۲۱ خرداد ۱۳۹۸، ۸:۳۱
کد خبرنگار: 1207
کد خبر: 83331221
T T
۱ نفر

پروندهٔ خبری

پیشکسوتان رسانه ای ورزش در میزگرد ایرنا: باشگاه ها از انجام کار فرهنگی ناتوانند

تهران- ایرنا- جمعی از نویسندگان ورزشی ایران در میزگرد خبری ایرنا با تاکید بر کارکرد واقعی باشگاه ها در حوزه ورزش عنوان کردند که با توجه به تعاریف متعدد فرهنگ در بخش های مختلف، پسوند فرهنگی برای این نهادها اضافه است و نمی توانند از عهده کار فرهنگی بر آیند.

شاید تا پایان فصل هجدهم لیگ برتر فوتبال ایران اتفاقات ناخوشاینددر شعار یا پاره‌ای از خشونت‌های کلامی و فیزیکی خلاصه می‌شد اما ۲ دیدار مرحله نیمه نهایی و نهایی جام حذفی فوتبال نشان داد مشکلات این رشته تنها به رفتارهای نامناسب ورزشی ختم نمی‌شود بلکه سریالی از عدم مدیریت در فوتبال است که در هر مسابقه شیوه‌ای جدید از رفتارهای ضد فوتبالی آن نمایان می‌شود.

برگزاری فینال جام حذفی با بیش از ۲ ساعت تأخیر و ناهماهنگی در مدیریت اتفاقات ورزشگاه شهدای فولاد «فولاد آرنا» موجب شد تا گروه ورزش ایرنا در راستای سلسله میزگردهای خود این بار پای سخنان پیشکسوتان روزنامه نگاری ورزش بنشیند. در این میزگرد «منوچهر زندی»، «رضا میرزاییان» و «خسرو والی زاده» پیشکسوتان رسانه‌ای ورزش حضور داشتند. تاکید بر تقویت زیرساخت‌های ورزشی و نهادینه کردن رفتار در خور شأن فرهنگ جامعه در ورزشگاه‌ها از جمله موضوعاتی بود که مورد توجه این پیشکسوتان قرار گرفت.

آنان با تاکید بر این موضوع که کارکرد واقعی یک باشگاه ورزشی است اظهار داشتند: اگر مدیران بتوانند این کارکرد را به صورت کامل و درست انجام دهند بدون شک رفتار درست ورزشی نهادینه خواهد شد.

زندی: عنوان فرهنگی برای باشگاه‌ها اضافه است

فکر می‌کنم زمانی که از فرهنگ سخن می‌گوئیم باید به تعاریف بسیار گسترده فرهنگ توجه کنیم که شامل مجموعه باورهای انسان است که براساس ارزش‌های حاکم بر آن جامعه شکل می‌گیرد. همچنین جامعه شناسان، مردم شناسان و تئورسین های مدیریت بیش از ۲۰۰ تعریف برای آن ارائه کردند. لذا اگر بخواهیم یک تعریف کامل از فرهنگ داشته باشیم باید نگاه جامع و کامل به جامعه داشته باشیم و ارزش‌های حاکم بر آن جامعه را در نظر بگیریم.

زندی: فرهنگ تعاریف متعددی دارد که پیاده کردن آن خارج از توان باشگاه ها است.

در چند دهه گذشته عنوان فرهنگ در حالی به باشگاه‌های ورزشی چسبیده شد که برخی از مدیران حتی لغت نامه برای خواندن تعریف فرهنگ باز نکردند. لذا باید به این کار اعتراض کرد چون کارکرد یک باشگاه ورزشی با تعریف‌های گسترده فرهنگ منافات دارد. یک باشگاه زمانی می‌تواند کار فرهنگی انجام دهد که کارکرد واقعی خود که همان ورزش است به درستی انجام دهد. اما باشگاه‌های ایران کارکرد ورزشی خود را انجام نمی‌دهند.

باید بگویم خانه از پای بست ویران است و بر ساحل شنی بنا شده است. ظاهر و دکوراسیون این خانه را از ایتالیا و فرانسه وارد می‌کنیم اما خانه مورد نظر ما با نخستین تکانه‌ها فرو خواهد ریخت.

باشگاه‌های ایران با داشتن کارکرد متفاوت نمی‌توانند اجرا کننده فرهنگ باشند ما در ورزش چه چیز داریم که انتظار می‌رود در آن فرهنگ سازی شکل گیرد. ورزش بخشی از جامعه است که فرهنگ رایج در آن متناسب با فرهنگ جامعه است و از تمام اتفاقات جامعه تأثیر می‌پذیرد.

