۲۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۰
کد خبر: 83065264
T T
۰ نفر

نظام آموزش و پرورش و نابرابری آموزشی

۲۲ مهر ۱۳۹۷، ۱۲:۵۰
کد خبر: 83065264
نظام آموزش و پرورش و نابرابری آموزشی

تهران- ایرنا- نظام آموزشی كشور كه بستر ساز شكوفایی علمی و معنوی و به حركت درآمدن چرخ‌های اقتصادی جامعه است، به نظر می رسد به دلیل برخی چالش ها و كژكاركردها از رسالت های اصلی اش كه یكی از آنها عدالت آموزشی می باشد، دور افتاده است.

به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، امروزه دانش آموزان بسیاری در مدارس روستایی، شهری و یا عشایری تحصیل می كنند. اما آیا واقعا همه این دانش آموزان بطور یكسان از امكانات، خدمات و كیفیت آموزشی برخوردار می شوند؟ مسلما پاسخ منفی است.
همانطور كه ابعاد نابرابری اجتماعی و اقتصادی در سطوح و لایه های مختلف زندگی اجتماعی وجود دارد، در نظام آموزشی هم این نابرابری ها توانسته اند بتدریج رسوخ پیدا كنند و بر كیفیت آموزش تاثیر بگذارند.
به گفته برخی از منتقدین، این روزها آموزش بیش از گذشته به یك كالای فرهنگی تبدیل شده است و كسانی می توانند این كالا را در اختیار داشته باشند كه بهترین موقعیت را در نظام اجتماعی دارا هستند. همانطور كه این افراد از لباس خوب، غذای خوب و رفاه خوب برخوردارند، بنابراین از آموزش خوب نیز برخوردار می شوند. این سیكل در بین فرزندان این خانواده ها ادامه پیدا می كند و ما شاهد آن هستیم كه فرزندان آنها هم از همین كیفیت آموزشی مطلوب برخوردار خواهند شد و نابرابری بطور پیوسته و به این شكل در جامعه بازتولید می شود.
این در حالی است كه در بعد از انقلاب اسلامی، عدالت آموزشی و ایجاد فرصت برابر برای تمامی فرزندان این آب و خاك، از اهداف و رسالت های تعیین شده برای آموزش و پرورش بوده است.
در اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است: «دولت موظف است وسایل آموزش و پرورش رایگان را برای همه ملت تا پایان دوره متوسطه فراهم سازد و وسایل تحصیلات عالی را تا سر حد خودكفائی كشور به طور رایگان گسترش دهد.»
هر چند دریافت كمك های مردمی تحت عنوان مشاركت های مردمی در قوانین آموزش و پرورش آمده است، اما این قانون نیز در برخی مدارس به صورت سلیقه ای و بیش از حد قابل قبول اخذ می شود.
بدین ترتیب، این نابرابری ها حتی در جزئی ترین شكل خود یعنی در حد خود مدارس دولتی هم وجود دارد و چه بسیار تفاوت هایی در كیفیت آموزش و خدمات آموزش در بین این نوع مدارس نیز وجود دارد.
این مسایل سبب گردید، با دكتر مرتضی قلیچ از كارشناسان حوزه جامعه شناسی، به گفت و گو بنشینیم.
قلیچ در پاسخ به این سوال در خصوص مفهوم نابرابری آموزشی، گفت: اساسا هر نوع نابرابری در جامعه به معنای اختلاف و تمایز افراد در دسترسی به حقوق و فرصت های زندگی و نیز پاداش ها و امتیازهاست. این اختلاف ممكن است آشكار و یا پنهان باشد. نابرابری آموزشی هم دقیقا به این معناست كه افراد در دسترسی به فرصت آموزش و از پاداش ها و امتیازات آموزش محروم شوند و توان و دسترسی مناسبی به فرصت ها و حقوق آموزشی نداشته باشند.
وی افزود: شاخص های بسیاری وجود دارد كه می توان برای تعریف نابرابری آموزشی از آن استفاده كرد. ممكن است نابرابری آموزشی حالت جنسیتی داشته باشد. یعنی زنان در مقایسه با مردان دسترسی اندكی برای آموزش داشته باشند یا ممكن است حالت فرهنگی داشته باشد. مثل اینكه در جامعه ای آموزش ها حالت تك فرهنگی داشته باشد. مثلا به یك زبان تدریس شود. آموزش تك زبانی رایج باشد یا رایج ترین شكل نابرای آموزشی می تواند نابرابری فضایی باشد. یعنی فضاهای فرهنگی و آموزشی در یك جامعه یا در یك كشور و یا در یك شهر و یا منطقه بصورت نابرابر توزیع شود.

