طرح یك سوال
در شرایط كنونی یك سوال هم این است كه آیا ما از موضع فقه و حوزه چارچوب حجاب را به درستی تبیین كرده ایم؟ و یا بدلیل آنكه از آن كاسته یا بر آن افزوده ایم، در وقوع این نابسامانی بی تاثیر نیستیم؟ بنظر میرسد در تلقی كنونی از حجاب شرعی چند اشتباه وجود دارد، اشتباهاتی كه باعث شده حجاب از ابعاد شرعی آن حجیمتر و فربهتر معرفی شود و همانگونه كه شهید مطهری هم متذكر شده، وقتی حجاب را افزایش داده و سنگین میكنیم، درحقیقت افراد باحجاب را كاهش داده و تقلیل میدهیم:
1.شرعی كردن حجاب عرفی
حجاب شرعی ستر و پوشش است، ولی ما به پوشش عرفی (چادر) اصرار ورزیدیم و آن را حجاب برتر یا كامل معرفی كردیم! و حاضر نشدیم این مدل را به شرع نسبت ندهیم، بلكه تصریحا و یا تلویحا چادر را معیار حجاب قرار دادیم. مثلا وقتی از مرجعی میپرسند كه 'برای پوشش چادر الزامی است؟' و كاملا روشن است كه فقه، چادر را الزامی نمیداند ولی آن مرجع پاسخ میدهد: 'حجاب كامل همان چادر است' و با این پاسخ جواب روشنی به سوال داده نمیشود و بالاخره معلوم نیست حجاب كامل یعنی چه و حجاب ناقص چیست؟ و آیا حجاب ناقص كافی است یا نه؟
وقتی خانمی از مرجع دیگری میپرسد كه میخواهد از مانتو و روسری استفاده كند و شوهرش میگوید چادر بپوش و از مرجع 'وظیفه'اش را میپرسد، ایشان پاسخ میدهد: 'نظر شوهر را رعایت كنید' ولی باز هم مرجع پاسخ او را بصراحت نمیدهد كه وظیفه اش چیست و آیا شوهر میتواند به بیشتر از حجاب شرعی همسر خود را تكلیف كند؟ و زن در اینجا (با فرض عدم مخالفت با شؤون اجتماعی خانواده) وظیفه اطاعت دارد؟
این مثالها نمونه ای است از استفائات فراوانی كه نشان میدهد در فتاوا به شرع بسنده نكرده ایم و حتی وقتی از شرع میپرسند، ما پاسخ دیگری میدهیم.
2. تفسیر بی حجابی به بی عفتی
ما حجاب را به 'عفت' تفسیر كرده و بی حجابی را بی عفتی، و قهرا 'بی حجاب را بی عفت' معرفی كردیم. در حالی كه شرعا این تفسیر باطل است. زیرا روشن است كه شرع حاضر است استثناء برای حجاب را بپذیرد و مثلا سالخوردگان را از آن معاف بدارد ولی هرگز حاضر نیست احدی را از لزوم عفت استثنا كند. بعلاوه اگر فردی یك بی حجاب را به دلیل نوعِ پوشش به بی عفتی متهم كند، مستحق مجازات بوده و حد قذف در باره او اجرا میشود : والذین یرمون المحصنات ثم لم یاتوا باربعه شهداء فاجلدوهم ثمانین جلده (نور -- 4) و حتی اگر مسلمانی چنین نسبتی به یك زن غیر مسلمان بدهد تعزیر میشود. بی حجابی یك گناه است و ما حق نداریم وزن این گناه را با ضمیمه كردن عناوین مجرمانه و ضد اخلاقی دیگر سنگین كنیم و یا عدم پوشش لازم را علامت فساد اخلاقی بدانیم .
كسانی كه بظاهر دَم از شرع میزنند و برای حجاب یقه پاره میكنند به چه جراتی الفاظ ركیكی (مانند پتیاره) در باره زنان پاك دامن بكار میبرند ؟!. و آیا هیچ یك از این هتاكان كه -بشهادت قران - گناهشان بمراتب بزرگتر از بدحجابان است (سوره نور، آیه 23) تا كنون مجازات شده اند ؟!
3. تعمیم مفسده انگیزی در قانون
حجاب مانند هر حكم شرعی دیگر دارای مصلحت است، ولی ما از میان همه مصالح آن بر یك مصلحت خاص اجتماعی در 'جلو گیری از فساد' تاكید كرده ایم. این تاكید برای آن است كه در دفاع از این حكم از منطق قوی تری برخوردار شده و بعلاوه اقدام دولت برای برخورد با بدحجابان را موجه بدانیم، زیرا وظیفه دولت در مقابله با فساد یك اصل پذیرفته شده است .