برای درست شدن رفتار فوتبالی باید به گذشته برگردیم و اصلاحات را شروع کنیم تا فرهنگ در ورزش ساری و جاری شود. در خانواده بد فرزند با تربیت رشد نمی‌کند باید نخست خانواده اصلاح شود تا فرزندان درست به جامعه تحویل داده شود.

عنوان فرهنگی از باشگاه‌ها برداشته شود، چون به درد باشگاه نمی‌خورد و باشگاه نمی‌تواند یکی از تعریف‌های پرتعداد فرهنگ را اجرایی کند. زیرا اگر تعریف‌های فرهنگی ورزشی را مورد واکاوی قرار دهیم باید باشگاه‌ها پاسخ دهند که می‌توانند کدامیک از این تعریف‌ها را اجرایی کنند، باشگاه‌هایی که از ابتدایی‌ترین وظایف ورزشی خود ناتوان هستند.

بدون اغراق بگویم هر کسی که یکبار فرهنگ لغت تعاریف مقوله‌های فرهنگی را باز کرده باشد، می‌داند کار فرهنگی وظیفه باشگاه نیست.

به کارکردها اشاره کردیم، باید اول واکاوی کنیم کدام یک از باشگاه‌های ما وظایف اصلی باشگاه داری را انجام می‌دهند. یک باشگاه تعاریف مختلف ورزشی، اقتصادی، جغرافیایی و تاریخی دارد و وظایف آن در هر بخش مشخص و معین است که در محل خاصی فعالیت و با تشکیلات خود درآمد زایی می‌کند.

این درآمدزایی در نهایت به تیم داری، استخدام بازیکن و در نهایت مسابقه منتهی می‌شود. اما مدیریت وابسته به دولت و وزارت ورزش موجب شده تا ما باشگاه به معنای واقعی نداشته باشیم و تنها چند نفر با کیسه پولی باشند که با استفاده از آن، مربی خارجی و بازیکن بزرگ استخدام می‌کند. در این استخدام به گذشته و آینده کار ندارد چون عمر مدیریتی او کوتاه است. با این شرایط، باشگاه نداریم بلکه مدیریتی است که در برخی از مواقع تصمیمات آنان تحت تأثیر لیدرها است.

لیدرهایی که با «حیا کن رها کن» باج می‌گیرند. در هیاهوی این کارها هیچ توجهی به سرمایه‌های فوتبال ایران نمی‌شود. سرمایه‌ای مانند «علی دایی» که در جهان شناخته شده است و باید برای کارهای مهم بین المللی از او استفاده شود اما در ورزشگاه زمانی که از روی نیمکت بلند می‌شد ۲۰ هزار تماشاگر شعارهای ناهنجاری علیه او سر می‌دهند، آیا این شیوه برخورد با سرمایه فوتبال ایران که می‌توان گفت از مقدسات ورزش است، درست به نظر می‌رسد.

در این فضا که حرمت سرمایه بزرگی شکسته می‌شود و مدیریتی که چند روز آمده است چگونه با تماشاگران مواجه می‌شود. بدون شک مدیر در چنین زمان‌هایی سعی دارد با خرید لیدرها سکوها را کنترل کند، سکوهایی که در آن «زنده باد و مرده باد» بستگی به میزان باج دهی دارد.

چینش مدیران نیز داستان دیگری دارد. در کشور امارات متحده عربی کسی به مدیریت یا مسؤولیت در باشگاه الاهلی نمی‌رسد مگر آنکه ثابت شود خون او از الاهلی است اما در ایران به شایعات نگاه کنید که هر روز درباره مدیران سرخآبی مطرح می‌شود.

چرا باید این شایعات باشد؟ مدیران بر طبل می‌کوبند که حامی مالی خوب پیدا کردند، اما در فوتبال حرفه‌ای دنیا سهم حامی مالی چقدر است؟ تیم بزرگی مانند منچسترسیتی هفت درصد از کل درآمدش از حامی مالی تأمین می‌شود. آیا این باشگاه داری است یا اینکه فقط باید تیم ببرد.

