هر روز صبح کلید را در قفل میاندازد و چراغ را روشن میکند و همانطور که به قفسههای کتاب خیره شده پشت میز کار ۴۰ سالهاش مینشیند و به روزهایی فکر میکند که شاید هرگز تکرار نشود.
صحبت از عباس میانزاده است؛ مدیر انتشارات مفتون و رئیس اتحادیه ناشران همدان. مردی که همرنگی موهایش با کتاب را افتخار میداند و از اینکه کتابفروشی و انتشارات ۷۰ متری اش هر روز کوچک و جمع و جور تر میشود هیچ ابایی ندارد. به گفته خودش مهم این است که او از روزگار جوانی تا حالا انتخاب اول اهل قلم و عاشقان کتاب بوده است.
اما حالا بعد از گذشت چند دهه، فشارهای اقتصادی این میراثدار کتاب را به صرافت تغییر کاربری انداخته اما چه کاری و چه مهارتی؟ مگر با این سن و سال توان راه اندازی کسب و کار دیگری مانده است؟ این را میگوید و از شرایط انتشار کتاب گلایه میکند.
درنگ میان ماندن و رفتن میانزاده را از پا درآورده و تنها دل مشغولی روزانهاش خواندن تعدادی کتابهای کهنه و چند گوشی تلفن قدیمی است که خاطرههای گذشته را برایش یادآوری میکند و مغازه سوت و کورش را گرمی می بخشد.
او دل چرکین است از اینگونه مصاحبهها، نشستها و گردهماییها! چراکه تا کنون دردی از او و هم صنفیهایش دوا نکرده است. به اصرار من اما سفره دلش را پهن میکند و از فرهنگ ضعیف کتابخوانی، بی توجهی دست اندرکاران، فروش ارزان و زیر قیمت نسخههای چاپی تقلبی، سرگرم شدن مردم با فضای مجازی و وجود نسخههای الکترونیکی شکوههای بسیار میکند.
از چند و چون فعالیت ناشران استان که می پرسم آمارشان را در حدود ۱۲۵ انتشارات اعلام میکند و با تأسف میگوید: از این میزان چراغ آنها که روشن است به شمار انگشتان دست هم نمیرسد؛ روشن ماندن چراغ انتشارات نیاز به مسئولان دلسوز دارد. بی تردید اگر کسی دلداده فرهنگ و هنر نباشد نمیتواند برایش دل بسوزاند.
با او سری به یکی از کتابفروشان دوره گرد می زنیم که چند قدم آنسوتر مغازه میانزاده هر روز بساطش را پهن میکند.
میانزاده میگوید: بیشتر این کتابها غیرقانونی چاپ میشود، چند سالی است که این پدیده شوم در فرهنگ و ادب کشور رخنه کرده و بازار نشر را تهدید میکند.
به گفته وی همه چیز زیر سر سود جوهاست و وقتی کتابی با تیراژ بالا وارد بازار میشود این افراد اقدام به چاپ غیرقانونی آن میکنند و این گونه عرصه برای نشر قانونی کتاب تنگ میشود.
کم توجهی نهادهای مسئول به این ناهنجاریهای فرهنگی عامل دیگری است که مدیر انتشارات مفتون معتقد است به بروز این رفتار غیرقانونی و غیراخلاقی دامن میزند.
نشر زیرزمینی بانی رکود بازار کتاب
در را که باز میکنم عطر نعنا و ریحان به استقبالم میآید، در جستجوی یافتن صاحب مغازه و این رایجه خوش گوشه و کنار فروشگاه بزرگ کتاب را سرک می کشم. عطر خوشایند از اینجاست؛ چند خانم در میان حلقه کتابها گرد هم آمده و مشغول پاک کردن سبزی خوردن هستند.
در جواب نگاههای پرسشگرم هر کدام چیزی میگویند: مشتری نیست. بیکاریم! آقای ملک محمدی اجازه داده بخشی از کارهای خانه را اینجا انجام بدهیم.
مجتبی ملک محمدی صاحب کتابفروشی دانشجو است که به گفتههای کارگرانش صحه میگذارد. «مثل گذشته فروشمان خوب نیست، دخل مغازه کفاف حقوق و بیمه کارکنان را نمی دهد».
