دستهاي خاليشان را با بستههاي مسواك، جوراب، آدامس، ناخنگير و هر كالايي كه نياز روزمره مشتريانشان باشد پر ميكنند و وارد اجتماع ميشوند؛ ميتوانستند در سادهترين حالتِ ممكن، دستانشان را به جيب مردم گره بزنند و آبرويشان را خرج شكمشان كنند اما اين زنان دستانشان را به آسمان گره زدهاند.
دايره لغات دستفروشها با بيمه، حقوق، عيدي و مزايا غريبه است؛ تعريف شغل آنها دستهايي است كه با كالاهايي ريز پر ميشود و پاهايي كه آنها را كوچه به كوچهي شهر ميكشاند تا با پول حلال چرخ روزگارشان را هرچند كند و ملالآور اما بچرخانند.
هر شغلي كه به تبع آن درآمدي حاصل ميشود يعني اينكه وجود دارد و ميتواند بر اجتماعات بشري تاثيرگذاري مفيد و يا حتي مخرب داشته باشد؛ اگر با يك قاچاقچي موادمخدر همصحبت شويد قطعا خودش را يك بيزينسمَن معرفي ميكند! چون در باورهايش از اين محلِ كسبِ درآمدِ هرچند نامشروع براي خودش شغلي تراشيده و معتقد است كه كار او يك نوع تجارت است كه مشتريهاي خاص خودش را دارد! يك قاچاقچي موادمخدر هرچقدر هم باورهاي عميقي نسبت به شغلش داشته باشد اما نميتواند بر باورهاي ما نسبت به پوچ و منفي بودن اين باصطلاح شغل، اثري بگذارد و ما را متقاعد كند اما قضيه به همين جا خاتمه پيدا نكرده و از آن سمت بام نيز افتادهايم زيرا متاسفانه ما براي تعريف شغلهاي اجتماع در ذهنهايمان يك چارچوب معين را مشخص كردهايم كه در صورت خروج از اين چارچوب معين، آن شغل حتي عليرغم وجود و مفيد بودنش،در اجتماعات ما وجود خارجي نخواهد داشت.
شما مي توانيد دكتر، مهندس، معلم، خبرنگار، تكنسين برق، اتاق عمل، كارمند، نانوا، راننده، پليس و يا هر شغل شناسنامهدار ديگري باشيد اما شما حق نداريد دستفروش باشيد در اجتماع ما، هر شغلي، صنف ، جايگاه و حقوق مشخصي دارد و تنها دليل تعلق گرفتن تمام اين مزايا به يك شغل، مفيد بودن آن براي جوامع انساني است چيزي كه قطعا قابل انكار نيست اما آيا انسانيت يك دستفروش كه براي جلوگيري از متزلزل شدن بنيان خانواده و به تبع آن هدر رفتن نيروهاي انساني كارآمدي كه هر خانواده ميتواند تحويل اجتماع دهد وارد اين شغل شده است قابل انكار است.
شهرداري مي تواند براي جلوگيري از تخريب فضاي شهري و حفظ نظم و ترتيب مانع حضور آنها شود اما اين تنها ظاهر قضيه است؛ با حذف دستفروشان ميتوان ظاهر شهرها را سرپا نگه داشت اما باطن آنها را چه آسيبهايي كه از نابهنجاريهايي كه به تبع حذف شغلِ شريفِ دستفروشي بر جامعه وارد ميشود ميتواند باطن اجتماع را به آتش بكشد و اگر ريشههاي يك اجتماع سست شود قطعا رشدي در پي نخواهد داشت.
دستفروشي قشري است كه اعضاي متفاوتي با ردههاي سني مختلف را شامل خود كرده است و عليرغم اينكه مردان درصد زيادي از آن را به خود اختصاص دادهاند اما وقتي وارد بازار بزرگ نادري اهواز يا مناطق بالانشين شويد اين زنان سرپرست خانوار هستند كه بيش از بقيه توجهتان را به خود جلب ميكنند؛ شايد رقابت مردان دستفروش تنها با مغازهداران و كسبه باشد اما زنانِ دستفروشِ اهوازي حتي بايد با مردان دستفروش نيز براي به دست آوردن يك لقمه نان حلال بجنگند؛ ساماندهيهاي مقطعي متعددي توسط مديران شهري براي دستفروشان اهوازي انجام شده است كه قطعا به جايگاه زنان دستفروش در آن كمتر توجه شده است، يك زن دستفروش در اهواز، نبايد جاي مرد دستفروشي را اشغال كند و همزمان نيز بايد حواسش جمع باشد كه اقتصاد هسته مركزي شهر را فلج نكند و با ارزانفروشيهايش خلق كسبه را تنگ نكند! يك زن دستفروش بايد تمام اين بايدها را براي كسب روزي حلال به جان بخرد، او ترجيح ميدهد فلج كنندهي اقتصاد مركزي شهرش شود اما دليل نابههنجاريهاي رفتاري و اخلاقي شهرش نباشد.