ولی این استدلال هم یكی از اشتباهات ماست. زیرا استثنائاتی كه برای حجاب وجود دارد مثل اینكه كنیزان از پوشاندن سر و گردن معاف هستند نشان میدهد ملاك دیگری برای این حكم وجود دارد، چرا كه اسلام هرگز فساد را برای هیچ كس و از آن جمله كنیزان نمیپذیرد و اگر در بی حجابی آنان هم مفسده باشد باید آنان را موظف به پوشش كرد. چه اینكه اگر در عدم پوشش ارحام مانند عمه و خاله هم خوف وقوع فساد باشد آنان هم باید رعایت حجاب در برابر برادرزاده و خواهرزاده خود كنند. زنان غیر مسلمان هم اگر بی حجابی شان مفسده انگیز باشد، باید با حجاب مناسب خود جلوی فساد را بگیرند. فتوای آیت الله بهجت هم كاملا مطابق قاعده است كه 'الزام توریستها به حجاب در حد پیشگیری از زمینه فساد است' یعنی بدون در نظر گرفتن این عنوان (فساد) الزامی برای آنان وجود ندارد. پس حجاب یك مساله است و فساد مساله دیگر و ملازمه ای در كار نیست. در فقه موارد زیادی وجود دارد كه فقها فعلی را برای زنان ذاتا حلال میدانند (مثل همخوانی و رقص و دوچرخه سواری و عكاسی و..) ولی اگر موجب فساد گردد از آن منع میكنند. لذا نمیتوان پوشش سر و گردن را (بدون تبرج) از باب ممانعت از فساد لازم دانست، بخصوص كه چنین ادعایی بر خلاف مشاهده و وجدان است.
بهر حال بر این اساس پوشش بخشی از بدن زنان از باب پیشگیری از تحریك دیگران و جلوگیری از فساد لازم میشود و پوشش بخش دیگر (حتی صورت) هم در صورت تبرج ضروری است و همان ملاك 'جلوگیری از فساد' در این دو بخش وجود دارد ولی اصرار بر ملاك مفسده انگیز بودن 'كشف راس' توجیهی ندارد و در اینجا لزوم پوشش صرفا با دلیل تعبدی اثبات میشود. لذا ورود حكومت در این بخش از باب 'مقابله با فساد' موَجه نیست و برای اینگونه مداخلات، به مبنای وظیفه دولت در مقابله با گناه و یا همان 'مسدود كردن راه جهنم' نیاز است !
4. قانون انگاری
احكام شرعی برخی قابلیت برای 'قانون شدن ' دارند، مثلا احكام تعدی به اموال دیگران و باب ضمان و مسئولیت مدنی چنین است؛ ولی برخی از آنها فاقد چنین ظرفیتی است مثل احكام عبادات. البته 'تجاهر به فسق' میتواند به شكل قانون در آمده و دولت بر طبق آن با متجاهران برخورد كند. ولی حجاب و پوشش زنان از موضوعاتی است كه قابلیت قانون شدن ندارد و این هم یكی از خطاهای ماست، زیرا شرع مقدس با تفاوت قائل شدن بین كنیزان و دیگران و با معاف كردن كنیزان از حجاب، خود 'راه تجاهر' به مكشوف بودن را باز كرده است. این در حالی است كه در مثل شرب خمر راه تجاهر را به روی همه شهروندان بسته و حتی اهل ذمه را اجازه شرب علنی نداده است و بهمین دلیل قانون 'منع تجاهر' به شرب خمر معقول است. ولی در حجاب استثنائات علنی، جلوی قانون شدن را میگیرد.
درست است كه امروزه موضوعی به نام كنیز وجود ندارد ولی آگاهی از حكم آن در شرع، در فهم درست از حكم حجاب موثر است. این استثنا و استثنائات دیگر مثل زنان غیرمسلمان نشان میدهد اسلام حجاب را به عنوان یك قاعده عمومی و همگانی برای زنان قرار نداده، و وقتی حكمی عمومی نباشد قهرا نمیتوان آن را در قالب قانون در آورد زیرا قانون ضرورتا باید عام و فراگیر باشد. ولی ما برای آنكه حجاب را از 'حكم شرعی' به 'قانون حكومتی' ارتقاء بخشیم، ناچار استثائات آن را حذف و حقیقت آن را دست كاری كرده ایم!
لازم به توضیح نیست كه حجاب در همان حدی كه برای 'همه زنان' لازم است و شرعا استثناء ناپذیر است، میتواند -با توجه به مصالح اجتماعی- جنبه قانونی پیدا كرده و اجرای آن بر عهده دولت قرار گیرد؛ بخصوص كه در این محدوده مستقیما به موضوع فساد مرتبط است. ولی در محدوه بیشتر از آن یك حكم شرعی است كه ظرفیت قانون شدن ندارد.
