۱۳ فروردین ۱۳۹۸، ۲۳:۴۲
کد خبر: 83263413
T T
۰ نفر
كودكی ما با اندرسن ،جوجه اردك زشت- سید محمد باقر نوربخش*

تهران - ایرنا - هانس كریستین اندرسن در خاطره ما ایرانی ها نامی آشنا است و كودكی های ما با داستان های تلخ و رنجباری چون «جوجه اردك زشت» ، «ملكه برفی» و «دخترك كبریت فروش» گره خورده؛ داستان هایی كه در متن و بطن آن با همه تراژیك بودنش نوعی حس نوع دوستی را در ما زنده می كرد.

تلخی داستان های اندرسن از یك سو بسیار آزار دهنده بود و ما را تلخكام می كرد اما به گفته منتقدین ادبیات كودك، در عین حال روشنای امید به یك معجزه را در آینده‌ای شاید نامعلوم در دل ما زنده نگه می‌داشت.
اندرسن 2 اوریل 1805 ( 13 فروردین 1184 ) در شهر اودنسه دانمارك به دنیا آمد. پدرش معتقد بود كه از خانواده های اصیل هستند. پدربزرگش بر این باور بود كه خانواده شان جزو طبقات بالا اجتماع بوده اند. اما تحقیقات این داستانها را رد می كند. خانواده اندرسن با خانواده سلطنتی ارتباط داشته اند ولی این ارتباط تنها در زمینه كاری بوده است.
اندرسن در دوران جوانیش از هوش و قوه ی تخیل بسیار بالایی برخوردار بود. او 220 داستان به كودكان جهان هدیه كرد واولین داستان خود را در 17 سالگی ( 1822) با عنوان ' شبح پالناتكوز گریو' منتشر كرد.
داستان هایش به 150 زبان ترجمه و میلیون ها نسخه از ان در سراسر جهان چاپ شده است از معروف ترین داستانهای او می توان از پری دریایی ، بند انگشتی ، جوجه اردك زشت ، زندگی من ، ملكه برفی ، دخترك كبریت فروش و لباس جدید سلطان نام برد.
برخی شایعات بیانگر آن است كه پسر نامشروع پادشاه بوده است و هنوز این روایت در دانمارك اعتبار دارد . زیرا پادشاه دانمارك علاقه ی زیادی به اندرسن داشت و همچنین مخارج تحصیل وی را شخصا به عهده گرفت.
'بیش از یك قرن است كه شایعات مربوط به اینكه والدین واقعی آندرسن چه كسانی هستند در دانمارك نقل می شود. معروف ترین این شایعات مربوط است به آنچه ‹ینس یورگنسن› و ‹رولف دورست› در كتاب خود آورده اند مبنی بر اینكه آندرسن فرزند نامشروع ‹كریستین فردریك› ولیعهد دانمارك بوده است؛ ولیعهدی كه ژانویه ی آن سال از دنیا رفت، و اگر چنین چیزی صحت داشته باشد پس باید گفت فقط پادشاه آینده ی دانمارك از دنیا نرفته بوده بلكه پدر آندرسن نیز از دنیا رفته بوده است.'
'بسیاری از آندرسن شناس ها این نظریه را مضحك و احمقانه می خوانند و آن را رد می كنند. از نظر آنها بنای این نظریه قرائن و شایعات و حدس و گمان است. راه داشتن به دربار به معنای داشتن پدر و مادر درباری نیست، و بدون انجام آزمایش ‹دی. ان. ای.› نظریه ی مزبور یك فرض و گمان محض باقی می ماند. ولی این مسأله پرسش های جالب را درباره ی “افسانه های” پذیرفته شده ی خاطرات محافظه كارانه ی آندرسن كمك چندانی به حل معمای اینكه پدر و مادر واقعی او كه بودند نمی كند. ولی در تاریخ 3 ژانویه ی 1875، یعنی آخرین سال زندگی اش، او به خود اجازه ی یك شوخی را می دهد؛ او در اشاره به تعداد نامه هایی كه دریافت كرده بود و در آنها تقاضای امضاء شده بود می گوید: “یك نفر نام و نشانی من را دارد: پادشاه كریستین نهم.”