چادر را تا روي چشمانش پايين آورده، ماسك فيلتردار هم زده و به نظرم اين عاقلانهترين و آخرين گزينه انتخابي براي بانويي است كه ميخواهد دستفروشي كند و شناخته نشود، كسي چه ميداند شايد اين زن همان همسايه ديوار به ديوارمان باشد كه با سيلي صورتش را سرخ نگه داشته و ما بيخبريم؛ به نيت خريد جوراب جلو ميروم، صريح و قاطعانه ميگويد “3جفت 10هزار تومن”؛ خستگي در صدايش ريشه دوانده و معلوم است كه چانهزدنهاي امروز بدجور كلافهاش كرده است؛ اسمش را عليرغم اينكه ميدانستم به جوابي نميرسم ميپرسم و او ميگويد”بنده خدا هستم”،شهر پر از هياهو وصداست اما سكوت اين زن ريشه در آلامي دارد كه در جانش دويده است؛ چندسالي ميشود كه همسر معتادش رهايشان كرده است و طبق گفته خودش با وجود موقعيت ازدواج مجدد ترجيح داده تا در كنار فرزندانش باشد و سرپرستي خانوارشان را به دوش بكشد.
از او ميپرسم كه آيا به بهزيستي يا كميتهامداد جهت دريافت خدمات مراجعه كرده است و او ميگويد در حال حاضر تحت پوشش بهزيستي است اما خدمات و حقوقي كه از اين نهاد دريافت ميكند جوابگوي نيازهاي فرزندانش نيست و او براي تامين يك زندگيِ حداقلي به دستفروشي روي آورده است؛ از خاطره روزهاي اولي كه به اين شغل آمده بود ميگويد اينكه اولين روز نميدانست وقتي مامورها ميآيند بايد سريع بساطش را جمع كند و فرار كند، اينكه مردان دستفروش با دادوبيداد مشتريهايش را ميپراندند اما حالا به يك تجربه قابل قبولي رسيده و از نظر خودش لااقل در بحث دستفروشي ميتواند گليمش را از آب بيرون بكشد.
مرضيه، زن جوان بيست و چندسالهاي است كه بچه شيرخوارهاش را همراه خودش ميآورد اما خب دستفروشي شغلي نيست كه تا پايان تايم كاري براي فرزندان كارمندانش مهدكودكي را در نظر بگيرد هواي اهواز به فصلهاي تبدارش نزديك ميشود و خدا ميداند اين بچه چگونه اين روزهاي طاقتفرسا را به جان خواهد خريد؛ مرضيه با دست اشاره ميكند كه بروم، شايد فكر ميكند مانع كارش شدهام، سعي ميكنم سر صحبت را با او باز كنم اما او ميگويد وقتي براي صحبتهايي كه راه به جايي نميبرد ندارد و ترجيح ميدهد به جاي شكوه و گلايه، براي فروش عروسكهاي دستسازش تلاش كند.
بر اساس آمار رسمي، بالاترين نرخ كشوري زنان سرپرست خانوار در استان خوزستان است و اين در حالي است كه نرخ درآمد سرانه ما از متوسط كشوري بيشتر است توزيع نامناسب ثروت و فاصله طبقاتي كه روز به روز به طبقات آن افزوده ميشود خود تنها بخشي از دلايلي است كه اين چالش را براي استان رقم زده است؛ در حال حاضر نيز بيش از 33هزار بانوي سرپرست خانوار در خوزستان وجود دارد كه براي اينكه بتوانند از خدمات بهزيستي استفاده كنند و عضوي از اين نهاد باشند برايشان شرط و شروط گذاشتهاند، اينكه حقوق وزارت كار هرچقدر باشد بايد حقوقشان كمتر از 40درصد آن باشد تا بتوانند از بهزيستي خدمات بگيرند، خدماتي كه بعد از توانمند شدنشان قطع و به سرپرست خانوار ديگري تعلق خواهد گرفت اما در اين ميان زنان بسياري هستند كه عليرغم وجود اين ارگانها و خدمات، دستهايشان را به زانو زدهاند و با دستفروشي خانه و فرزند را به بهترين شكل ممكن اداره ميكنند.
ما عادت كردهايم به جاي حل مشكلات صورت مسئلهها را پاك كنيم اما دستفروشي زنان در اهواز مسئله حل نشدني نيست؛ درنظر گرفتن جايگاهي در شان بانوان، تجميع و ساماندهي بانوان دستفروش اهوازي توسط ارگانهاي مربوطه، ايجاد صنف دستفروشان و رقم زدن فضا به صورتي كه ضرري براي كسبه و دستفروشان نداشته باشد تنها بخشي از اقدامات عملياتي است كه ميتواند كلانشهر اهواز را به سمت پيشرفت روزافزون سوق دهد.
مديران شهري اهواز، در سالهاي گذشته مكانهاي مختلفي را به صورت موردي و مقطعي براي دستفروشان درنظر گرفتهاند كه به علت اتخاذ سياستهاي نادرست در انتخاب محل مناسب با شكست روبهرو و باعث شد تا بيشتر به اين چالش دامن زده شود؛ جابهجايي و تخريب دستفروشي براي رسيدن به هدفهاي لحظهاي تنها كاركرد يك مسكن دارد كه فقط براي مدت كوتاهي ميتواند شهر را در حالت ايدهآل قرار دهد اما درصورتي كه با ديدي باز و به عنوان يك شغل به دستفروشي نگاه كرده و شرايط را براي جاسازي و توانمندسازي اين شغل به خصوص براي بانوان سرپرست خانوار انجام دهيم قطعا در طولاني مدت شاهد اثرات ماندگاري خواهيم شد كه اكنون نيز دور از انتظار نيست؛ و فراموش نكنيم كه دستفروشي شغل است و زنان دستفروش وجود دارند، لطفا آنها را ببينيم.
9887/6002
اهواز - ايرنا- پايگاه خبري خورنا مطلبي با عنوان 'زنانِ دستفروش را در يابيد' منتشر كرده است.