او و برادرانش ۳۰ سالی است که در کار نشر کتاب فعالیت دارند و بی حاشیه سر اصل مطلب میرود که چاپ و نشر زیرزمینی باعث و بانی رکود بازار کتاب شده و هر روز قلمشان تیزتر میشود.
این ناشر از افت تیراژ کتاب می نالد که از سه هزار نسخه به زیر ۵۰۰ رسیده و بیشتر کتابهای کمیاب و نایاب به صورت قاچاق و تقلبی زیر قیمت منتشر و به دست خواهانش میرسد و کمتر کسی سراغ انتشارات مجاز میآید.
ملک محمدی از روی کارکنانش شرمسار است که نمیتواند به موقع و اندازه دستمزدشان را بپردازد و آرزو میکند تعرفه بیمه کم شود و دست ناشران غیرقانونی هم کوتاه؛ شاید کتابفروشی اش سرپا بماند.
او از گرانی کاغذ و دهها مشکل ریز و درشت حوزه نشر چشم می پوشد و نظارت و کنترل بر قاچاق نشر مهمترین خواستهاش است که از من قول میگیرد به گوش مسئولان برسانم تا فکری به حال ناخوش کتاب بکنند.
"کتاب رفته داخل موبایل"
گذر زمان خطوطی مواج بر پیشانی اش دوانده و در شبرنگ موهایش صبح سپید دمیده اما گل امیدش خوشرنگ و خندان بر چهره روزگار بد عهد و نامراد لبخند میزند تا چراغ دانایی روشن بماند.
پیرمردی خوشرو و شوخ طبع که تا فهمید خبرنگارم و میخواهم از کتاب بپرسم نیم نگاهی به تلفن همراهم میکند و میگوید «کتاب رفته داخل موبایل».
قفسههای آهنی و رنگ پریدهاش را برق میاندازد و غبار کتابهایش را فوت میکند و پشت دخل چوبی رنگ و رو رفتهاش آمدن مشتری را به انتظار مینشیند تا دوباره برگی از دفتر خاطرات کتابفروشی کهنسال شهر را ورق بزند و از حجرهای بگوید که به اندازه ۷۰ سال از مشتریهایش خاطره دارد و گذر همدان قدیم به جدید را به چشم خود دیده است.
«هفتاد ساله که در کار نشر و فروش کتابم و امسال از دست وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی لوح سپاس به خاطر هفت دهه فعالیت مستمر در این عرصه دریافت کرده ام».
پیدا کردن «محمدعلی بهراد فر» بازمانده راسته کتابفروش ها در میان مغازههای رنگ به رنگ شهر دشوار نیست؛ مغازهای کوچک با عطر و بوی کتاب که در دل خیابان شریعتی آرام گرفته و لقب قدیمیترین کتابفروشی شهر افتخاری است که حالا مهر تأیید وزارت فرهنگ را هم خورده است.
«اینجا قبلاً یک محیط فرهنگی بود و دهها کتابفروشی اطراف ما وجود داشت ولی کسادی بازار به مرور زمان یکی یکی کرکرههایشان را پایین آورد»؛ این را استاد کتاب فروش میگوید.
بهراد فر میگوید: این کتابفروشی همه زندگی من است. نمیدانم روزی که سند واگذاریاش را امضا کنم تا صبح فردایش زنده میمانم و میتوانم این دوری را تحمل کنم یا نه؟
اما جالب اینجاست که با همه اوضاع آشفته و نا به سامان بازار، پیرِ کتاب شهر میخواهد چراغ مغازه را روشن نگهدارد چراکه کتابفروشی بیش از آنکه برایش محل کسب رزق و روزی باشد یک یادگاری است؛ یادگار همنشینی دلچسب او و کتابهایش که هر دو تازه نفس و قبراق بودند.
استاد حاصل این همدمی را، جوان ماندن حافظه و دوری اش از بیماری فراموشی میداند و شاهد بر این ادعا شعرهایی از حافظ، سعدی و مولانا است که در ۸۶ سالگی برایم از حفظ میخواند و مشغول راه انداختن مشتریهایش میشود که بیشتر خواهان نوشت افزار هستند تا کتاب ….
