۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۸، ۱۴:۵۲
کد خبر: 83306283
T T
۰ نفر
وارد مرحله مَرَضی خشم و خشونت شده‌ایم

تهران- ایرناپلاس- كارشناسان می‌گویند وضعیت آسیب‌های اجتماعی كشور به مرز بحرانی رسیده؛ مسأله‌ای كه تا حد زیادی امنیت اجتماعی را تحت تأثیر قرار داده‌ است. این در حالی است كه در حوزه قانونگذاری حتی در حد یك لایحه هم به آسیب‌های اجتماعی توجه جدی نشده است.

آسیب‌های اجتماعی و رشد آن‌ها از یك مدل خاص تبعیت نمی‌كند، یعنی نمی‌توان یك عامل را باعث به‌وجود آمدن یك آسیب‌ اجتماعی دانست. معمولاً چندین عامل باعث به وجود آمدن چندین آسیب می‌شوند و از رابطه علت و معلول پیچیده‌ای تبعیت می‌كنند. برای مثال، بیكاری، اعتیاد و فقر می‌توانند از علل اصلی طلاق باشند و خود طلاق از مهم‌ترین عوامل به‌وجود آورنده اعتیاد است.

پیش از این، علی افراشته، معاون اجرایی مجلس درباره وضعیت آسیب‌های اجتماعی گفته بود: «وضعیت آسیب‌های اجتماعی كشور به مرز بحرانی رسیده و این تا حدودی امنیت اجتماعی را تحت تأثیر قرار می‌دهد.» خود مجلسی‌ها هم به این موضوع معترف هستند، اما حتی در حوزه قانونگذاری هم به آسیب‌های اجتماعی توجه جدی نشده و علت هم این است كه فهم درستی از این مسأله در كشور وجود ندارد. از دیگر سو، مواجهه دولت‌ها‌ و حاكمیت در ادوار و دهه‌های گذشته با آسیب‌های اجتماعی در حد پاس‌كاری به این نهاد و آن سازمان بوده و برخوردی متناسب و راه‌حلی بهبودمحور برای حل آن‌ها ارائه نشده است.

خشونت هم یكی از این آسیب‌هاست كه این روزها با توجه به وضعیت روان اجتماعی باید بیش از پیش به آن توجه كرد. بی‌توجهی به این وضعیت و بی‌تفاوتی نسبت به اتفاقات تلخ جامعه به‌ویژه در یك ماه اخیر مانند ترور یك وكیل در تهران، قتل یك طلبه در همدان، ترور یك استاد دانشگاه در زابل و فوت یك تماشاگر در ورزشگاه آزادی می‌تواند صدمه‌های جبران‌ناپذیر دیگری رقم بزند. در میزگردی با حضور عمادالدین باقی، احمد بخارایی و شیرین ولی‌پوری، كارشناسان حقوق، جامعه‌شناسی و جرم‌شناسی به علل و عوامل گسترش خشونت در كشور ناظر به ترورها و قتل‌های اخیر و راه‌های مهار آن پرداختیم كه بخش اول آن را در ادامه می‌خوانید.

ایرناپلاس: با وجود همه آمارها، ارقام و رتبه‌بندی‎‌هایی كه از خشونت در جامعه ما ارائه می‌شود، اساساً شما جامعه ایران را یك جامعه خشن می‌دانید؟

عمادالدین باقی: خشونت یك جریان پیوسته است كه در دل این جامعه و در زیرپوست این شهر ادامه دارد، اما دیده نشده و به آن توجه نمی‌شود. فقط وقتی به آن توجه می‌شود كه اتفاق خاصی بیفتد و تا اتفاق بعدی، به حاشیه می‌رود و همچنان در جامعه در جریان است. اما محققان و جامعه‌شناسان اسیر این خبر‌های برجسته‌سازی شده نیستند و به‌عنوان یك مسأله اجتماعی مورد پژوهش قرار می‌دهند. این‌ها سال‌هاست روی این مباحث تمركز داشته‌اند. همایش ملی آسیب‌های اجتماعی اولین بار 20 سال پیش به پیشنهاد مرحوم دكتر عبداللهی در انجمن جامعه‌شناسی برگزار شد. محصول این همایش هم هفت جلد كتاب شد. اما جالب این است كه بسیاری از ناهنجاری‌ها بحث سرمایه اجتماعی، خشونت و كج‌روی‌ها در آن همایش به‌طور عالمانه مورد بحث و بررسی قرار گرفت. جامعه‌شناسان ناهنجاری‌ها و بحران‌های كنونی را از همان 20 سال و قبل از آن پیش‌بینی كرده و راه‌حل هم داده بودند، اما این‌ها در این كتاب‌ها حبس شد و بعد از آن هم اتفاقی نیفتاد. الان بیش از 20 سال است می‌بینم جامعه‌شناسان در مقالات و كتاب‌های مختلفی در مورد روند نزول سرمایه اجتماعی هشدار می‌دهند. چون خود روند نزول این سرمایه بستر شكل‌گیری خشونت‌ها و گسستگی‌هاست.

