در اين مطلب كه در تازه ترين شماره اين روزنامه درج شد آمده:
مطبوعات محلّي بر خلاف مطبوعات پايتخت به ويژه مطبوعاتي كه وابسته به سازمان ها و نهادهاي دولتي و غير دولتي هستند از حدّاقل پشتوانۀ مالي برخوردارند و به راستي كه نشريات بومي تنها با پشتوانۀ عشق و علاقه و ايثار مديران آن چاپ مي شود. تقريباً تمام مطبوعات بومي ايران (به جز چند استثناء) داراي گروهي ثابت هستند كه عمدتاً اعضاي خانواده سردبير يا صاحب امتياز را در بر مي گيرد و تقسيم كار بين اين اعضا و عشق و علاقۀ آنان به ادامه كار، بزرگترين سرمايۀ اين نشريّات است و اين سرمايه هم به بهاي گذشتن از بسياري امكانات رفاهي، تفريحي و حتّي خوراكي ميسّر مي شود تا بتوانند به تأمين هزينه هاي سرسام آور كاغذ و چاپ و غيره بپردازند.
در اين دوره تنها سودي كه عايد آن ها مي شود فروش خانه و زمين و حتّي وسيلۀ نقليۀ خود و زير بار قرض و وام رفتن است يعني بعضاً مدير، مسئول توزيع و فروش و جمع آوري برگشتي ها يك نفر است.
از مشكل بزرگ مالي كه بگذريم، بسته بودن فضاي سياسي – اجتماعي شهرستان ها، اعمال سليقه هاي شخصي برخي مسئولان بومي، تعدّد مراكز تصميم گيري و ديگر عوامل پنهان و آشكار، مشكل ديگر مطبوعات بومي است كه دست و پاي مديران نشريات را در بازتاب هرگونه مسائل و رويدادهاي اجتماعي و شهري مي بندد.
مدير يك نشريّۀ محلّي با چاپ هر مطلبي كه مغاير با خواست فلان مسئول يا فلان اداره باشد، بايد پيه بسياري از چيزها را بر تن بمالد.
اين است كه مطبوعات بومي يا بايد به به و چه چه گو باشند و يا به اصل مسلّم «شتر ديدي، نديدي» نظر داشته و يا به ورزش و جدول و لطيفه و ذكر اخبار رسمي آن هم بدون دخالت دادن حتّي يك ذره تحليل ها و نقدهاي اجتماعي بپردازند.
از اين رو بسياري از نشريات بومي، يا محلّ چاپ آگهي ها هستند يا خبرنامه و گزارش نامۀ فعاليّت ادارات، در يك نگرش كلّي مطبوعات بومي يزد اجمالاً با اين مشكلات و گرفتاري ها دست به گريبانند:
الف- تعدّد مراكز تصميم گيري و ايجاد توقّعات نابجاي برخي ادارات و سازمان ها.
ب- كمبود چاپخانه هاي مجهز حتي در مركز استان. اكنون با اينكه چند چاپخانه مجهّز مانند: پيمان و...كارهاي چاپ نشريات را برعهده دارند، هنوز برخي نشريات در چاپخانۀ خرد تفت (در 25 كيلومتري يزد) چاپ مي شود. حتّي بسياري از ناشران يزدي كتاب هاي خودرا به قم و اصفهان و تهران مي برند.
پ-تنگناهاي مالي و اقتصادي كه بزرگترين معضل آن هاست و دست و پاي آنان را در ارائۀ نشريه اي پر محتوا و پر حجم مي كاهد.
ت- كمبود وسايل و امكانات حروف چيني و فيلم و زينگ و دستگاه تازن و ديگر ملزومات وابسته به حرفۀ روزنامه نگاري در نزد مديران نشريات.
ث- دشواري هاي تهيّۀ فيلم و زينگ و كاغذ.
ج- نداشتن دفتر يا محلّ استقرار نشريه، به حدّي كه محلّ كار و زندگي بسياري از مديران جرايد، يكي است و از اين رو امكان تماس مستقيم و جدّي خوانندگان با مديران وجود ندارد.
راه هاي حمايت از نشريات بومي و رفع دشواري هاي آنان
حمايت از مطبوعات بومي به دو صورت بايد محقّق شود:
الف- حمايت معنوي
شامل پايبندي به قانون اساسي و اصول مصرّحه در آن، پايبندي به قانون مطبوعات و حمايت از نويسندگان و مديران جرايد و تأمين امنيّت شغلي آنان بهترين راه حمايت معنوي است.
ب- حمايت مادّي
به صورت پرداخت وام هاي بدون عوض، استقرار مكان يا پرداخت اجارۀ بها، پرداخت يارانه، تأمين يا در نظرگرفتن سهيمۀ كاغذ، فيلم و زينگ، در اختيار نهادن امكانات و وسايل ليتوگرافي، چاپ، حروف چيني و آماده سازي انجام مي گيرد.
يعني وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي و معاونت مطبوعاتي آن همپاي كارهايي كه در سطح وزارت خانه براي رشد و تعالي مطبوعات صورت مي گيرد و در كنار بودجه هاي جاري و مصوّبي كه دولت براي پيشبرد امر فرهنگ كشور در نظر مي گيرد، بودجه اي نيز براي كمك به مطبوعات، به ويژه مطبوعات بومي در نظر گرفته شود تا مديران نشريات بدون دغدغه هاي مادّي، به توليد و عرضۀ فرهنگ و هنرو ادب و انديشه بپردازند.
چگونگي افزايش سطح كيفي و كمي مطبوعات بومي
بر مبناي آنچه آمده، نشريّات به دليل تنگناها و دشواريهاي عديدۀ مادّي و غير مادّي كه گاهي حتّي قادر به پرداخت هزينه هاي ضروري مثل كاغذ و چاپ نيستند، چگونه مي توان انتظار داشت نشريه اي پر محتوا و با صفحات زياد و مطالب گوناگون چاپ كنند، هر چند بيشتر نويسندگان شهرستاني نيز چون مديران جرايد با عشق و علاقه به كار نويسندگي و تحقيق و پژوهش مي پردازند، امّا تا كي مي توان انتظار چنين ايثارهايي داشت.
وقتي كه دراين اوضاع گراني، نويسنده اي مي بيند برخي نشريّات تهراني بابت نگارش هر كلمه به آنان حقّ التحرير قابل توجّهي پرداخت مي كنند.
كي خرسند به اين مي شود كه در ازاي دريافت يك نشريۀ پانصد تومني، مقاله اي را كه حاصل تحقيق چندين ماهۀ خود است در اختيار آن نشريّۀ بومي بگذارد.
از اينروست كه مدير نشريّات محلّي: اولاً ناچار به استفاده از نويسندگان نوپا و تازه كار هستند كه صفحات خود را پر كنند و در اين صورت حتماً از بار كيفي آن كاسته خواهد شد.
ثانيا: ناچارند با كاستن از حجم صفحات، جلوي بقيّۀ ضررها را بگيرند، اين است كه ديده مي شود تقريبا بيشتر نشريّات بومي در چهار صفحه آن هم به صورت آگهي نامه و خبرنامه چاپ مي شوند. تازه در بخش خبر هم به بازتاب اخبار راديوي محل و گزارش هاي روابط عمومي ادارات اكتفا كرده و در ساير بخش ها بر مبناي «اصل باري به هر جهت و به هرگونه » بايد صفحه را پر كرد، قناعت مي كنند.
از اين رو مي توان با انجام حمايت هاي مادّي و معنوي از مطبوعات در امر بالابردن سح كيفي و كمي مطبوعات بومي ياري رساند.