چاپ و نشر قاچاق نداریم
اما معاون فرهنگی و هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی همدان با تأیید آسیب رساندن نشر غیرمجاز به ناشران قانونی وجود هرگونه چاپ و نشر قاچاق در این استان را رد کرد و با قاطعیت گفت: تاکنون موردی از اینگونه تخلفها به ما گزارش نشده و تمام روند تألیف، اخذ مجوز و شابک و چاپ کتاب زیر نظارت ما انجام میشود.
مجید فروتن به معترضان و شاکیان چاپ و نشر قاچاق اطمینان خاطر میدهد به شرطی که ادعای آنها مستند و همراه با ادله محکم و کافی باشد موضوع را به سرعت پیگیری میکند.
او در پاسخ به ریزش انتشارات و تعطیلی آنها به خبرنگار ایرنا میگوید: انتشاراتی که نتوانند سالانه دست کم چهار تا ۶ کتاب تولید کنند مجوزشان تمدید نشده و خود به خود از گردونه خارج میشوند که در حال حاضر ۶۲ انتشارات دارای مجوز در استان وجود دارد و نزدیک به دو سوم آنها فعال هستند که تولید ۳۶۲ عنوان کتاب حاصل این فعالیت است.
فروتن تاکید میکند که از حمایت و پشتیبانی ناشران و کتابفروشی ها مضایقه نمیکنیم به طور مثال سال گذشته سهمیه کاغذ عادلانه بین فعالان این عرصه توزیع و همچنین تسهیلات ارزان قیمت به واجدان شرایط اعطا شد.
اما رگ و ریشه کسادی بازار کتاب را باید در جاهای دیگری همچون مدرنیته و گذر از سنتها جستجو کرد که نشر کتاب را از حالت کاغذی به الکترونیکی تغییر داده و میل و ذائقه مردم به ویژه جوانها به سمت و سوی فضاهای مجازی کشش بیشتری دارد، واقعیت تلخی که کتابفروشی های قدیمی را بیشتر گزیده است.
معاون فرهنگی و هنری اداره کل فرهنگ و ارشاد همدان با اشاره به افت ۷۰ درصدی تیراژ کتاب گوشزد میکند که دوران چاپ انبوه کتاب و تلمبار کردن در قفسهها به سر آمده و باید پیشکسوتان خود را با شرایط جدید وفق بدهند.
توزیع کتابهای درسی آب باریکه ای که قطع شد
رئیس اتاق اصناف همدان نیز در مقام دفاع از صنف کتابفروشان از کاهش خرید کتاب و بی رمقی کسب و کار این قشر گلایه میکند و میگوید: گرانی کاغذ و بی پولی قشر روشنفکر قدرت خرید کتاب را پایین آورده تا جایی که این کالای سودمند از سبد فرهنگی خانوادهها خارج شده است تا نوشت افزار رفته رفته جای کتاب را بگیرد.
حسین محرابی میگوید: کتابفروش ها از روی ناچاری نوشت افزار و توزیع کتابهای درسی را به فهرست محصولات خود اضافه کردهاند تا چرخ درآمدشان بچرخد اما بعضیها چشم دیدن همین آب باریکه را هم ندارند به طوری که در ابلاغیههای جدید وزارت آموزش و پروش کتابفروشی ها از توزیع کتب درسی منع شدهاند.
او این کار را مخالف اصل ۴۴ قانون اساسی میداند و خواهان بازگشت کتابفروشی ها به چرخه توزیع کتابهای درسی است.
کتابفروشان و ناشران همدانی هرکدام بقچه ای از درد و رنج جور واجور برایم باز کردهاند که نوشتن کدام درد و اندوه آنها واجبتر است؟ نمی دانم.
فقط این را می دانم که نه فروش مشتی قلم و خودکار، نه سرگرم شدن با سبزی و تربچههای نقلی و نه غرق شدن در حس نوستالژیک تلفنهای قدیمی هیچکدام از غم کتابفروشان و دوستداران کتاب نمی کاهد.
گزارش از: زهرا زارعی
۷۵۲۷/۲۰۹۰
نظر شما