**اجازه آسیب‌شناسی بیشتر داده نمی‌شود

ببینید درد اینجاست كه هیچ‌وقت به این‌ها توجه نمی‌شود. از آن طرف، مشكل بزرگ‌تر این است كه اجازه آسیب‌شناسی بیشتر داده نمی‌شود. من مطمئن هستم همین نشست و برنامه‌ای كه شما گذاشته‌اید، اگر قرار باشد اندكی بازتر از گفت‌وگوهای معمولی باشد و به خطوط قرمز برسد، حتماً در انتشار آن با مشكل مواجه خواهید شد. برای حل مسائل و معضلات اجتماعی، بیشتر، نسخه‌های ایدئولوژیك، دل‌بخواهانه و آرمان‌گرایانه می‌خواهند و به تشخیص‌های كارشناسانه نه‌تنها وقعی نمی‌نهند، بلكه برخورد هم می‌كنند. جالب است در این چند سال اخیر چندین مورد مراجعه از روزنامه‌نگاران مختلف داشته‌ام كه فقط به این دلیل كه رفتند گزارش‌های میدانی از این آسیب‌ها بنویسند، احضار شده‌اند. تازه اسم این كار را هم سیاه‌نمایی می‌گذارند؛ یعنی اینكه شما چشمتان را روی مسائل ببندید ان‌شاءالله گربه است. نكته جالب این است افرادی كه این ممانعت را ایجاد می‌كنند ممكن است چهار روز دیگر در پست خودشان نباشند كه جوابگوی جلوگیری كردن از شناخت و مقابله با این آسیب‌های اجتماعی باشند.

**خشم یك امر طبیعی و غریزی است

واقعیت این است كه خشم كه بنیاد خشونت است، هیجانی پیچیده و بهنجار است. علمای اخلاق می‌گویند انسان دارای قوای غضبیه، شهویه و عقلیه است. به زبان روانشناسی هم مسأله خشم یك امر طبیعی و غریزی است. یعنی ما در مورد اینكه چگونه خشم را از بین ببریم صحبت نمی‌كنیم، آنچه مدنظر ماست، نحوه ابراز خشم است؛ یعنی سبك ابراز خشم كه می‌تواند بهنجار یا نابهنجار باشد. به‌ویژه این خصلت پیش‌بینی پذیری‌اش مهم است. این هم یا ناشی از علل درونی است مانند اختلال هورمون‌ها یا علل بیرونی است. در مجموع این پدیده را نمی‌شود معدوم كرد، بلكه باید مدیریت كرد. چون اساساً یك بخشی از ساحت آدمی است.

در این زمینه، خشونت‌ هم یك دلیل مشخص و یك نسخه عام ندارند. خشونت‌ها در سطوح مختلف و افراد مختلف دلایل خاص خودشان را دارند. البته در بعضی از موارد هم جنبه همگانی دارند. یك دلیل عام آن این است كه جامعه حالت سِلف‌كنترلی یا همان خودكنترلی‌اش را از دست داده است كه این هم علل ناشناخته‌ای ندارد. علل خاص و جزیی‌تری دارد كه از بین منابع چهارگانه اخلاقی، جامعه‌شناختی، حقوقی و فرهنگی به هفت عامل جزئی آن اشاره خواهم كرد. اما همان‌طور كه گفتم ممكن است بعضی از این عوامل با بعضی از این خشونت‌ها متناظر باشند. بعضی‌هایش هم ممكن است جنبه عام‌تری داشته باشند، مانند خودكنترلی كه در ادامه بیشتر توضیح خواهم داد.

