستاده كه نه تنها یك خواننده كه موسیقیدان نماینده فرهنگ و هنر ایران معاصر محسوب می‌شود.
‏سرزمین هنرخیز ایران آوای خوش كم نشنیده اما دشوار است كه كسی اینچنین عصاره همه جریانهای جدی آوازی موسیقی ما باشد؛ از دوامی و ظلی و اقبال و مهرتاش و عبادی و بنان و قمر و تاج و برومند و شهناز و دادبه و طاهرزاده و پایور آموخت، اما هیچیك از آنان نیست. او عصاره همه انهاست و شاید از این رو محمدرضا شجریان نه یك استاداواز موسیقی ایرانی، بلكه موسیقی ایرانی و صدای ایران است.

** استاد شجریان از نگاه خودش:
برای دلم می خوانم و برای مردمم اما اگر كسی به دقت اشعار خوانده شده مرا دنبال كند می‌بیند صدای من بازتاب وقایع تاریخ معاصر ایران است.
استاد اصلی من زندگی و شرایطی است كه بر من گذشته، چرا كه من از هر پدیده‌ای درس گرفتم، به عبارت بهتر من هرچه دارم از آموخته‌هایم است.
موسیقی ایرانی بازتاب دهنده شعر و ادب غنی و كهنسال این سرزمین و نظم دقیق و مهندسی شده حیرت انگیزش بوده كه در تمام طول تاریخ پربارش از خنیاگران كهن تا همه آن شاعران درخشان و گذر از همه پیچ و خم های تاریخ، تنها نمایش‌دهنده حیرت انسان این مرز و بوم از زیست در جهان بود و از پرستش و حمد و ثنای خالق و خلق و آواها و نواهای موسیقی ایرانی هم چیزی جز ستایش حضور در این جهان و حیرت و بهت و ستایش از این نظم و تكامل نیست. هنرمند ایرانی، برعكس هنرمند غربی، فردیت اش یعنی مایه رسیدن و خلق و آفرینش هنری را همیشه در حیرت از كشف و شهود این جهان با نظم و اصول صرف كرده است. موسیقی ایرانی، جشن و شور درك این حیرت، این كشف و شهود، این شكوه و عظمت است.
من در تمام طول این نیم قرن كوشیدم تا این سنت ریشه دار خنیاگری ایرانی را با همه زوایا و گوشه ها، همه غنا و عظمت و تنوعش حفظ كنم و پاس بدارم و سپس آن را به آیندگان منتقل كنم. كوشیدم كه این سنت خنیاگری را كه در عمق این تمدن كهنسال ریشه دارد، از چنگ نوازان هخامنشی تا موسیقیدانان ساسانی و سپس قاریان كلام وحی پاسداری كنم و اگر می توانم چیزی بر آن بیفزایم.
یكی از نكات مهم كه تاثیر فراوانی در بارور شدن هنر هنرمند دارد و مستقیما در مردم نیز تاثیر می گذارد، اخلاق و رفتار خوب هنرمند است و مردم هنرمند را باید به گونه ای بشناسند كه ارزش هنرمندی داشته باشد چرا كه هنر برای انسانیت است و یك هنرمند نباید زندگی خود را با شك و قضاوت‌های بی جا پیش ببرد.
یكی دیگر از مسائلی كه باید رعایت شود این است كه هنر خود را دست كم نگیریم و در هر محفلی هنرمان را عرضه نكنیم.
هیچ هنرمندی در تمام حوزه‌های هنری نمی‌تواند در پشت دفتر نگاه خود پنهان شود؛ چرا كه دو پدیده در وجود همه انسان‌ها وجود دارد كه به صورت فرستنده و گیرنده در ارتباط های اجتماعی تاثیر گذار است یكی از این دو عنصر صدا و دیگری نگاه است و من با این دو پدیده سالهای سال زندگی كرده ام.
یك زمانی در نوجوانی و جوانی فكر می كردم كه باید به دیگران نشان دهم كه خواندن یعنی چی؟
اما اكنون دنبال این نیستم. یك وقت دیگر انگیزه ام این شد كه باید حرمت فرهنگ و هنر را دودستی نگه دارم تا اعتبار پیدا كند.امروز انگیزه من این است كه آن چه را در غالب اشعار تحویل داده ایم. به كار ببندند.
من حتی یك معلم آوازهم نداشتم ، تمامی معلمان من نوازنده بودند، فقط آقای دوامی بود كه ردیف‌دان و تصنیف‌خوان بود؛ هیچ كدام آواز خوان و معلم آواز نبودند كه من شیوه آواز را از آنها یاد بگیرم ، ردیف آوازی را هم به شیوه خودم آموختم ؛همه اینها را من از روی شعور خودم فراگرفتم. نوار شنیدم، صفحه شنیدم، آثارقدیمی، جدید، رادیو و... خوب ها را گرفتم و بدها را رها كردم تا اینكه خودم شد «شجریان».