رسالت مطبوعات بومي در ارتقاي سطح فرهنگي استان
مطبوعات را دانشگاهي براي توده هاي مردم بر شمرده اند، دانشگاهي كه درهاي آن همه روزه به روي مردم با سواد و حتّي كم سواد باز است و هر كدام مي توانند به فراخور دانش، اطّلاعات و علاقۀ خود بر سر كلاس يكي از اين نشريّات حاضر شده و طبق برنامۀ خود، هر اندازه كه مي¬خواهند، خوانندۀ دروس آن باشند.
اگر با اين نگرش بسيار خوب به مطبوعات بنگريم، متأسّفانه مشاهده مي شود، بسياري از نشريات بومي، خبرنامه اي هستند كه بيشتر خبرهاي بيات شده اي را كه چندين روز پيش از راديو يا تلويزيون شنيده شده به خورد مردم مي¬دهند، نشريّاتي كه بعضاً پس از چند دقيقه تورّق به كناري نهاده مي شود.
حال اگر مراكزي كه مي توانند به حمايت-هاي مالي و معنوي مطبوعات اقدام كنند، دست به كار شوند، بي شك مديران نشريّات با آسودگي خيال به توليد و عرضۀ تفكّر و فرهنگ مي پردازند.
و صد البته رسالت مطبوعات، آگاهي رساني، ارائۀ طريق و باز نمودن واقعيّت هاي جامعه است به حدّي كه علاقه مندان به تاريخ و فرهنگ با بيشينۀ تاريخ و فرهنگ محل، آشنا شده و بتوانند با بهره گيري از نقاط ضعف و قوّت تاريخ، پي به علل شكست و ناكامي ها برده و تجربه هاي آزموده را دوباره نيازمايند.
علاقه مندان به پيشرفت هاي اقتصادي- اجتماعي محل با كمبودها و ضعف ها در هزينه آشنا شده و با پيشنهادهايي سازنده و ارائۀ راهكارهاي مثبت به بهينه سازي روابط اقتصادي و اجتماعي جامعه ياري مي رسانند. و بي گمان مديران و برنامه ريزان مطبوعات بومي خود قبلاً بايد شناخت خوبي از فرهنگ دياري كه در آن زندگي مي كنند داشته باشند. كه بدون اين امر هر حركتي، در هر جهتي بيهوده مي نمايد.
اگر به اين نكته توجّه شود كه به رغم گذشت ده ها سال از پيدايي راديو و تلويزيون، هنوز افراد بيشتر جوامع در پي مطبوعات هستند و نه تنها نقش مطبوعات كمرنگ نشده، بلكه با توجّه به شناختي كه از اين دو رسانه دارند و مي دانند سياست ثابتي در كليّۀ امو دارد (بدون توجه به خط فكري حاكم بر آن) به دنبال انواع نشرياتي هستند كه پاسخگوي علايق و سلايق آن ها باشد.
يعني به همان ميزان كه در راديو و تلويزيون به دليل دولتي بودن آن انتخاب وجود ندارد.
برعكس در زمينۀ مطبوعات، باب هر سليقه و خطّ فكري و سياسي و نظري، نشريّه اي وجود دارد وحتّي گاه ديده مي شود برخي افراد در يك روز به خريد چندين نشريه مي پردازند تا از تلفيق آن ها به ديدگاه آرماني خود دست يابند.
با توجّه به نقش مهمّي كه مطبوعات در رشد و آگاهي انحراف افكار عمومي جامعه دارند، يكي از دلايل مهمّ حسّاسيّت مراكز فرهنگي- اجتماعي يا سياسي و حتّي افراد صاحب نظر و مسئولان مملكتي و رؤساي قواي سه گانۀ كشوري نسبت به امر مطبوعات، بي گمان ناشي از همين نقش بسيار مهم و كار آمد است، نشريّاتي كه مي توانند در خير يا شرّ جامعه نقش داشته باشند.
نشريّاتي كه مي توانند هدايتگر يا مخرّب جامعه باشند، و اين مهم در زمينۀ مطبوعات بومي بيش از پيش نمود دارد.
