روزنامه ایران در ادامه این گزارش آورده است: بهرام امیراحمدیان، کارشناس برجسته حوزه آسیای میانه و قفقاز در گفتوگو با «ایران» به بررسی ابعاد تحولات جاری و پیامدهای حضور حسن روحانی در دو اجلاس یاد شده پرداخته است.
حضور آقای روحانی در اجلاس اخیر سازمان «شانگهای» و «سیکا» و ملاقاتهایی که با سران کشورهای مهمی چون روسیه، چین، قطر و ترکیه پشت سر گذاشتند در شرایطی صورت گرفته است که تحولات مهمی پیرامون جمهوری اسلامی در رابطه با برجام در حال رخ دادن است، تحولاتی که زیر سایه تنش آفرینی امریکا و شرکای منطقهایاش و در مواجهه با ایران رقم میخورد. در چنین شرایطی اقدامات دیپلماتیک ایران را که در سطوح بالا جریان دارد چگونه ارزیابی میکنید؟
ایران برخلاف آنچه تصور میشد که در واکنش به اقدام امریکا از برجام خارج میشود، تاکنون نشان داده است این توافق را به عنوان یک سند بینالمللی به رسمیت شناخته و بر اساس آن حرکت میکند. به نظر میرسد امریکا با خروج خود از برجام قصد داشت ایران را به انجام یک حرکت رادیکالی وادار کند اما این در حالی بود که ایران هوشمندانه برجام را پذیرفت و در ازای حفظ تعهداتش و پیگیری امور از طریق چارچوبهای پذیرفته شده حقوقی، انتظار دارد اروپا و دیگر طرفهای دیگر این توافق یعنی چین و روسیه به تعهداتشان عمل کنند و ساختارهای مالی وعده داده شده را برای تحقق بخشیدن به منافع اقتصادی ایران برقرار سازند. خب در چنین فضایی که جمهوری اسلامی دست پر را در پایبندی به برجام به عنوان یک پیمان بین المللی دارد، میتواند پس از سفر مهمی که نخست وزیر ژاپن به ایران داشت، در نشستهای مهمی که دو وزنه قابل اتکای سیاسی و اقتصادی یعنی روسیه و چین در آن حضور دارند، روند حمایت از مواضع خودش را در مواجهه با کارشکنیهای امریکا تقویت کند و در حقیقت فضای بینالمللی را به نفع خود جلب کند.
ایران در شرایطی بر حمایت روسیه و چین از مواضعش در چارچوب برجام حساب ویژهای باز کرده است که به هر حال نگاه و رویکرد توأم با شک و تردید نسبت به همکاری و همراهی با روسیه در تحولات منطقه و جهان، پدیده جدیدی در سیاست ایران نیست. حالا در شرایط کنونی که حمایت همپیمانان ایران فراتر از مواضع اعلامی ضروری به نظر میرسد، پرسشی که به نظر میرسد باید به آن پاسخ گفت این است که مواضع مسکو و در کنار آن پکن تا چه اندازه مبتنی بر واقعیت تحولات جاری پیرامون ایران است؟
اغلب کشورها در محیط بین الملل بر اساس زاویه منافع ملی خود و تهدیداتشان عمل میکنند و منافع ملی، خطوط قرمز و تهدیدات خود را معین کرده اند اما این در حالی است که ایران راهبرد کلان، منافع ملی و تهدیداتش را به طور رسمی تعیین و منتشر نکرده است. بنابراین چون چند نهاد تصمیمگیری در عرصه سیاست خارجی تأثیرگذار هستند، انتظار میرود افکار عمومی در ایران تابعی از دیدگاههای متفاوت این نهادهای تصمیمگیری باشد. این تصور که روسیه میتواند منافع ملی ایران را حفظ کند و باید هم حفظ کند، برگرفته از نوعی تفکر دوران دوقطبی است اما اینک این تفکر حاکم نیست و هیچ کشوری منافع خود را به خاطر منافع کشور دیگری زیر پا نمیگذارد. در چنین فضایی وقتی روسیه در چارچوب تأمین منافع ملیاش اقدامی انجام دهد، این گونه برداشت میشود که باز روسیه سابقه تاریخی خود را نشان داد ولی در شرایط کنونی نه جمهوری اسلامی ایران، ایران دوره قاجاریه است و نه روسیه، روسیه دوره تزاری و شوروی است.