** شجریان از نگاه دیگران:
آیدین آغداشلو نقاش، گرافیست و نویسنده، می‌گوید: اواخر دهه پنجاه بود كه شجریان در ذهن من عمده‌تر شد و این‌بار نه به‌ خاطر حنجره‌اش كه به خاطر سر انگشتان چیره وچابكش؛ خوشنویس قابلی شده بود و مرا كه سال‌ها بود خوشنویسی دغدغه‌ام بود به تعقیب و تماشای راهی كه می‌رفت واداشت و می‌دیدم چه نستعلیق‌نویس قابلی دارد می‌شود و دریافتم آدمی در این میان هست كه پروای امر عمده‌تری دارد و دارد معنای منهدم و پراكنده‌شده‌ای را دنبال و جست‌وجو می‌كند كه بیشتر- خیلی بیشتر -از‌ها‌ها‌ها‌های مرسوم و معمول است.
چه‌طور می‌شود هنرمندی راوی روح مردمش می‌شود؟ در درازمدت و در كوتاه‌مدت؟ فردوسی می‌شود برای همیشه و حافظ و مولوی و استاد علی‌اكبر بناء اصفهانی و كمال‌الدین بهزاد می‌شوند در درازمدت، تولستوی و شكسپیر و سنان معمار و دانته می‌شوند در درازمدت. واگنر می‌شود در كوتاه‌مدت- و‌ گاندی- كه هنوز بر روی پایه‌هایشان بی‌تزلزل ایستاده‌اند. كار زیادی می‌برد تا استاد محمد رضا شجریان به چنین قامتی برسد، اما فقط كار نیست، درست بودن و فروتنی و مهربانی هم هست. همیشه همراه مردم بودن – به تأسی از شیخ نجم‌الدین كبری – هم هست. لحظه را درست ‌سنجیدن و خم‌ نشدن در برابر مال و منال و منصب هم هست. یك‌پارچه‌كردن آرزو‌های پراكنده مردمی كه گم می‌شوند و نمی‌دانند چه می‌خواهند هم هست… و خیلی چیز‌های دیگر هم هست.
محمدعلی معلم دامغانی شاعر و ترانه‌سرا، در وصف شجریان سروده است: دوستدار تو و صدای تواند/ پارت تا پارس سیستان تا ماد ... نغمه و شعر و نقش ایرانی/ بنمیرد كه خود از ایران زاد... تا شب ما به ربنا روشن/ به تو آسیب چشم بد مرساد
داریوش پیرنیاكان نوازنده تار و سه‌تار و پژوهشگر موسیقی، معتقد است: «در تمام ٣٥ سالی كه محمدرضا شجریان را می‌شناسم و ١٥ سالی كه با او نشست‌وبرخاست دارم، ویژگی‌های ممتازی در او دیده‌ام اما بزرگ‌ترین حسن او در ارتباط با مردم، این است كه هیچ‌وقت به آنها و سرزمینش دروغ نگفته و همیشه آنچه فكر و احساس كرده را با مردم در میان گذاشته است. مردم البته هم این صداقت را می‌فهمند و هم برای آن ارزش قائل هستند.
از سوی دیگر، نخبگان بسیاری آوازش را تأیید كرده و گفته‌اند كه تكرارشدنی نیست. در كنار این، هم ساز می‌زند و هم یك ادیب است. در طول تمام این سال‌ها یك‌بار هم ندیده‌ام كسی برای آوازش شعر انتخاب كند، خودش همیشه این كار را می‌كند. بالاتر از همه اینها اشراف كاملش بر قرآن است؛ شجریان قرآن را می‌خواند، خواندنی كه هم معنی و هم تجویدش را می‌داند. خطش هم خوب است، ایرانگرد قهاری هم هست و یك متخصص پرورش گل و گیاه به شمار می‌رود.
می‌خواهم بگویم او، ذوالفنون است. اگر اقبال‌السلطان، تاج، بنان و... هركدام گلی هستند در موسیقی ایرانی، شجریان یك گلستان است.»
اصغر فرهادی كارگردان ایرانی به «فریاد» می‌گوید : فخر هنر ایران، استاد شجریان! تاب «ساز خاموش»ات را نداریم و «دل مجنون»مان، از «آسمان عشق»، «بوی باران» مهر را طلب می‌كند. (...) معترفیم «بی‌تو به‌سر نمی‌شود»».
سید محمد بهشتی رئیس پژوهشگاه میراث فرهنگی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری با كارنامه‌ای كه از او شخصیتی فرهنگی ساخته، به تعبیر زیبای مولانا در مثنوی متوسل می شود: او (مولانا ) سرودن مثنوی‌ را همچون ساختن جویی می‌داند كه قرار است آبش تا قرن‌ها آیندگان را مستفیض كند. بی‌شك جویی كه مولانا و خیام و حافظ و سعدی و بزرگان دیگری چون ایشان، سده‌ها پیش ساخته بودند، نیاز به میراب‌هایی داشته؛ كسانی كه در این مدت طولانی هر دم راه آب را هموار كنند، سنگ‌ها و موانع را از مسیرش بردارند تا چیزی سد راهش نشود و هرچه زلال‌تر و بهتر به آینده برسد و گوارای وجودشان شود. یكی از بهترین میراب‌های این جوی، استاد شجریان است. از نخستین كارهای استاد شجریان تا به امروز همۀ كارهایی كه از ایشان شنیده‌ایم درخشان بوده؛ یعنی ایشان كار متوسط ندارد. به همین سبب هیچ تعریفی از ایشان اغراق نیست. استاد محمدرضا شجریان از قبیل همین آینه‌هاست كه در دورۀ معاصر ورای موسیقی ایرانی به بهترین وجه فرهنگ ایرانی را نمایندگی كرده است.