بله. موافقم كه ایران جامعه خشنی دارد. اما با دو قید توضیحی؛ یكی اینكه از لحاظ درجه خشونت، تحقیقی اخیراً توسط مؤسسه تحقیقاتی صلح در استكهلم در سوئد درباره كشورها انجام داده بود. در این تحقیق 30 كشور در بالای جدول جزو مهربان‌ترین كشور‌ها و 30 كشور هم در پایین جدول خشن‌ترین كشور‌ها بودند. ایران جزو این كشور‌های پایین‌دست نبود، اما نزدیك بود به این گروه بپیوندد. یعنی جزو كشور‌های خشن محسوب می‌شود، اما نه خشن‌ترین.

نكته دیگر اینكه، چون خشم و خشونت طبع ذاتی بشر است در هر جامعه‌ای وجود دارد. به تعبیر «امیل دوركیم»، ناهنجاری‌ها یا شكل طبیعی دارند یا شكل مَرَضی. تا وقتی كه شكل طبیعی دارند به‌عنوان یك مسأله مطرح نیست. وقتی از یك حدی می‌گذرند جنبه مرضی پیدا می‌كنند. ما در حال حاضر وارد این مرحله مرضی خشم و خشونت شده‌ایم؛ اما جزو خشن‌ترین كشورها نیستیم.

**جامعه ایرانی «فعلاً» خشن است

احمد بخارایی: من از قسمت پایانی سخنان آقای باقی شروع می‌كنم. اینكه مؤسسه‌ای در استكهلم خشونت را اندازه‌گیری می‌كند و ایران را در اواسط آن قرار می‌دهد باید ببینیم معیارهایش چه بوده است. برای مثال، ممكن است از شلیك شدن گلوله، نزاع، انفجارها و ناامنی نظامی به‌عنوان رفتارهای خشونت‌‍آمیز استفاده شده باشد، اما مهم این است كه ما شاخص‌ها را بسنجیم. ما كه در ایران زندگی می‌كنیم با تعریفی كه من به‌عنوان جامعه‌شناس از خشونت ارائه می‌دهم، پاسخ اولیه‌ام به سؤال شما، البته با اصلاح سؤال شما كه این «اساساً» را اگر از سؤال برداریم و به‌جای آن از قید «فعلاً» در شرایط مكانی و زمانیِ فعلی، پاسخم مثبت است. جامعه ایران خشن است. اما تعریف من از خشونت چیست؟ آقای باقی درست گفتند كه بین خشم و خشونت تفاوت اساسی وجود دارد. خشونت، نوعی اعمال زور و عمدتاً فیزیكی و كلامی است. زمانی شكل حاد پیدا می‌كند كه به‌صورت فیزیكی درمی‌آید. یعنی اعمال زور به‌صورت فیزیكی علیه دیگری كه ممكن است فردی، گروهی و جمعی در جامعه اتفاق بیفتد؛ یعنی در سه سطح خرد، میانه و كلان. اول اینكه اعمال زوری كه آسیب‌رسان است. دوم اینكه فردِ مقابل از دیدن این آسیب رضایت نداشته باشد. اگر یكی از این دو شرط نباشد، خشونت تلقی نمی‌شود. خشونت اجتماعی بر این اساس معنادار می‌شود.

من وقتی در مورد خشونت فكر می‌كردم به این نتیجه رسیدم كه عوامل مؤثر بر خشونت در جامعه دو دسته هستند. یكسری عوامل، ایجابی هستند یكسری عوامل سلبی. یعنی یك زمانی خشونت جنبه وجودی دارد و ما می‌بینیم اما در حالت سلبی، خشونت نوع دیگری دارد. برای مثال، بالا نبودن آستانه تحمل. صحبت از یك عدم دارد؛ یعنی یك چیزی نیست. چرا آستانه تحمل جامعه بالا نیست؟ در این حوزه هر چقدر بحث كنیم از عوامل سلبی صحبت شده است. اینجا من به بحث صلح اشاره می‌كنم. یعنی نبود صلح در جامعه یك عامل سلبی برای تشدید خشونت است. حالا این صلح می‌تواند صلح با خود، صلح با درون و صلح با بیرون باشد.

