با اين حال، اين شرايط همانقدر كه در پويايي و بالندگي انديشه سياسي جامعه نقش داشت، آسيبزا نيز بود. درگيريهاي بين احزاب و گروهها كه در بسياري از مواقع، نشاني از دخالت بيگانگان را هم بر خود داشت، اوضاع كشور را به شدت آشفته ميكرد. از شهريور 1320 تا روي كار آمدن دكتر مصدق در سال 1330، 16 دولت در ايران به قدرت رسيد و سرنگون شد؛ يعني عمر كابينهها كمتر از يك سال بود و اين خود، بر آشفتگيهاي موجود دامن ميزد.
پس از انتخابات مغشوش دوره شانزدهم مجلس شوراي ملي و در شرايطي كه به دليل دخالت مستقيم دربار و به خصوص، عبدالحسين هژير، مجلس شاهد حضور نمايندگان حقيقي ملت نبود، گروهي از رهبران احزاب، فعالان سياسي و صاحبان جرايد، گرد هم آمدند تا با اتخاذ سياستي واحد، اوضاع را سامان دهند. اين افراد به منزل دكتر مصدق رفتند؛ يكي از رجال سياسي معروف كه در آن زمان، در منزل خود نشسته و انزواي سياسي پيش گرفته بود.
**هسته اوليه تشكيل جبهه ملي
در جلسهاي كه روز 23 شهريور 1328 در منزل دكتر مصدق برگزار شد، حاضران به بررسي بحران انتخابات پرداختند و براي اخذ تصميمي واحد، هفت نفر را برگزيدند؛ اين هفت نفر، جملگي از ارباب جرايد بودند كه در عرصه سياست نيز، حضوري فعال داشتند: جلالي نائيني، عباس خليلي، احمد زيركزاده، عميدي نوري، حسين فاطمي، حسين مكي و احمد ملكي. اين گروه، پس از انجام بررسيهاي لازم به اين نتيجه رسيد كه براي سامان دادن امور، به اقدامي شديدتر و منسجمتر از آنچه تا امروز انجام گرفته، نياز است. با پيشنهاد شورا و دعوت دكتر مصدق، روز 22 مهرماه سال 1328، تحصني مقابل دربار برگزار شد و متحصنان كه جمعيت شان بيش از 10 هزار نفر بود و گرايشهاي سياسي و حزبي مختلف داشتند، خواهان رسيدگي به خواستههايشان شدند.
با وجود تداوم اعتراض و برخورد تند مصدق با عبدالحسين هژير، وزير دربار، اين تحصن به نتيجه مطلوب و مد نظر متحصنان منجر نشد و روز 27 مهرماه، پايان يافت. طي سه روز بعد، جلسات متعددي براي هماهنگي بيشتر در منزل دكتر مصدق برگزار شد كه در نهايت، به تشكيل «جبهه ملي» انجاميد؛ عنواني كه برخي پيشنهاد آن را به فاطمي و گروهي نيز به مكي منسوب كردهاند.
**كدام «ملي»؟
جبهه ملي يك حزب نبود؛ ائتلافي ميان گروهها و احزاب مختلف، نامتجانس و حتي مخالف بود كه با هدف جامه عمل پوشاندن به چند هدف مشخص تأسيس شد. مرحوم انور خامهاي در خاطرات خود، تاريخ تأسيس اين ائتلاف را اول آبانماه سال 1328 ميداند. با وجود استفاده از واژه «ملي» در تركيبي كه به عنوان نام ائتلاف برگزيده شد، اين واژه به معناي توجه به ناسيوناليسم و مليگرايي نبود. محمد علي همايون كاتوزيان اعتقاد دارد كه برگزيدن واژه «ملي»، براي نشان دادن بيگانهستيزي اين ائتلاف و وابسته نبودن آن به بيگانگان بوده است.
جبهه، ايدئولوژي خاصي را عرضه نميكرد و عضويت در آن باعث قبول مرام اكثريت نميشد. تركيب نخستين جبهه ملي با حضور حزب ايران، به رياست اللهيار صالح و كريم سنجابي، حزب ملت ايران، به رياست داريوش فروهر، پان ايرانيست، به رياست محسن پزشكپور، سازمان نظارت بر آزادي انتخابات، به رياست مظفر بقايي كه پس از ائتلاف با جداشدگان از حزب توده، حزب زحمتكشان ملت ايران را به وجود آورد، جمعيت آزادي مردم ايران، به رياست محمد نخشب كه بعدها با عنوان خداپرستان سوسياليست شناخته شد، جمعيت فدائيان اسلام، به رهبري شهيد نواب صفوي، مجمع مسلمانان مجاهد، به رياست شمس قناتآبادي كه با آيتا... كاشاني ارتباط داشت و تعداد ديگري از سازمانهاي دانشجويي، صنفي و دهقاني، تشكيل شد. در ماهها و سالهاي بعد، بسياري از اين جمعيتها و گروهها، مانند فدائيان اسلام، به دليل اختلافات سياسي يا اعتقادي و نيز عملكرد دكتر مصدق، از جبهه ملي جدا شدند.
فعاليتهاي جبهه ملي باعث ابطال انتخابات تهران و برگزاري انتخابات مجدد در اين شهر شد و در پي آن، تعدادي از نمايندگان وابسته به اين جبهه، از جمله دكتر مصدق، به مجلس راه يافتند. در ميتينگهايي كه با حمايت جبهه ملي برگزار ميشد، موضوع ملي شدن صنعت نفت كه از مدتها قبل و توسط رحيميان، نماينده قوچان در مجلس شوراي ملي، مطرح شده بود، مورد توجه قرار گرفت.