** شاخص های نابرابری آموزشی
این جامعه شناس گفت: به لحاظ علمی می توانیم شاخص های نابرابری آموزشی را در قالب سه دسته شاخص های درون داد، فرایندی و یا برون داد هم تعریف كرد. شاخص های درون داد مثل منابع انسانی، كه نسبت معلم به دانش آموز چند تا باشد. یا پوشش تحصیلی چگونه باشد و چه سنینی را در بر گیرد. فضای كالبدی چگونه تعریف شود و تعداد مدارس به دانش آموز یا تعداد كلاس به دانش آموز به چه صورتی باشد.
'شاخص های فرایندی هم به شاخص هایی می گویند كه به فرایند آموزش اشاره دارد. مثل تعداد سالهای تحصیل. شاخص های برون دادی هم شاخص های روشنی هستند. مثل درصد باسوادی جامعه یا نسبت باسوادان دختر. چه تعداد دانشجو از مجموعه آموزش عالی خارج می شود. چه تعداد از این فارغ التحصیلان در مقطع لیسانس، فوق و یا دكترا هستند.'
قلیچ اشاره كرد: وقتی این شاخص ها را با هم مقایسه می كنیم، می بینیم كه ما به لحاظ آموزشی در مقایسه با قبل از انقلاب پیشرفت های بسیار شگرف و چشمگیری داشتیم. این امر اصلا قابل انكار نیست كه ما بلحاظ شاخص های آموزشی در مقایسه با قبل از انقلاب در همه حوزه های فرهنگی و اجتماعی پیشرفت بسیاری داشتیم.
اما آمارها در حوزه نابرابری نشان می دهد كه ما در برخی از شاخص ها نتوانستیم فعلا به آن الگوی مطلوب یا آن چشم انداز مطلوب كه در قانون اساسی ما متبلور بوده، دست یابیم. این آمارها نشان می دهد در حال حاضر در كشور ما 10 میلیون بی سواد وجود دارد كه از این ده میلیون نفر، سه و نیم میلیون بی سواد مطلق هستند و 13 درصد كل جمعیت كشور بیسواد هستند.
این استاد جامعه شناسی اضافه كرد: نرخ سواد در ایران بر اساس آمارهای سال 1395، 87.6 درصد بوده است. این نابرابری آموزشی در اینجا نیز خود را نشان می دهد. یعنی 9.5 میلیون بیسواد حكایت از نابرابری آموزشی دارد.
وی در خصوص نابرابری آموزشی در قالب شاخص فرایندی افزود: بر اساس این شاخص، از هر 4 دانش آموز یك نفر در طی سال های تحصیل ترك تحصیل می كند. و بخش زیادی از این افراد متعلق به مناطق مرزی است. متاسفانه ما در استان های سیستان بلوچستان، آذربایجان غربی، خوزستان و كرمان با نرخ بالای ترك تحصیل و محرومیت از تحصیل مواجه هستیم. بخشی از این موارد شامل حال دختران و زنان طبقات فرو دست روستایی و ساكنان مناطق مرزی می شود. این امر در هر سه شاخص درون داد، فرایندی و برون داد آشكار است.