امکانات ضعیف ورزشگاه‌ها دلیل دیگر رفتارهای ناهنجار فوتبالی است. تماشاگران هشت ساعت بدون امکانات مجبورند یکجا بنشینند اما در جایی مانند مونیخ از هشت ساعت حضور در ورزشگاه تنها ۲ ساعت به تماشای فوتبال می‌گذرد و شش ساعت دیگر آن تفریحاتی است که چند برابر پول بلیت، برای باشگاه درآمدزایی خواهد کرد درآمدزایی که هم تفریح است هم سرگرمی.

مدیران ما چه کسانی هستند؟ بررسی کنیم چه تخصصی در فوتبال دارند؟ فدراسیون فوتبال ترکیه ۲۹۳ نفر عضو دارد سهم فوتبال کاملاً مشخص است. مجمع عمومی این فدراسیون فوتبالیست هستند و مردم ترکیه آنان را می‌شناسند. در این کشور ۳۲ نفر مادام العمر عضویت دارند که شامل رؤسای فدراسیون، بازیکنان با ۱۰۰ بازی ملی و مربیان تیم‌های ملی است. اما در ایران از ۷۴ نفر عضو فدراسیون ایران ۲ نفر اهل فوتبال هستند.

چند اتفاق در دهه‌های گذشته رخ داده که در نهایت برون داد آن این رفتارها شد. در ورزش ایران برخی از ناکجا آباد می‌آمدند و در نهایت به ناکجا آباد می‌روند.

باید ورزشگاه‌ها را بروز کنیم، بهترین ورزشگاه ما بیش از نیم قرن عمر دارد. ورزشگاه‌های ساخته شده با استانداردهای جهانی همخوانی ندارند. در حالی که برای هر هزار نفر باید چهار سرویس بهداشتی وجود داشته باشد اما ورزشگاه آزادی چند تا دارد؟ اگر خانواده‌ها به ورزشگاه بروند راهکار چیست؟

خانواده در حالی که راه نجات ورزشگاه است اما فضای وحشتناک ورزشگاه اجازه ورود به خانواده‌ها نمی‌دهد. ذره ذره به سمت و سوی شرایطی رفتیم که امروز به دریایی تبدیل شده که جمع کردن آن سخت است.

متأسفانه ورزش ایران گرفتار کلاف سردرگم شده که باید یک عزم بزرگ برای باز کردن آن ایجاد شود. پیشنهاد می‌شود حکم وزیر یا رئیس ورزش ایران ۱۰ ساله باشد، زیرا عمر خدمتی یک وزیر حداکثر چهار سال است و با چهار سال نمی‌شود یک برنامه بلند مدت را اجرا کنیم. زمانی که ما تنها طرح ورزش را به بایگانی فرستادیم نمی‌شود کاری کرد. برای رسیدگی به این برنامه‌ها بهتر است عمر مدیریتی مسؤول ورزشی ایران ۱۰ ساله شود.

عنوان فرهنگی در باشگاه‌ها یک فریب برای گرفتن مجوز باشگاه داری و تیم داری است و کار فرهنگ از باشگاه‌ها ساخته نیست زیرا فرهنگ ۲۱۰ تعریف متفاوت دارد.

والی زاده: فوتبال ایران لذت بخش نیست

فرهنگ به عنوان یک بخش از جامعه، از کل جامعه منبعث می‌شود، انتظار نداریم در میادین ورزشی و سالن‌های ورزشی به طور کل همه مؤدب و باکلاس مسابقه تماشا کنند. البته این اتفاق در دنیا در حال انجام است.

تا زمانی که در دیگر بخش‌های جامعه ناهنجاری داریم ورزش تأثیر می‌گیرد زیرا فضای ورزش به نسبت دیگر مکان‌ها بازتر و یک سری جوان به این محیط‌ها می آیند که می‌خواهند خود را تخلیه کنند. البته شرایط برگزاری مسابقات نیز اجازه تخلیه خشونت می‌دهد.

فوتبال دنیا هنر و صنعت است، مردم دنیا در ورزشگاه‌ها از تماشای فوتبال لذت می‌برند شاید در گذشته هولیگانیسم در فوتبال دنیا بود اما آنان با برنامه ریزی درست این خشونت‌ها را کنترل می‌کنند.

سیستم ورزش ایران اشکال دارد. مردم از فوتبال لذت نمی‌برند و این به بی کیفیتی فوتبال ایران بر خواهد گشت.

اگر مقایسه‌ای بین لیگ‌های اروپایی و لیگ ایران انجام شود، بی کیفیتی فوتبال ایران به خوبی نمایانگر می‌شود. لذت که از تماشای این بازی‌ها به هوادار و مخاطب تلویزیونی منتقل می‌شود فراموش نشدنی است.