ولی چنین مسأله ای در واقع مهم نیست؛ پدر و مادر آندرسن هر كسی كه باشد او همچنان یكی از بزرگ ترین نویسندگان دنیای ادبیات باقی می ماند. و او را پدر ادبیات كودك می نامند و داستان هایش دارای ویژگی هایی است كه پیش و شاید پس از آن دیده یا كمتر دیده شده است.
داستان های اندرسن پایان تراژیك دارند و این مساله برای ادبیات كودك كه از دیرباز بر رعایت طبع لطیف و روحیه كودكان مورد تاكید و توجه نویسندگان و مراكز رسمی اموزشی بوده ، بی سابقه محسوب می شود.
**ویژگی اثار
بسیاری از آثار اندرسن پایانی تراژیك و تلخ دارند و قهرمان قصه های او می می میرند. یكی از منتقدین می گوید كه تا پیش از اندرسن قصه های كودكان هرگز پایان غم انگیز نداشت.دخترك كبریت فروش در خیابان از سرما یخ می‌زند، پری كوچك دریایی، ناكام در عشقش، جانش را از دست می‌دهد. سرباز سربی به درون آتش می‌افتد و ذوب می‌شود و … .
*دختر كبریت فروش :
.. مادر بزرگ دختر كوچولو را در آغوش گرفت و با لذت و شادی پرواز كردند به جایی كه سرما ندارد.فردا صبح مردم دختر كوچولو را پیدا كردند . در حالیكه یخ زده بود و اطراف او پر از كبریتهای سوخته بودند .همه فكر كردند كه او سعی كرده خود را گرم كند ،‌ولی نمی دانستند كه او چه چیزهای جالبی را دیده و در سال جدید با چه لذتی نزد مادر بزرگش رفته است.
*درخت كاج ( صنوبر) :
...درخت نگون بخت با خودش گفت: اینك همه چیز گذشته و به انتها رسیده است. من اگر هم وقتی برای خوشحالی كردن داشته باشم اما دلیلی برای اینكار نمی‌بینم. افسوس كه همه چیز پایان یافته است.عاقبت یك روز پسرك باغبان به سراغ درخت كاج آمد و او را به قطعات كوچك تبدیل كرد سپس بصورت توده‌ای بر روی زمین انباشت. مدتی بعد چوب‌های درخت كاج با شكوه و جلال در آتش می‌سوختند تا دیگ مسی بزرگ غذا را بجوش آورند. درخت آهی عمیق بر كشید ولیكن هر آه او بر شدت شعله‌های آتش می‌افزود.
*پری كوچك دریایی :
... آفتاب كاملاً طلوع كرد اما او اصلاً حس نكرد كه مرده است. بالای سر او پر از فرشته و روح موجودات گوناگون بود كه به او آرامش می‌داد. آنها بسیار ظریف بودند و صداهای خیلی زیبایی داشتند. این قدر سبك و بی‌وزن بودند كه راحت توی هوا ایستاده بودند. پری كوچك متوجه شد كه او هم مثل آنها روحش دارد از روی دریا بلند می‌شود.
وقتی صبح شد متوجه شدند كه پری دریایی توی كشتی نیست. آنها پریدند توی آب كه ببینند او كجا افتاده است اما او را پیدا نكردند چون جسمش ریز ریز شده بود. اما روح پری بالا سر شاهزاده و همسرش بود و آنها او را نمی‌دیدند. پس پری كوچك سر هر دوی آنها را بوسید و با روح‌های دیگر پرواز كرد.