**دولتي كه مستعجل بود
با روي كار آمدن دكتر مصدق در ارديبهشت سال 1330، به نظر ميرسيد كه جبههملي به قدرتي كه براي رسيدن به خواستههايش نياز دارد، دست يافته است. هنگامي كه دكتر مصدق در نخستين روزهاي پذيرش پُست نخستوزيري، درباره اهداف دولتش سخن ميگفت، با طرح دو موضوع اصلي «اصلاح قانون انتخابات» و «ملي شدن صنعت نفت»، نشان داد كه ظاهراً هدفي جز محقق كردن مطالبات مد نظر جبهه ملي ندارد. حمايت اكثريت شخصيتها، احزاب و جمعيتهاي تأثيرگذار در كشور، به ويژه جناح مذهبي با محوريت آيتا... كاشاني، به مصدق اقتداري مناسب براي انجام مأموريتش بخشيد، اما درست هنگامي كه همه چيز در حال پيشرفت بود، با استعفاي ناگهاني دكتر مصدق، در اواخر خرداد ماه سال 1331، به دليل موافقت نكردن شاه با در اختيار گرفتن وزارت جنگ از سوي نخستوزير، همه چيز به هم ريخت.
دكتر مصدق كه ظاهراً در رأس ائتلاف جبهه ملي قرار داشت و مورد وثوق اعضا بود، بدون آنكه حتي سران تشكلهاي عضو جبهه را از نيت خود مطلع كند، دست به اقدامي كاملاً خودسرانه زد. با اين حال، تلاشهاي تعدادي از رجال وطندوست و به ويژه آيتا... كاشاني و مجاهدتهاي ملت در قيام 30 تيرماه، باعث شد كه مصدق دوباره قدرت را به دست بگيرد؛ اما ظاهراً حوادث ديگري در پيش بود و او بنا نداشت براي اقداماتي كه انجام ميدهد، به هيچكس، حتي حاميانش در جبهه ملي، جواب پس بدهد.
تقاضاي دكتر مصدق از مجلس براي دادن اختيار قانون گذاري طي يك دوره ششماهه به وي، با اساس مشروطيت و اصل پذيرفته شده تفكيك قوا، كاملاً مغاير بود و همين مسئله، اعتراضات متعددي را برانگيخت و زمينهساز جدايي راه بسياري از شخصيتها از نخستوزير و به تبع آن از جبهه ملي شد. واقعيت آن است كه جبهه ملي، پس از اين اقدامات، عملاً فروپاشيده بود و تنها مليگراياني در آن حضور داشتند كه موافق اقدامات دكتر مصدق بودند.
انتخابات دوره هفدهم مجلس شوراي ملي، در برخي حوزهها برگزار نشد؛ مصدق اعلام كرد كه كشور در شرايط بحراني قرار دارد و بقيه انتخابات را به زماني ديگر موكول ميكند! موضوعي كه نه قبل و نه بعد از نخست وزيري دكتر مصدق سابقه نداشت و ندارد.
**بحران افول
مجلس شوراي ملي هفدهم با حضور تنها 85 نماينده كه عموماً طرفدار دولت دكتر مصدق بودند، تشكيل شد. با اين حال، احزابي كه هنوز خود را عضو جبهه ملي ميدانستند، اعتراضي به اين روند نكردند و خاموش ماندند. دكتر مصدق كه همچنان بر مسئله اختيار قانون گذاري تأكيد داشت، پاسخ ايراد و نصيحت آيتا... كاشاني را با تهديد به استعفا داد و شرايط را بغرنجتر كرد. او در اقدامي كاملاً غافلگيرانه، تصميم گرفت به عمر مجلس هفدهم كه به صورت ناقص تشكيل شده بود، خاتمه دهد؛ مجلسي كه خودش آن را مجلسي موافق و همسو با دولت ميخواند. دكتر مصدق حتي به نصايح دوستانش هم وقعي نميگذاشت؛ دكتر غلامحسين صديقي، وزير كشور، به وي يادآوري كرد كه اين اقدام، باعث ميشود كه شاه بتواند بدون نياز به مجلس، نخستوزير را بركنار كند و به عمر دولت خاتمه دهد؛ اما دكتر مصدق آن را نپذيرفت.
درست چند روز بعد از منحل شدن مجلس هفدهم، كودتايي كه قرار بود شاه را به قدرت برگرداند، با عزل دكتر مصدق از نخستوزيري، آغاز شد و در 28 مرداد، به عمر دولت وي خاتمه داد. با سقوط دولت دكتر مصدق، جبهه ملي هم كه عملاً فقط شبحي از آن باقيمانده بود، كاملاً فروپاشيد.
منبع: روزنامه خراسان؛ 1397،9،20
گروه اطلاع رساني**2059**9131
تهران- ايرنا- سقوط حكومت رضاشاه و فرار او از كشور، در شهريور 1320، نقطه پاياني بر عصر اختناق و ديكتاتوري پهلوي اول بود. با وجود اشغال كشور توسط متفقين، فضاي باز سياسي ايجاد شده، به گروهها و احزاب مختلف، مجال عرض اندام داد و به اين ترتيب، مشعل شور سياسي جامعه كه از اوايل دهه 1300 هـ.ش خاموش شده بود، فروغي دوباره يافت.