**عوامل سلبی خشونت اجتماعی

اگر صلح را مساوی دوستی بگیریم، باید از انواع دوستی هم بگوییم. دوستی مبتنی بر لذت و عشق، دوستی مبتنی بر سود و دوستی مبتنی بر پیوند. نوع اول مانند رابطه دو جنس مخالف، این صلح با درون است. یعنی شما با خودت به یك صلح و تعادل می‌رسی كه مقدمه صلح با بیرون است. جامعه ما در اینجا و در این مورد با مشكل اساسی مواجه شده است. یعنی همان غریزه شهوت و غضب كه صحبت‌های آقای باقی بود. حالا فرض كنید این شكل اجتماعی و بیرونی پیدا كند. این جای بحث است كه چگونه این میل جنسی در جامعه ما مهار و مدیریت شده است، چگونه به آن پاسخ داده شده است؟ بخشی از مشكل همین‌جا آغاز می‌شود. در قسمت دوم دوستی كه بر اساس سود است، یعنی همه رقابت‌های صحیحی كه در ضمن دوستی، حساب هزینه و فایده هم هست. آنجا هم می‌بینیم كه یك نقص و ناكارآمدی اقتصادی در جامعه وجود دارد كه ممكن است باعث بروز خشونت‌های اقتصادی شود. در نوع سوم كه مبتنی بر پیوند است، آنجاست كه افراد در كنار هم یك همزیستی مسالمت‌آمیز دارند. برای مثال، مشاركت سیاسی اینجا تعریف می‌شود. احساس هویت ملی واحد در این قسم تعریف می‌شود.

**چرا به‌سرعت به الفاظ ركیك و برخورد فیزیكی می‌رسیم

ما در هر سه مورد به‌شدت می‌لنگیم. در كل، این عامل سلبی قضیه بود. حالا عوامل ایجابی در جامعه ما به‌طور خاص كه وقتی پاسخ من به سؤال شما مثبت بود، اینجا بیشتر برجسته می‌شود. بخشی از این عوامل مشهود، مستقیم و آشكار است و بخشی غیرمستقیم و پنهانند كه اتفاقاً تأثیرگذاری بیشتری دارند. برای مثال در بازی اخیر سپاهان و پرسپولیس كه 250 نفر زخمی شدند، داستان فحاشی‌ها، اهانت‌های كلامی و رفتاری هواداران در بین این مجموعه؛ یعنی بازیكنان، داور و تماشاگران ردوبدل می‌شود، برای من تحلیل‌هایی كه ارائه می‌شد جالب بود چون در سطح كلان به این رفتار‌ها توجه نمی‌شد. اینكه هولیگانیسم و اوباشی‌گری در چهار- پنج دهه اخیر در غرب هم اتفاق افتاده است یك بحثی است، اما آنچه این رفتار‌ها را در ایران خاص می‌كند، پایین بودن آستانه تحمل است. این چیست كه به‌سرعت به الفاظ ركیك و برخورد فیزیكی منتهی می‌شود؟ این خاص جامعه ماست.

من خشونت را در بحث عوامل ایجابی دو دسته در نظر می‌گیرم. یكی عوامل ایجابی كه ما مستقیم مشاهده می‌كنیم كه عمدتاً در تحلیل‌ها كم‌وبیش دیده می‌شود. بخش مهم‌تر عوامل غیرمستقیم خشونت‌زایی در جامعه است كه هر كدام از این موارد چه مستقیم و چه غیرمستقیم خودشان باز دو بخش می‌شوند. یك دسته عوامل مبتنی بر فرهنگ هستند. یعنی در یك بستر تاریخی غلتیده و به ما رسیده‌اند. دسته دوم عواملی هستند مبتنی بر ساختارهای فعلی مانند ساختار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی. شما با در نظر گرفتن این تقسیم‌بندی وارد یك عرصه‌ای از تحلیل می‌شوید. یعنی شما در خود سیستم خشونت را می‌بینید. حتی خشونت راننده‌ای كه پشت چراغ قرمز و پشت یك راننده دیگر دستش را روی بوق می‌گذارد و انتظار دارد چراغ سبز نشده حركت كند. این در سطح خرد و به‌عنوان رفتاری كه علی‌الظاهر تصور می‌شود فردی است، در نظر بگیرید تا خشونتی كه من اسمش را خشونت ایجابی مستقیم برساخته از ساختار اجتماعی می‌گذارم. برای مثال، خشونتی كه در گزینش است، خشونت گزینشی است. اینكه شما فرصت برابر و یكسان برای همه افراد جامعه قائل نشوید. خشونت از اینجا هم شروع می‌شود. این فرد می‌بیند كه در مقابل یك سیستم نابرابر قرار گرفته است. این خشونت گزینی یكی از خروجی‌هایش ممكن است در رفتار آن تماشاگر نمود پیدا كند. این مدل خشونت یك حلقه است كه حلقه بعدی زنجیر را از سطح خرد تا كلان درست می‌كند و در آخر به دست‌ و پایتان می‌پیچد. در سطح خرد بازتولید و به سطح كلان برمی‌گردد. حالا این خشونت گزینشی در سازمان ورزش این‌گونه نشان داده می‌شود كه روابط پنهانی، آلوده، غیررسمی، كثیف و فاسد وجود دارد كه نتیجه آن، روی آن صندلی كه تماشاچی نشسته خودش را بازتولید می‌كند.