5. حساسیتهای نابرابر بین زنان و مردان
حجاب حكمی مربوط به مناسبات زنان و مردان است و این حكم برای زنان با حكم دیگری برای مردان پیوند خورده است. از بانوان 'پوشش' و از آقایان 'عدم آزار' خواسته شده است.
البته این دو دستور، دو حكم موازی و مستقل نیستند بلكه هر دو ناظر به یك غایتند و مقصود آن است كه زنان از امنیت و آرامش برخوردار باشند: 'یدنین علیهن من جلابیبهن ذلك ادنی ان یعرفن فلا یوذین'(احزاب/59) در واقع، اسلام برای حفظ حریم زنان، فقط به منع مردان از آزار و اذیت آنان بسنده نكرده، بلكه علاوه بر آن، زنان را هم موظف كرده تا با رعایت پوشش، زمینه تهییج و اذیت مردان را كاهش دهند. ولی اشتباه ما این است كه این تكلیف دوسویه را یكسویه كرده و تكلیف را به طرف زنان سوق داده ایم و مردان مزاحم را رها كرده ایم، به عكس آنچه در دنیای جدید اتفاق افتاده كه تكلیف را بسوی مردان سوق داده و در حالیكه با مزاحمتهای آنان بشدت برخورد میكنند، زنان را در پوشش آزاد میگذارند.
ما در این مسئولیت دوگانه در حالی فشار تكلیف را بر زنان قرار داده و از مردان برداشته ایم كه قرآن در آموزه های خود، بار مردان را سنگینتر قرار داده و گناه مزاحمت مردان را بسیار بزرگتر از بی حجابی زنان قلمداد كرده است. در همان سوره احزاب كه پیامبر(ص) مأمور ابلاغ این وظیفه به زنان میشود، آیه حجاب با 'ان الله كان غفورا رحیما' پایان میپذیرد و به زنان متخلف امید رحمت و غفران الهی میدهد، ولی در آیه بعد كه مربوط به مردان متخلف است، لحن آیه كاملا عوض شده و خداوند با شدت و تهدید با آنان سخن میگوید: كه اگر این مزاحمان، دست از اذیت برندارند، پیامبر را علیه آنان مأموریت داده و زندگی را بر آنان تنگ خواهیم كرد تا نتوانند در شهر بمانند: 'لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنَافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّكَ بِهِمْ ثُمَّ لاَ یُجَاوِرُونَكَ فِیهَا إِلاَّ قَلِیلاً '. در اینجا ' الذین فی قلوبهم مرض' اشاره به همان مزاحمان خیابانی دارد كه بدنبال زنان می افتند و در كنار عوامل نفوذی دشمن از آنان یاد شده است (مجمع البیان). تعبییر 'مرض' هم فقط برای مردان مزاحم بكار رفته، نه زنان بدحجاب! چه اینكه از زنان خواسته با ناز و ادا سخن نگویند تا مردان 'بیماردل' به ایشان طمع نورزند. 'فلاتخضعن بالقول فیطمع الذی فی قلبه مرض'(احزاب/32) در اینجا هم هر چند از زن خواسته شده تا متانت در گفتار را در برابر مردان حفظ كند ولی تعبیر ملامت آمیزی درباره او بكار نرفته ولی متقابلا از مردانی كه تحت تاثیر لحن لطیف او قرار گرفته و قصد سوء میكنند با 'فی قلبه مرض' یاد شده است. این در حالی است كه آن تهدیدهای سنگین دنیوی و اخروی هم فقط برای مردان مزاحم بیان شده و نه زنان لاابالی از نظر پوشش!
ولی ما در اثر دوری از فرهنگ اصیل اسلامی، همه این آموزه ها را معكوس فهمیده ایم و با این فهم وارونه -كه متاسفانه به دین هم نسبت میدهیم - توقع داریم دنیایمان اصلاح شود!
حساسیت یك طرفه ما نسبت به بی حجابی زنان و بی اعتناییمان نسبت به مزاحمت های مردان، ادامه همان فرهنگ جاهلی است كه علامه طباطبایی بدان اشاره كرده كه 'مسلمانان زنا را برای زن عار و ننگ میدانند حتی اگر توبه كند، ولی برای مرد ننگ نمیدانند حتی اگر اصرار بورزد در حالی كه زانی و زانیه درمعصیت برابرند.'(المیزان ج2/ ص271)
شاید اگر زنان مسلمان ما در فضای اجتهادی فعال بودند، میتوانستند جلوی اینگونه یك سو نگری های دینی را بگیرند.
*استاد دروس خارج فقه حوزه علمیه قم
*اداره كل اخبار چندرسانه ای*ایرناپلاس*
تهران-ایرناپلاس- وضع حجاب بانوان در جامعه ما مطلوب نیست و اینك كارشناسان بارها بدان اذعان داشته و در این باره آمارها ارائه میكنند.