«خانه از پای بست ویران است» نمود بارز آن را می‌شود در بلیت فروشی دید، جایی که در یک بازی ۵۵ هزار بلیت پیش بینی می‌شود اما روز مسابقه ظرفیت ورزشگاه تکمیل می‌شود و بیش از ۸۵ هزار نفر بلیط دارند، چرا؟

همچنین تماشاگری که هشت ساعت در ورزشگاه است از امکانات رفاهی و بهداشتی اولیه محروم و از ترس از دست دادن صندلی از جای خود بلند نمی‌شود.

چند مشکل در فوتبال ایران وجود دارد که غیر قابل انکار است. کانون هواداران یکی از آنها است. ۲ هفته پیش از یک نفر در زمینه کانون هواداران تحقیق کردم؛ تعدادی از اعضای این کانون‌ها درآمدزایی خاص برای خود دارند که برخی از این راهکارها فقط جیب هواداران را خالی می‌کند.

خشونت یا پرخاشگری در فوتبال ایران موضوعی تکراری است و با چند گزارش یا برنامه رسانه‌ای درست نمی‌شود، زیرا گوش شنوایی برای آن وجود ندارد. خشونت و پرخاشگری از حد نرمال خارج و به لیگ زنان نیز سرایت کرده است و دیگر نمی‌شود منکر آن شد.

ورزشگاه‌های ایران شرایط ورود خانواده‌ها را ندارند از یک سو این مکان‌ها در فقر امکاناتی هستند و در سوی دیگر شعارهایی که در این مکان‌ها رواج پیدا کرده است که زیبنده خانواده‌ها نیست. و هر کسی که به ورزشگاه آزادی برود به خوبی این واقعیت را درک می‌کند.

برای ورود خانواده‌ها به ورزشگاه‌ها لازم است اقدامات زیربنایی و فرهنگ سازی لازم انجام شود و این کار نیاز به چند سال زمان دارد. برای حضور خانواده‌ها باید از رشته‌هایی مانند والیبال، بسکتبال و فوتسال شروع کرد.

میرزاییان: شارلاتانیزیم فوتبال ما را به بیراهه برده است

اگر از زاویه مدیریت به مشکلات رفتاری تماشاگران نگریسته شود، بدون شک جای پای ناکارآمدی مدیریت دیده می‌شود. زمانی که در فوتبال ایران حاشیه بر متن چیرگی می‌یابد و نتیجه گرایی حاکم می‌شود نباید انتظار رفتارهای غیر از این داشته باشیم. یک مدیر، میلیاردها تومان خرج می‌کند و تنها به دنبال برد است و این تفکر نادرست به تماشاگران نیز القاء می شود.