**قتل طلبه همدانی گویای یك خشونت كلی و پنهانی است

بنابراین ما در هر كجا و هر مصداقی از خشونت را كه می‌خواهیم تحلیل كنیم، اگر در زمینه وسیع خود باشد می‌توانیم یك نگاه جامع داشته باشیم؛ جامع علل و عوامل و مانع اغیار. یعنی آنچه چیزی كه به خشونت مربوط نمی‌شود كنار زده می‌شود و هر آنچه دخیل باشد وارد صحنه تحلیل می‌شود. مگر ترور آن طلبه همدانی یك امر اتفاقی است؟ قاتل با این كار به یك نماد، یك تفكر و یك سمبل یك نظام سیاسی تعرض كرده است، با شخص طلبه كه كاری ندارد. بنابراین این مسأله گویای یك خشونت كلی و پنهانی است كه هر لحظه ممكن است شكل وسیع‌ترش سر بیرون بیاورد. پس پای نظام سیاسی وسط است، وقتی این‌طوری باشد پای نظام فرهنگی هم وسط است. اگر احساس شود خشونت در سطح فردی ناشی از ناكامی است، در سطح میانی ناكارآمدی سازمان‌ها و در سطح كلان قطعاً ناشی از یك التهاب اجتماعی است.

**در تعریف جرم‌شناسانه جامعه ایران خشن نیست

شیرین ولی‌پوری: به‌عنوان كسی كه در مباحث جرم‌شناسی كار می‌كنم، از منظر من خشونت یك نوع رفتار و كنش است. یعنی این نیست كه خشونت در ذات آدم باشد. خشونت مرحله دارد. مرحله اول دلخوری، دوم ناراحتی، سوم عصبانیت و چهارم خشم كه به‌صورت خشونت بروز می‌كند و به‌صورت رفتار ظاهر می‌شود.

اما اینكه آیا ایران یك جامعه خشونت‌زده است، از منظر جرم‌شناسی این‌گونه نیست. آن‌طور كه مطالعات نشان می‌دهد، ایران یك جامعه خشونت‌زده نیست. منتها بحث این است كه آیا با توجه به اینكه یك گفتمان ایدئولوگ و ایدئولوژیك بر ما حاكم است، این مقدار از خشونت توجیه‌پذیر هست یا نه؟ این دو مقوله كاملاً جداست.

سال گذشته ما در كرمان یك همایش خشونت برگزار كردیم. وقتی صحبت‌هایم تمام شد، یكی از اساتید گفتند كه طوری صحبت كردید كه انگار كرمان وضع وخیمی دارد. گفتم بله. همین كه این همایش اینجا برگزار می‌شود و دو سال است كه برایش هزینه می‌كنند، یعنی همین مقدار خشونتی كه در اینجا دارد رخ می‌دهد، برایشان غیرقابل تحمل است. در جامعه ایران هم همین‌طور است وقتی ایدئولوگ حاكم دم از مودت و محبت، مهربانی و لطف الهی می‌زند، همین مقدار هم برای ما سخت است. اما سؤال اینجاست كه چه كنیم تا همین مقدار هم نباشد؟ از یك طرف، داعیه‌های ایدئولوژیك داریم و از طرف دیگر شاهد قتل‌ها و ترورهای اخیر در جامعه هستیم.

ادامه دارد...
۰ نفر