بنابراین روابط بینالملل در پایان جنگ سرد منطقه دگرگون شده است و اینک در استراتژیهای ملی کشورها استراتژی اقتصادی در رأس قرار گرفته و دیگر استراتژیها از جمله استراتژی نظامی به پایینترین درجه سقوط کرده است. از این منظر رفتارهای روسیه و چین خیلی مناسب و در همان چارچوبی بوده است که انتظار میرفته است. یعنی در محیط بینالملل تا جایی که منافع ملی شأن اجازه میداده است، از حقوق ایران دفاع کرده اند. اما یک نکته اساسی را نباید فراموش کرد که هر کشور به اندازه اقتصادش و وزنی که در تجارت بینالملل دارد با محیط بینالملل، همسایگان و شرکای تجاری خود برخورد میکند زیرا چنان که اشاره شد در حال حاضر استراتژی اقتصادی، مهمترین استراتژی ملی کشورهاست.
با توجه به اشارات شما سؤالم را اینگونه مطرح میکنم که حفظ توافق هستهای و ایجاد ثبات در محیط پیرامونی جمهوری اسلامی که تحت تأثیر تنشآفرینی امریکا دستخوش تغییراتی شده است، در استراتژی روسیه و چین تا چه اندازه دارای اهمیت است؟ به این ترتیب بروز ناآرامی در آبهای خلیج فارس که وجهی از سیاست کمپین بی ثباتسازی در منطقه است چه اندازه میتواند منافع کشورهای بزرگ حوزه شرق را تحت تأثیر قرار دهد تا جایی که مانع از تصمیمگیری علیه ایران در سطحی چون شورای امنیت شود؟
منافع قدرتهای بزرگ آسیایی به امنیت در منطقه خلیج فارس گره خورده است. کشورهای شرق آسیا بخشی از منابع نفتی خود را از منطقه خلیج فارس تأمین میکنند. ژاپن یکی از آنها و در سطحی بزرگتر چین است. بنابراین وقتی در منطقه ناامنی ایجاد شود ریسک حمل و نقل و هزینه بیمه آن بالا میرود و کشتیها امکان رساندن خون (انرژی) به حیات اقتصادی این کشورها را ندارند، بنابراین طبیعی است که در اینجا درگیری رخ دهد و حتی کشورهای بزرگ منطقه برای ایجاد امنیت و برقرار ساختن جریان آزاد انرژی حتی دست به عملیات نظامی بزنند.
خب فهم این مسأله برای قدرتهای بزرگ شرق مبنی بر اینکه چه جریانهایی در بروز ناامنی در خلیج فارس تأثیرگذار هستند تا چه اندازه میتواند به کمک دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران بیاید؟
جمهوری اسلامی ایران اعلام کرده به دنبال ایجاد تنش نیست. همانطور که در محیط بینالملل و فضای سیاسی اعلام کرده خواهان برقرار ماندن جریان آزاد انرژی است. چنانکه خود به وجود امنیت برای صادرات انرژی و واردات نیازمند است. یعنی میخواهم بگویم تنش و ناآرامی و به خطر افتادن امنیت عبور و مرور کشتیهایی که نیازمندی حیاتی کشورهایی چون ایران و در کنار آن قدرتهای بزرگ آسیا را تأمین میکنند میتواند روابط ابرقدرتهای شرقی و غربی را دچار مشکل کند و به سمت درگیری بکشاند. این حالت در شرایطی اتفاق میافتد که اطمینان خاطر ایجاد شود. در این سو جمهوری اسلامی خواهان تنشآفرینی از طریق اقدامات مشکوک در منطقه نیست و خب این مسأله را از یک سو از طریق پایبندی به تعهداتش در چارچوب برجام، طرح راهکارهایی با هدف نزدیکتر کردن کشورهای منطقه خاورمیانه به یکدیگر و از سوی دیگر تقویت مناسبات دوجانبه و چندجانبه در حوزه آسیا نشان داده است. در واقع تأکید چین و روسیه به ادامه پایبندی ایران به برجام ناظر به وجه امنیتی این توافق برای منطقه است. این نکتهای بود که یک روز بعد از حوادث اخیر آبهای خلیج فارس در خلال دیدارهای اخیر آقای روحانی و همتایان روس و چین مورد توجه قرار گرفت.