ما الگو گیری نداریم و از آموزه‌های دیگر کشورها نیز تأثیر نمی‌پذیریم، چه ایرادی دارد از راهکارهای سردمداران فوتبال دنیا الگو بگیریم. پول بی حساب و کتاب که وارد فوتبال شد با خود شارلاتانیزیم و دلالی آورد و در بدنه ورزش رسوخ کرد و طبعاً با این وضعیت دم از اخلاق مداری و فرهنگ محوری زدن کار سختی است. وقتی که تماشاگر هشت ساعت در ورزشگاه بدون امکانات معطل می ماند طبعاً کنترل عصبی از دست او خارج می‌شود.
مجموعه این عوامل ناشی از دایره ناکارآمدی مدیریتی است و فوتبال ایران در حال حرکت بر روی لبه تیغ است. چرا دیگر رسانه‌ها از تختی، امیرآصفی، دهداری و … سخنی به میان نمی‌آوردند و به نسل جوان منتقل نمی‌کنند.
یک مقایسه بین جشن قهرمانی بایرن و پرسپولیس در جم و اهواز انجام دهید مشخص شود تا فوتبال ما از نظر ابعاد و مدیریتی به چه میزان در سطح نازلی است. متاسفانه این بی اخلاقی ها آنقدر دور از شان ورزش است که مارک ویلموتس سرمربی جدید تیم ملی ایران به هنگام رخ دادن این اتفاق ناگوار، سرش را به نشان ناراحتی پایین می اندازد.
کانون هواداران در باشگاه چه کارنامه ای دارند، مگر در اساسنامه این کانون فرهنگ سازی و اخلاق مداری و نظم تعریف نشده است. پس این فاکتورها چرا به اجرا در نمی آید؟
وقتی به بوق زن ها بیش از حد متعارف امتیاز داده می‌شود، بدون شک ناهنجاری ها از سوی این افراد به جوانان و نوجوانان القا می شود. ناکارآمدی مدیریتی در این کار نقش اصلی و اساسی دارد. در باشگاه‌های فراوانی از جمله استقلال و پرسپولیس فعالیت داشتم اما کار فرهنگی در این باشگاه‌ها دیده نمی‌شود و کار فرهنگی آنان تنها به نصب یک بنر یا چند اعلامیه منتهی می‌شود.
خروجی لیگ برتر ایران چیست؟
متاسفانه لیگ برتر در ابعاد فنی و فرهنگی زیر خط فقر است؛ بنده به بازی ایران و ژاپن در چارچوب جام ملت های آسیا اشاره می کنم که چرا گلی به آن افتضاحی دریافت کردیم؟ چرا بازیکنان به سمت داور حمله ور شدند و توپ را رها کردند. کسی از باخت ایراد نمی‌گیرد چون جزئی از فوتبال است اما وظیفه بازیکن در کنار زمین تعین تکلیف برای داور نیست. این نشان می‌دهد در فوتبال ایران حاشیه بر متن مقدم است.
اینکه چرا از طلایه داران فوتبال اروپا الگو نمی گیریم؛ سوالی بی پاسخ است. در سه جام جهانی فرانسه ۹۸، برزیل ۲۰۱۴ و روسیه ۲۰۱۸ در محل مسابقات حضور داشتم اما یک بار شاهد نبودم که مدیران باشگاه ایران با مدیران باشگاه‌های دیگر تبادل اندیشه کنند. آنان یا مشغول تماشای بازی بودند یا خرید می‌کردند. چرا پاسخگوی هزینه‌های اعزام نیستند و چرا از ظرفیت‌های فوتبالی جهان استفاده نمی‌کنیم؟
تا زمانی که فقط حرف‌های زیبنده می زنیم و در جلسات به حرف های خود عمل نمی کنیم طبعاً در بعد فنی و نظام باشگاه داری با مشکل مواجه می‌شویم و تغییری شکل نخواهد گرفت.
مدیریت کجاست؟

در ورزشگاه اولدترافورد از نزدیک مشاهده کردم که مجسمه تمام بزرگان فوتبال این باشگاه وجود دارد و تمام امکانات رفاهی و تفریحی برای تماشاگران فراهم است. چرا در ایران چنین امکاناتی وجود ندارد؟ چرا ترکیه از این الگوها استفاده کرد ولی در ایران الگو گیری وجود ندارد. ما اگر می‌خواهیم نظام باشگاه داری داشته باشیم، نت برداری یک راهکار اساسی به شمار می‌رود.
اگر مقایسه در فوتبال ایران با گذشته شکل گیرد قطعاً به تفاوت های فراوانی دست خواهیم یافت. در گذشته فوتبال ما در ابعاد فنی و فرهنگی سرآمد بود و حرمت ها حرف اول را می زد.
متاسفانه روز به روز، ورزش به ویژه فوتبال در آیتم های یادشده سیر نزولی طی می کنند و این یک زنگ خطر جدی است و باید جدی گرفته شود.

در فوتبال گذشته، آدم‌های بزرگ و تاتیر گذاری در نیمکت بودند که می‌توانستند جهت دهی کنند. این افراد از لحاظ فرهنگی و اخلاقی تلاش می‌کردند و با جدیت فرهنگ و اخلاق را ترویج می‌دادند.

بحث دیگر این است که ستاره‌های فوتبال کنونی ایران، مانند گذشته تأثیر گذار نیستند و این نتیجه ناکارآمدی مدیریت و ساختار نادرست در تمامی لایه های فوتبال این مرز و بوم است.
مادامی که رسانه‌ها کمک نکنند و حاشیه‌های مخرب تیتر یک شود؛ توقع اصلاح فوتبال، انتظاری عبث است. باید اعتراف کرد نخبه ها و چهره های فاخر فوتبال بیرون گود هستند و مدیران ناکارآمد به کار گمارده می شوند. آیا با این روند می توان به آینده فوتبال در ابعاد داخلی و برون مرزی، دل بست؟

ورزش **۲۰۵۲**۱۰۶۷**

پروندهٔ خبری

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha