۱۶ اسفند ۱۳۹۷، ۹:۱۶
کد خبر: 83234493
T T
۰ نفر

نوستالژي آب، نمك و آرتيميا در درياچه اروميه

۱۶ اسفند ۱۳۹۷، ۹:۱۶
کد خبر: 83234493
نوستالژي آب، نمك و آرتيميا در درياچه اروميه

اروميه - ايرنا - پانزدهم اسفند به نام 'درياچه اروميه' نامگذاري شده است؛ درياچه اي كه تا سال هايي نه چندان دور با شنيدن نامش، آب، نمك و آرتيميا (تنها موجود زنده آب شور) در ذهن مخاطبان تداعي مي شد.

به گزارش ايرنا، درياچه اروميه كه در سال هاي پرآبي اش با عناوين و القاب خاطره انگيز و زيبايي همچون 'نگيره فيروزه اي' و 'عروس آذربايجان' در بين روزنامه نگاران، ادبا و شاعران شناخته مي شد، تا چندي قبل - بخوانيد تا 2 دهه پيش- ابهتي داشت و مناظر چشم نواز و زيبايش شهره عام و خاص بود.
در تبيين عظمت و بزرگي درياچه اروميه در دهه ها و سده هاي قبل همين بس كه فتحعلي شاه قاجار، مالكيت و حق كشتي سازي و كشتيراني در آن را به ملك قاسم ميرزا بخشيد و او و اعقابش سال ها به اين توليت و فعال مايشاء بودن در حوضه آبريز درياچه مي باليدند.
اما شكوه و عظمت درياچه اروميه در آن سال ها - حدود 170 سال پيش - محدود به قلمروي سرزميني ايران نماند و تنها شاهزادگان قاجار به ملك قاسم ميرزا رشك نبردند، بلكه زيبايي هاي اين پهنه آبي نقره فام، حسد امپراطوري روسيه را نيز برانگيخت و بعد از چيرگي همه جانبه آنان بر خطه آذربايجان، روس ها حق كشتيراني در 'نگين فيروزه اي' را به انحصار گرفتند و كشتي 'آدميرال' را براي نشان دادن زور بازويشان در آن به آب انداختند كه بعدها در داستان كشت و كشتار و قتل و غارت هاي اسماعيل آقا سميتكو نيز محل جنگ و جدال نيروهاي تحت امر وي با نيروهاي دولتي و مجاهدان آذربايجان شد.
اما هر چه بود درياچه اروميه در آن دهه ها و سده ها، منبع نعمت و بركت براي خطه شمال غرب ايران از سلماس تا اشنويه بود و هر يك از 100 جزيره كوچك و بزرگ آن براي خود حكايت ها و داستان هاي عجيب و غريب و شنيدني بسياري در نزد ساكنان اجتماعات پيراموني درياچه داشت.
خوب به خاطر دارم در سال هايي كه هنوز خشكي در درياچه اروميه لنگر نيانداخته بود و من دانشجوي دانشگاه تهران بودم، در سفر به پايتخت با قطار، عصرها از كنار درياچه مي گذشتم؛ امواج نيلگون و خروشان آن در عصر هنگام با سواحل سرسبز و مزين به گل هاي زرد محلي، منظره اي بديع و فراموش نشدني براي رهگذران ايجاد مي كرد.
در آن سال ها هنوز درياچه سر حال و همه ساله ميزبان دهها هزار نفري بود كه به رغم كمبود امكانات و شمار ناچيز خودروها، بر طبق يك سنت مالوف از گوشه و كنار ايران، در فصل گرم سال براي استفاده از لجن هاي سياه و درماني درياچه خود را به بنادر شرفخانه، رحمانلو و گميچي و ... مي رساندند.
البته درياچه اروميه در آن مقطع زماني هميشه خوشي براي مسافران و دلدادگان آب و نمك نداشت و به دليل عمق زياد درياچه و طول 150 كيلومتري و عرض 50 كيلومتري آن در بعضي جاها، هفته اي نمي شد كه خبر بدي مبني بر گم شدن يك يا چند نفر در دريا و اعزام نيروهاي امداد براي نجات شان در راديو - تلويزيون پخش و در رسانه هاي مكتوب منتشر نشود.
اما حالا كه فكر مي كنم، مي بينم هر چند مرگ انسان ها در درياچه مواج و عصبي دردناك بود، اما اين قبيل اتفاقات در آن سال ها از عظمت و بزرگي درياچه حكايت داشت؛ درياچه تا آن سال ها (اواسط دهه 1370 شمسي) به قدري آب داشت كه هر وقت مي غريد، زمين هاي كشاورزي و حتي جاده هاي زيادي در ساحل شرقي آن در شهرستان هاي آذرشهر، بناب و عجب شير زير آب مي رفت.
هيچ فراموش نمي كنم پدرم تعريف مي كرد كه از روستاي 'خور خور' تا جزيره اسلامي مجبور شده بود همراه دوستش تماما از آب بگذرد؛ حساب كنيد كه فاصله اين دو محل بيش از 10 كيلومتر است و امروز قسمت هاي آبدار درياچه از 'خورخور' بيش از 30 كيلومتر فاصله دارد.
آري! روزهاي خوش درياچه اروميه اما به ناگهان رخت بربست و شد آنچه كه نبايد بشود؛ اوايل دهه 1380 بود كه كارشناسان نسبت به كاهش سطح و عمق آب درياچه هشدار دادند؛ البته اين ابتداي خطا در مورد درياچه نبود و قبل از آن در شرايط جنگي و آشوب هاي كردستان، مسوولان ناگزير از ريختن هزاران تن سنگ در كم عرض ترين قسمت درياچه براي دسترسي به جبهه هاي غرب در اوايل دهه 1360 شده بودند.
البته هنوز هم در اوايل اين دهه براي عبور از دريايچه در سفر بين اروميه و تبريز و بالعكس، شناورها موجود بودند، اما خشكي كه در درياچه لنگر انداخت، ديگر زور هيچ كس نرسيد كه آن را از جايش بلند كند.
خشكي خيلي زود در جان درياچه رخنه كرد و مانند سرطان در زماني كمتر از يك دهه به تمام نقاط آن سرايت كرد و وقتي چشم باز كرديم، درياچه را در حال احتضار ديديم.
انگار نه انگار اين همان درياچه اي بود كه روزي روزگاري، مردم برنامه هاي عروسي شان را آن هم با پيكان هاي جوانان در سواحل آن فيلمبرداري مي كردند و نمي شد با آن شوخي كرد.
دي ماه امسال كه براي پوشش خبري سفر رييس جمهوري به اروميه رفته بوديم، در مسير بازگشت و در روستاي 'سراي' در جزيره اسلامي، يكي از روستاييان جاده سنگي قديمي اي را نشانم داد و گفت كه خواجه اي، ارباب روستا، در اواسط دهه 1350 اين جاده را با پول خود كشيد، اما وقتي استاندار وقت آذربايجان شرقي - اشتباه نكنم سپهبد شاه بختي- در حين گذر از آنجا زمين خورد، دستور داد كه جاده 20 كيلومتري كنوني خاصاوان - جزيره اسلامي كشيده شود.
آري اين بود مجملي از داستان تلخ و شيرين درياچه اروميه كه حوادث زيادي را در طول روزگاران دراز از سر گذرانده و باز خدا را هزار مرتبه شكر كه در سال هاي اخير در سايه تدابير اتخاذ شده مانند باز كردن جلوي سدها، پر كردن چاه هاي غيرمجاز و نيز افزايش نزولات آسماني، كورسويي براي احياي اين زيستكره ثبت جهاني شده پيدا شده است.
ختم كلام اينكه 'انسان با اميد زندگي مي كند' و امروز وظيفه همه ماست كه دست در دست هم دهيم و با كمك به احياي 'نگين فيروزه اي' آذربايجان، از به خطر افتادن زندگي 15 ميليون انسان در اجتماعات پيراموني آن جلوگيري كنيم.
3214/3072