بی تردید تحولات کنونی بینالملل شامل تأکید چین، روسیه و ژاپن بر حفظ برجام و درخواست ترامپ برای مذاکره با ایران نشان میدهد که هیچیک از طرفها مایل به بروز یک جنگ نظامی نیست و این در حالی است که تنشهای اخیر از نارضایتی جریانهایی حکایت میکند که خواستههای خلاف صلح دارند. خب در چنین شرایطی دیپلماسی مؤثر ایران میتواند باعث تبیین بهتر دیدگاههای ایران و ناکام ماندن خواسته جنگطلبان باشد. در چنین شرایطی وقتی دو نفتکش در آبهای خلیج فارس هدف حمله قرار میگیرند و برخی کشورها از جمله امریکا و انگلیس و جریانهای تندرو بلافاصله ایران را بدون هیچ سندی متهم میسازند، کشورهای بزرگی چون روسیه و حتی اتحادیه اروپا موضعی خلاف آن میگیرند و میگویند تا وقتی معلوم نشود نمیتوانیم اعلام موضع کنیم. این مسأله نشان میدهد برجام یک نوعی عامل ثبات در برابر رفتارهای تند است. به همین سبب هم روسیه و چین و هم اتحادیه اروپا به ایران تأکید میکنند در برجام بمانید یعنی ماندن در برجام بهانهای دست امریکا و متحدانش نمیدهد که یک اجماع جهانی را درست کنند و مانند عراق و افغانستان به ایران حمله کنند.
به همین دلیل رفتار ایران تاکنون بسیار معقولانه و مطابق اصول و رویههای قوانین بینالملل بوده و بهانهای به دست کسانی نداده که میخواهند آتشافروزی کنند. توصیه من این است در شرایط متشنج کنونی باید تحلیلگران و دیگر کسانی که در رسانهها کار میکنند، این فضا را درک کنند و از دامن زدن به شایعات و اشاعه شایعاتی که ممکن است بهانههایی به دست کسانی دهد جلوگیری کنند و بگذارند سیاستمداران ما از طریق دیپلماسی مسأله را حل کنند.
فارغ از سطح رویکرد چندجانبه، کشورهای حوزه شرق آسیا از چه ظرفیتهایی برای تحقق بخشیدن به منافع ملی ایران برخوردارند؟ حضور در نشستهای چندجانبه چه فضایی را در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار میدهد؟
نشستهایی همچون نشست «شانگهای» و «سیکا» که با حضور طیف گستردهای از قدرتهای بزرگ و کوچک آسیا برگزار میشود، نمونه کوچکی از یک جامعه بینالمللی است که در فضای متشنج کنونی منطقه تریبون در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار میدهد و کشورهای مختلفی این مواضع را دنبال میکنند و این خود حائز اهمیت بسیار زیادی است. از سوی دیگر حضور در چنین نشستهایی میتواند به برطرف کردن سو تفاهمات تاریخی میان ایران و برخی دیگر از کشورهای این منطقه بینجامد. چنانکه آقای روحانی در نشست سیکا با رئیس جمهور تاجیکستان یعنی کشوری که طی سالهای اخیر مناسباتش با ایران در وضعیت چندان مطلوبی نبوده است، دیدار کرد. خب اگر چنین ملاقاتهایی به تعدد رخ دهد، فرصت خوبی برای تنش زدایی و تقویت مناسبات دوجانبه بویژه برای ایران است. آن هم در هنگامهای که باید بر شمار حامیان منطقهای و آسیایی ایران افزوده شود.
در مجموع معتقدم نفس تقویت مذاکره و طرح گفتوگو حتی با امریکا از سوی رسانهها که به شکسته شدن تابوی مذاکره با این کشور انجامیده، اتفاق خوبی است. ممکن است سفرهایی که از سوی برخی مقامهای سطوح بالا به ایران صورت گرفته نتیجه بخش نبوده باشد ولی همین که در محافل مختلف سیاسی و رسانهای از اصطلاح مذاکره استفاده میشود، نشان میدهد که ایران تا اینجا به خوبی هوشمندانه رفتار کرده و نفس تحرکاتش در چارچوب دیپلماسی مثبت است.
نظر شما