۴ اسفند ۱۳۹۷، ۹:۲۰
کد خبر: 83218926
T T
۰ نفر

روابط متقابل ايران و اروپا

۴ اسفند ۱۳۹۷، ۹:۲۰
کد خبر: 83218926
روابط متقابل ايران و اروپا

تهران- ايرنا- اروپا در جبهه غرب در كنار ايالات متحده آمريكا به عنوان متحد اين كشور در اتحاديه‌ا‌‌ي منطقه‌اي و بين‌المللي و همچنين همگرايي غالب انديشه‌اي قرار دارد.

روزنامه آرمان در يادداشتي به قلم مهدي مطهرنيا آينده پژوه سياسي، آورده است: بسياري از كشورهاي اروپايي با جمعيت غالب مسيحي با ايالات متحده آمريكا همگن و خود آمريكا به عنوان كشوري برتافته و برخاسته از نهضت گسترش سرزميني اروپاييان ايجاد شده است. فلذا اتحاد آمريكا و اتحاديه اروپا از زمينه‌هاي مختلف برخوردار است. در عين حالي كه آنها در همكاري توأمان و همگرايي فزاينده قرار دارند، به‌واسطه جهتگيري‌هاي هويتي نظام ليبرال بورژوازي در رقابت با يكديگر نيز هستند و مناطق نفوذ متفاوتي را هدف‌گذاري مي‌كنند كه گاه و بيگاه رقابت‌هاي ميان كشورهاي اروپايي و آمريكا را افزايش مي‌دهد. لذا در عين حال همكاري توأمان رقابت بايكديگر نيز تجربه كرده‌اند.

اتحاديه اروپا خواهان بسط نفوذ خود در منطقه هارتلند بزرگ، هارتلندنو و نوهارتلند است، چون براي اروپا اهميت كليدي دارد. اما اين آمريكايي‌ها هستند كه در چارچوب قدرت روبه تزايد خود در قرن اخير توانسته‌اند همواره اراده خود را در چارچوب اين اتحاد بر اروپا تحميل كنند. اروپايي‌ها نيز از طرفي فهميده‌اند كه با توجه به نوع عملكرد آمريكا در عين نقد و تلاش براي استقلال‌يابي، نفوذ و چير‌‌گي ايالات متحده آمريكا نبايد همكاري خود با اين كشور را به رويارويي و تقابل تبديل كنند. منطقه نوهارتلند يعني فلات ايران تا تنگه هرمز و وصل آن به خليج عدن منطقه‌اي بسيار مهم با ژنوم ژئواستراتژيك و كد ژئوپلتيك بالاست. اروپايي‌ها خواهان آنند كه اين منطقه را كاملا تحت نفوذ و چيرگي ايالات متحده آمريكا نبينند و ايران به عنوان عنصري مقاوم در برابر سياست‌هاي آمريكا براي بسط و گسترش قدرت خود در منطقه هارتلندنو و نوهارتلند براي اروپا اهميت دارد. اما پرسش اين است كه آيا اين اهميت به اندازه‌اي هست كه تلاش مجموعه اتحاديه اروپا براي نزديك شدن به ايران موجب رودرويي و تقابل با آمريكا شود.

به نظر مي‌رسد كه اروپايي‌ها واقع‌گرا هستند و جهت‌گيري واقع‌گرايي انتقادي نسبت به آمريكا را برگزيده‌اند. از يك طرف حاضر نيستند به‌خاطر برگ تهران تقابل با ايالات متحده آمريكا را تجربه كنند و از طرف ديگر برآنند كه ميراث ديپلماتيك خود را در ارتباط با تهران در 1+5 و كوشش‌هايي كه مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا در دوره‌هاي گوناگون تا رسيدن به توافقنامه ژنو و برنامه جامع اقدام مشترك به‌دست آورده‌اند ناديده بگيرند و اين واقعيت نيز در كنار واقعيت اتحاد با ايالات متحده آمريكا براي اروپا اهميت دارد. اما وجه انتقادي اين مساله آن است كه آمريكا با وجود همه همگرايي‌هايش با اروپا در باب مساله ايران به خروج از برجام روي آورده و اين خروج مورد انتقاد شديد اتحاديه اروپا و كنشگران موجود در اين اتحاديه است.

فلذا جهت‌گيري واقع‌گرايي انتقادي وجود دارد. اين معنا را در مواضع جديد اروپايي‌ها نيز مي‌توان ديد اروپايي‌ها از يك طرف خواهان باقي ماندن در برجام و عمل به مر برجام براساس تعهدنامه ژنو هستند. از سوي ديگر اروپايي‌ها در همين حال در پرونده‌هاي مربوط به مسائل دفاعي ايران، حقوق بشر و ساير امور نه تنها با آمريكايي‌ها همراه بلكه گام‌هايي از آنها در عمل به جلوتر برمي‌دارند. لذا اتحاديه اروپا با اين واقعيت روبه‌رو است كه تهران در چارچوب آنچه كه بيان مي‌كند قرابتي با تفكر غرب ندارد و از سوي ديگر رابطه با ايران و ارتباط با منطقه هارتلندنو مي‌تواند براي اتحاديه اروپا زمينه امتياز‌گيري از متحد غربي خود را نيز فراهم سازد. لذا آنها خواهان باقي‌ماندن در برجام و عمل به تعهدات خود در قبال ايران در چارچوب برجام هستند و از طرف ديگر با ايالات متحده آمريكا نزديك و باهمكاري با آنها در وجوه ديگر وارد عمل مي‌شوند.

در Instex اروپايي‌ها در عين بازكردن كانال مالي و اقتصادي بين ايران و اتحاديه اروپا پذيرش اين اقدام مشروط را منوط به قبول FATF و لوايح چهارگانه آن نموده‌ و بدين ترتيب تلاش كرده‌اند با ايجاد فضاي مشروط و منوط نمودن به پذيرش اين لوايح ايران را در مسير ايجاد حركت‌ها و تغييرات مطلوب مورد نظر نظام بين‌الملل قرار بدهند. در همين حال اروپايي‌ها با توجه به تحريم‌هاي فلج كننده آمريكا نسبت به شركت‌هاي اقتصادي بلندپايه در اتحاديه اروپا اين كانال مالي را بر اساس روابط حداقلي در محدوده برجام محبوس كرده‌اند. فلذا اين كانال ارتباطي تنها كانال بهره‌برداري مالي و اقتصادي از طريق سازوكارهاي بانكي، انتقال ارز و پول ملي به گونه‌اي ترتيب داده شده كه بتواند شركت‌هاي كوچكي كه ريسك‌پذيري معامله با ايران را در بازار منطقه‌اي و بين‌المللي دارا نيستند پوشش دهند. بدين معني بايد گفت؛ Instex سازوكاري حداقلي براي تعاملات بازرگاني، تجاري و اقتصادي ميان ايران و شركت‌هاي كوچك اروپايي است و همين نيز براي ايران در وضعيت كنوني اهميت پيدا مي‌كند.

*منبع: روزنامه آرمان،1397،12،4
**گروه اطلاع رساني**1893**9131
۰ نفر