علی نصیریان بازیگر پیشكسوت معتقد است: به هیچ‌وجه قصد انكار استعدادها و صداهای زیبایی كه در زمینه موسیقی فعالیت می‌كنند را ندارم ولی دو نفر، در این زمینه، روی من تأثیر فوق‌العاده‌ای گذاشتند، یكی غلامحسین بنان و دیگری محمدرضا شجریان. بدون تردید این دو كسانی هستند كه مرا دگرگون كردند، با موسیقی آشنا نمودند و لذت زندگی، هنر و فرهنگ را به من چشاندند؛ به من آموختند كه زندگی بدون فرهنگ، بدون هنر، بدون موسیقی، بدون نقش و نمایش، بی‌رنگ و كسل‌كننده است.
حسین علیزاده ردیف‌دان، آهنگ‌ساز، پژوهش‌گر و نوازنده تار و سه‌تار در باره شجریان می‌گوید: كارهایی كه شجریان برای موسیقی ایران كرده است موجب شده تا موسیقی ادامه داشته باشد. شجریان یك ارزش در هنر است و جایگاهش در تاریخ ابدی خواهد بود. شجریان سال‌های بسیار در زمینه موسیقی تلاش كرده و این می‌تواند الگویی برای هنرمندان جوان باشد تا بتوانند جایگاه شجریان‌ها را به دست آورند نه اینكه شرایط جامعه ما و نگاه به هنر را به سمت و سوی تجاری شدن پیش ببرند. تكرار جایگاهی چون شجریان انگیزه و معنویت خاص خودش را می‌خواهد و به محض اینكه جامعه فرصت بیابد كه به سمت معنویت هنر سوق پیدا كند قطعاً شجریان‌ها دوباره متولد خواهند شد. شجریان شهرتش به همین چند ساله خلاصه نمی‌شود. شجریان خیلی سال‌ها پیش شجریان شده است و با منع ها از یادها نمی‌رود.
كیخسرو پورناظری نوازنده و از شاگردان كلنل علینقی وزیری معتقد است كه خواننده‌ای بالاتر از شجریان نیامده است.
فرهاد فخرالدینی موسیقی‌دان، آهنگساز و رهبر اركستر، شجریان را استاد یگانه آواز ایران می‌داند و می‌گوید: توانایی‌های او واقعاً ستودنی است. من بارها شاهد هنرنمایی‌های او حین اجرا بوده‌ام و دیده‌ام چگونه حیرت همكارانم را برانگیخته است. او انسانی شریف، نجیب، شجاع و میهن‌پرست و به عبارت دیگر، انسان كاملی ست. درواقع او به نصایح بزرگان و استادان موسیقی كه می‌گفتند اول انسان باشید و بعد هنرمند، به‌درستی عمل كرده است و باید به این استاد عالی‌قدر گفت «آنچه خوبان همه دارند، تو تنها داری».
و سروده ای كه شفیعی كدكنی به مناسبت هفتاد سالگی وی سرود و در شماره 80 مجله بخارا ، منتشر شد.
بخوان كه از صدای تو سپیده سر برآورد/ وطن ز نو جوان شود دمی دگر برآورد
بخوان كه از صدای تو در آسمانِ باغ ما/ هزار قمری جوان دوباره پر برآورد
به روی نقشه وطن صدات چون كند سفر/كویر، سبز گردد و سر از خزر برآورد

** پادشاه صورت و معنا
شاید به خانه هر ایرانی بروید در كنار حافظ، صدا و آوایی از شجریان باشد. صدایی آمیخته و گداخته با دوران كه معرف شادی، غم، نگرانی و امید ایرانیان بوده و هست.
و به قول رفیق شفیقش فریدون مشیری او هنرمندی‌ست كه از خراسان برخاسته تا آفاق آواز این سرزمین را چون خورشید خاوری گرم و روشن كند. و به تعبیر ابتهاج ما چه خوشبختیم كه در زمان صدای او زندگی می كنیم.
باری! «دلشدگان» صدایش بی‌شمارند و شاید برای توصیف چون اویی تنها می‌توان از كلام كامل حضرت لسان الغیب وام گرفت: « ای پادشاه صورت و معنا كه مثل تو/ نادیده هیچ دیده و نشنیده هیچ گوش»
زادروزت فرخنده باد صدای ایران!
گزارش: علی اسدی
فراهنگ** 3079** 9053
۰ نفر