اندرسن به دلیل تجربه شخصی از تلخی ها و مرارات ها، واقعیت های سخت زندگی و مرگ را وارد قصه‌های خود و ادبیات كودك می‌كند وواقع بینانه تاكید دارد كه زندگی همواره پایان خوشی ندارد و با مرگ قهرمانانش تلاش دارد ترس و بدبینی از مرگ را در اذهان عمومی بزداید برای همین است كه دخترك كبریت فروش بعد از مرگ به اسمان زیبا سفر می كند جایی كه در آن سرما ، گرسنگی و فقر نیست.و در داستان آخرین مروارید می‌گوید، هر عزیزی كه ما را ترك می‌كند، دوستی به دوستان ما در آسمان اضافه می‌شود.
اندرسن در قصه هایش برخلاف سنت پیشین و كنونی از نصحیت كردن كودكان پرهیز دارد در افسانه ها، داستان ها عامیانه و قصه های پریان ما در پایان شاهد نتیجه‌گیری و پند اخلاقی هستیم اما در قصه های اندرسن فقط قصه است از پند و اندرز ادم همه چیز فهم و دلسوز كودكان خبریب نیستد.
زبان اندرسن در قصه ها با توجه به مخاطبانش ساده و خالی از هرگونه واژه های سخت و خشن و دراز گویی است ، موجز و رسا می نویسد ، گرچه زمینه ای دردناك و تلخ دارد اما بسیار خیال انگیز است و در حالی كه متن می خوانی زنگ صدای قصه گویی را در سطر های مكتوب می شنویی گویی نرم و آرام در گوش كودك هنگام خواب زمزمه می كند. در بازنویسی و بازگویی برخی اثار كه پیشینه ای در ادبیات شفاهی دارند، ابتكار به خرج داده و خلاف قواعد قصه گویی معهود عمل می كند.
در شخصیت پردازی بسیار واقع گرا است، قهرمانانش ملموس ، واقعی و انسانی هستند. در بیان فقر و بیكاری و گرسنگی اغراق نمی كند.
جان بخشیدن به اشیاء از جمله ویژگی های قصه های او است مانند داستان 'سربطری ' كه قصه یك بطری است كه در پی حوادث و فراز و نشیب فقط سر آن باقی می ماند كه این قصه نمادی از زندگی ادم هایی است كه سرنوشت غم انگیز دارند.
* طبقه بندی اثار
درباره اثار اندرسن اختلاف نظر وجود دارد برخی بر این باورند كه داستان های اندرسن از اولین و معروفترین داستان های عامیانه ی جهان است اما بخی می گویند كه اگرچه اثار وی بازنویسی و بازگویی قصه های قدیمی است اما او با خلاقیت و ابتكار آنها را با زبان و معانی خاص بیان و به اثار خود تبدیل كرده است. همچنین برخی داستان هایش را در حوزه ادبیات ' فانتزی نو' و ژانر فرعی قصه های پریان قرار می دهند.
در نهایت می توان قصه هایش به چند گروه تقسیم كرد و گفت كه :
- قصه های عامیانه مانند فندك ، دوست مسافر ..
- قصه هایی كه طنزهستند مانند لباس نو پادشاه (امپراطور)
-قصه هایی كه روایت زندگی خودش است مانند جوجه اردك زشت ، اوبرای هیچ چیز خوب نیست.
گئورگ براندس منتقد ادبی از اندرسن سوال كرد، ایا او روزی داستان زندگی خودش را خواهد نوشت؟ اندرسن جواب داد من قبلا ان را نوشته ام نام آن' جوجه اردك زشت ' است.
اندرسن دریك حادثه ای در سال 1875 در گذشت. در مراسم خاكسپاری اش ، تجلیل عظیم و بی سابقه ای از وی به عمل آمد و پادشاه دانمارك شخصاً در تشییع جنازه او شركت كرد.
دوستداران اندرسن برای بزرگداشت تلاش او در راه ادبیات كودكان و نوجوانان، جایزه‌ای جهانی به نام جایزه‌ هانس كریستین اندرسن بنیاد نهاده‌اند كه 2 سال یك‌بار به بهترین نویسندگان و تصویرگران كتاب‌های كودكان و نوجوانان داده می‌شود.
* خبرنگار ایرنا