بررسي وضعيّت كنوني مطبوعات يزد:
اكنون كه با دشواري ها و تنگناهاي مطبوعات بومي و چگونگي حمايت از آنان آگاه شديم، به وضعيّت كنوني مطبوعات يزد مي پردازيم تا با شناخت از كم و كيف و باز نمودن نقاط ضعف و قوّت آنان، به تقويّت نقاط مثبت و كاستن از نقاط ضعف بپردازيم.
استان يزد طبق آمار رسمي ادارۀ كل فرهنگ و ارشاد اسلامي يزد در دي 1397ش داراي 13 نشريه به قرار زير است: 4 فصلنامه، 3 ماهنامه، 4 هفته نامه، 2 روزنامه كه از ميان چندين نشريه تخصّصي و دانشگاهي، نشريۀ دانشگاه يزد با سابقه اي حدود 27 سال، كارنامه اي قابل قبول را ارائه داده است.
سطح خوب مقالات، در نظر گرفتن شيوه هاي جديد و اصولي نگارش، گزينش و پردازش مقالات به عنوان جنبه هاي مثبت اين نشريه قابل ذكر است. امّا متأسّفانه به رغم پشتوانۀ خوب مالي، در فواصل معيني چاپ نمي شود و در مقايسه مي توان گفت، در دو سه سال اوّل، كارنامۀ موفّق تري را داشته است.
نشريۀ دانشگاه علوم پزشكي هم در زمينۀ تخصّصي خود، خوب عمل كرده است.
سال 1377 را مي توان شروع خوبي براي نشريّات يزد دانست، زيرا به غير از مجوّز انتشار چندين روز نامه و هفته نامه و ماهنامه كه بعداً بدان اشاره مي شود.
نخستين شمارۀ فصلنامۀ فرهنگ يزد، حاوي ارزنده ترين مقالات در زمينۀ يزد زير نظر استادان برجستۀ دانشگاه يزد و توسّط ادارۀ كلّ فرهنگ و ارشاد اسلامي يزد چاپ و منتشر شد. سطح كيفي مقالات نويد بخش آينده اي خوب در عرضه مطبوعات يزد مي داد و نشان دهندۀ اينكه اگر نشريه اي كار آمد و با هيات تحريريۀ خوبي در يزد باشد، مي تواني نشريات وزين و آبرومند را حتي در سطح كشور چاپ و منتشر كرد.
و اكنون و درسال جاري بيستمين سال بنيان آن جشن گرفته شد. فصلنامۀ بازتاب، كاري از امور انجمن هاي فرهنگي ادارۀ فرهنگ و ارشاد اسلامي يزد، با اينكه در آغاز راه بود، مي توانست با بهره گيري از تجارب فصلنامۀ فرهنگ يزد نشريه اي موفق باشد،اما چندشماره اي بيشتر نپاييد.
سال ها پيش نيز انجمن ادبي كتابخانۀ وزيري، چندين شماره از فصلنامۀ انجمن ادبي را كه حاوي اشعار شعراي آن بود چاپ كرد، ولي ادامه نيافت.
در بخش جرايد غير تخصّصي در مجموع ميتوان گفت: يزد هنوز به استحقاق هاي خود دست نيافته است. يزد شهري است دانشگاهي و هميشه بالاترين درصد قبولي دانشگاه را داشته است دانشمندان و نويسندگان بر جسته اي از اين ديار برخاسته است كه صاحب قلماني توانمند هستند، حتّي مديران و اعضاي تحريريۀ برخي از نشريات تهران، يزدي هستند.
و اگر دير جنبيده شود، همين هايي هم كه در يزد هستند، روزي براي پيوستن به درياي عظيم فرهنگ و دانش، راهي تهران مي شوند.
7532/ 6197
روزنامه محلي پيمان يزد در مطلبي باعنوان 'مطبوعات يزد، گرفتار در چنبرۀ مشكلات' به بررسي علل موفّق نبودن مطبوعات بومي به قلم حسين مسرت پرداخته است.