**نظام خلاقیت كش
قلیچ گفت: نظام آموزش ما همواره تلاش می كند یك نگاه كمیت گرایانه بجای نگاه كیفیت گرایانه داشته باشد. برخی این نگاه را نوعی نگاه كنسروی برای آماده سازی برای كنكور و نه برای خلاقیت سازی می دانند. چنین رویكردی نسبت به مدرسه و دانش آموز اولین آسیب است.
وی تصریح كرد: این نظام، خلاقیت كش است. بجای اینكه استعداد و خلاقیت را در افراد به لحاظ فرایندی پرورش دهد با نگاه كمیت گرایانه خود موجب می شود كه بازارهای سوداگرایانه ای در قالب مدارس غیر انتفاعی و یا مدارس كنكور و یا مدارسی كه بیشترین شهریه را از دانش آموزان می گیرند، شكل بگیرد. بطوریكه در بین عده ای به مافیای كنكور و مافیای آموزش های غیر انتفاعی و غیر دولتی در ایران مشهور شده اند.
قلیچ در خصوص ارتباط نظام آموزش و پرورش با نهادینه شدن نابرابری آموزشی در جامعه ،گفت: با ایجاد رتبه بندی ها و نابرابری های تصنعی مثل مدرسه غیر انتفاعی این نابرابری آموزشی شكل می گیرد.
وی افزود: نقدهایی كه به آموزش و پرورش در كشور ما وارد می شود، به هر سه حوزه وارد است. در حوزه درون داد، نابرابری در دسترسی داریم. مثلا برخی مدارس دو شیفته یا سه شیفته هستند. دختران در مناطق روستایی و مرزی امكان ثبت نام و تحصیل ندارند. در حوزه برون داد هم جامعه همچنان بی سواد است یا نرخ ترك تحصیل در جامعه زیاد است.
وی اشاره كرد: مهمترین نقد، نقد محتوایی و یا فرایندی است كه منظور از آن، كیفیت های آموزشی است. مثلا آموزش ها باید مهارت محور و انسان محور باشند. آموزش ها باید شهروند مدار باشند در حالیكه آموزش كنونی ما كمی گرا است.

** راهكارها برای اصلاح نظام آموزشی
این جامعه شناس در خصوص راهكارهای اصلاح نظام آموزشی گفت: می توان مسائل را در سه حوزه دانش آموز ، مدرسه و معلم بررسی كرد. به هر حال نظام آموزش در ایران در حوزه درون داد و نابرابری های افقی مثل تعداد صندلی ها و امكانات به دانش آموزان باید به تامین حداقل استاندارد ها از لحاظ فضایی فكر كند اینكه ما از لحاظ فضایی در برخی مناطق و استانها دارای محرومیت هستیم. بسیاری از مدارس فرسوده هستند. بلحاظ گرمایشی و سرمایشی حداقل امكانات آموزشی باید در جامعه تامین شود.
وی افزود: در بعد دانش آموز به نظر می رسد كه ما باید بسمت طراحی برنامه های متنوع از نظر كیفی حركت كنیم. یعنی دانش آموز در فرایند آموزش فقط به رشد قابلیت های تحصیلی مثل موفقیت در امتحان و یا شاخص های كمی تكیه نكند. بلكه باید به شاخص های كیفی مثل رشد قابلیت ها، مهارت ها ی اجتماعی و مهارت های فرهنگی توجه شود.
قلیچ گفت: امروزه ما شاهد هستیم كه دانشجویانی كه در سال های نخست وارد دانشگاه می شوند شاید حتی مدرك لیسانس بگیرند اما مهارتی چون توان نوشتن درست را نداشته باشند.غلط های املایی بسیاری در نوشته های دانشجویان موید این مطلب است. هنوز مهارت های ارتباطی و كلیدی مثل برقراری ارتباط را یاد نگرفته است. این افراد هنوز یاد نگرفته اند اظهار نظر كنند و یا خلاقیت خودشان را نشان دهند. برنامه های كیفی باید به این سمت حركت كند كه دانش آموز علاوه بر كتاب های درسی كتاب های دیگری هم بخواند.
وی افزود: معلم ها نیز بایدبه لحاظ كیفی به آموزش های استاندارد لازم برسند. مثلا كار با نرم افزارها و كامپیوتر را یاد گرفته باشند. توانمندی آموزش زبان های دیگر، توانمندی آموزش برقراری ارتباط و توانمندی گوش دادن را فرا گرفته باشند.
این جامعه شناس تصریح كرد: به نظر می رسد كه معلمان ما علاوه بر اینكه باید بلحاظ معیشتی در وضعیت مناسبی قرار بگیرند، باید بتوانند در كسب این مهارت ها نیز توانمند باشند.
پژوهشم**م-ا**1552
۰ نفر