با اسمهاي «ملانصرالدين»، «چغندر ميرزا»، «ننه قمر»، «كلثوم ننه»، «آميز مَمتقي»، «ميرزا يحيي» و «عَبدُل» در نشرياتي مانند گل آقا، همشهري، جام جم، ايرانيان، انتخاب، زن، مهر، كيهان ورزشي، بانو، جستوجو، عروس و تماشاگران طنز نوشت و يك روز آنچه داشت برداشت و با خود برد كنج خانهاي در احمدآباد مستوفي و به عزلت عمر گذراند. ابوالفضل زرويي نصرآباد كه علي موسوي گرمارودي به او ميگفت «عبيد زاكاني».
او 15 ارديبهشت 1348در تهران متولد شد و شامگاه دهم آذر1397 در 49 سالگي درگذشت. احمد عرباني پيشكسوت حوزه كاريكاتور كه عضوي از هسته اصلي پايهگذاران «گل آقا» بود از آشنايياش با ابوالفضل زرويي نصر آباد ميگويد و آنچه در اين سالها بر اين طنز نويس گذشت.
** جناب عرباني آشنايي شما از كجا و چه زماني با زرويي نصرآباد شكل گرفت؟
نخ تسبيح اين تيم از همان توفيق تشكيل شد و در واقع همانها بودند كه با مديريت آقاي فرجي دوباره دور هم جمع شدند و گل آقا را راه انداختند. خوب يادم هست كه تابستان 69 با من تماس گرفتند و ما رفتيم و جلساتي تشكيل داديم تا سه ماه بعد از اين جلسات اولين شماره را منتشر كنيم. جوانترهايي مثل ابوالفضل زرويي و سيامك ظريفي دو سه سال بعد آمدند. در واقع آنها دانشجوهاي يكي از چهرههاي اصلي توفيق يعني آقاي خواجه نوري بودند كه به گل آقا معرفي شدند و آمدند كار خودشان را در تحريريه شروع كردند. كم كم پيشرفت كردند و آقاي صابري هم كارشان را خيلي دوست داشت و به آنها اعتمادي ويژه داشت. ابوالفضل تذكرة المقامات را مينوشت با اسم «ملانصرالدين» كه خيلي خيلي مورد استقبال قرار گرفت و باعث شد كارش بگيرد. ظريفي هم شعر نو فكاهي مينوشت و كم كم جوانها با تيم قديمي رفيق شدند و كار به نحوي كه همه ميدانند پيش رفت و گل آقا، گل آقا شد.
** چه چيزي كار او را نسبت به ديگران شاخص ميكرد؟
طبيعتاً در وهله اول آنچه ابوالفضل را شاخص ميكرد قلم و نگارش درخشانش بود. ادبياتش واقعاً درجه يك بود و چه تبحري در ادبيات داشت و وقتي مينوشت انگار به كلمهها جاني ميداد كه فقط از عهده او برميآمد و نبوغي كه او داشت. يادم ميآيد يك روز داشتم توي تحريريه از جلوي دفتر آقاي صابري رد ميشدم ديدم قاه قاه دارد ميخندد. من را ديد گفت احمد بيا ببين اين ابوالفضل فلان فلان شده چي نوشته و همچنان ميخنديد. يادم ميآيد يك جايي از تذكرة المقامات نوشته بود: فلاني فكر ميكرد كارمند ك.گ.ب است اما معلوم شد كه كارمند آ.اِ.گ است. به واقع قلم جالبي داشت و خودش هم چه پسر نازنين و سالمي بود. خودش ميگفت شانس آوردهام پايم به گل آقا باز شده چون دانشگاه اصلي همين جاست.
** به نظر شما كسي مثل ابوالفضل زرويي نصرآباد در دوران حيات خود قدر ديد؟
كارش كه با «تذكرة المقامات» گرفت و معروف شد از چند جا پيشنهاد كار داشت اما متأسفانه به او اجازه ندادند و گفتند اگر اينجا كار ميكني نميتواني جاي ديگري بروي. همين مسأله باعث دلخوري او شد. به هر صورت با پولي كه آنجا ميگرفت نميتوانست زندگياش را اداره كند و يك مدتي هم رفت همشهري و... البته زماني كه او از گل آقا رفت من هم همزمان رفتم ولي از حال و روزگارش كه بخوبي البته نميگذشت خبر داشتم. اين آدمها، آدمهاي حساسي هستند و مسائلي كه برايش پيش آمد و اينجا جاي باز كردنش نيست زندگي را بر او سختتر كرد. بعد از اين ماجراها او بشدت تنها شد و به ظاهر دوستان، بدجوري از تنهايي درش آوردند! به عقيده من او قدر نديد. مثل خيلي ديگر از نوابغ.
منبع: روزنامه ايران؛ 1397،9،12
گروه اطلاع رساني**1699**2002
تهران- ايرنا- ابوالفضل زرويي نصرآباد15 ارديبهشت 1348در تهران متولد شد و شامگاه دهم آذر1397 در 49 سالگي درگذشت. احمد عرباني پيشكسوت حوزه كاريكاتور كه عضوي از هسته اصلي پايهگذاران «گل آقا» بود از آشنايياش با ابوالفضل زرويي نصر آباد ميگويد و آنچه در اين سالها بر اين طنز نويس گذشت.