۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ۱۴:۲۶
کد خبر: 83358937
T T
۰ نفر

تازه‌های نشر؛

برگ هیچ درختی به کتابفروشی‌ها رسید

۲۸ خرداد ۱۳۹۸، ۱۴:۲۶
کد خبر: 83358937
برگ هیچ درختی به کتابفروشی‌ها رسید

تهران - ایرنا - داستان نیمه‌بلند برگ هیچ درختی از صمد طاهری، آخرین مجموعه شعر فرزانه قوامی به نام وقتی که عشق‌کهن سال بود و یاسمن‌های زنانه را از آرش آذرپناه به‌تازگی توسط نشر نیماژ راهی کتابفروشی‌ها شد.

اثری تازه از فرزانه قوامی به نام وقتی که عشق کهن‌سال بود، یکی از آخرین کتاب‌های نشر نیماژ، به تازگی به بازار آمده است. این کتاب دربرگیرنده ۳۵ شعر از شعرهای سروده شده در دوره زمانی ۹۰ تا ۹۶ قوامی است که در قالب سپید سرود شده اند، هر چند یک اثر نیز تاریخ سال ۸۵ را بر خود دارد.

فرزانه قوامی (متولد ۱۳۴۷) دانش آموخته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه علامه طباطبایی، از اوایل دهه ۸۰ با چاپ مجموعه شعر گفته بودم؛ من از نسل شهرزادهای مضطربم در عرصه شعر معاصر ایران مطرح شد و بعد از آن مجموعه های دیگری چون ا ز من فقط النگویی می‌ماند، بعد از هفت ساعت و بیست و نه دقیقه گریه، کاترینا طوفان مورد علاقه من است و اینهمه چند بالای صفر را منتشر کرد.

مضمون شعرهای آخرین کتاب قوامی، بیشتر مسائل اجتماعی و موضوعات مرتبط با زنان گاه با چاشنی سوالات فلسفی (مانند شعر تضاد با انحنا یا فضاهای نزدیک) تشکیل می دهد. با اینکه قالب شعرها سپید است؛ از موسیقی درونی و کناری برخوردار است که تا حدی خواندن اشعار را به ویژه برای مخاطب ایرانی که با پیشینه ای بیش از هزارساله از شعر موزون دارد، خوش خوان و لذت بخش تر می کند؛ مانند این قطعه ابتدایی از شعر فضاهای نزدیک

پاره ای از پرسش‌های فلسفی‌اند

تعدادی نامحدود از آن‌ها کنجکاوی

امروزه در معابر

زندگی ادامه دارد به شیوه‌ای خصوصی

کتاب وقتی که عشق کهن‌سال بود با شمارگان ۵۰۰ نسخه در ۱۱۲ صفحه در مجموعه «پازل شعر امروز» توسط نشر نیماژ منتشر شده است.

بخش هایی از شعر کیک زرد این مجموعه را با هم می‌خوانیم

...تجربه ثابت کرده
آنانی که در ناامیدی بسی امید داشته‌اند

شب‌های سیاهشان پایان یافته

مرگ مرموز نزدیکانشان را نادیده می‌گیرند

به کلبه‌ای متروک می‌روند

و ساعت‌ها سرگرم اضلاع هندسی یک ثانیه می‌شوند

آنگاه بلند می‌گویند

خسته‌ام

از من مراقبت کنید

خسته‌ام

اخبار بد را از من پنهان کنید…

داستانی تازه از نویسنده زخم شیر

دیگر کتاب تازه نشر نیماژ کتاب برگ هیچ درختی از صمد طاهری است. صمد طاهری نامی شناخته شده در عرصه ادبیات معاصر نثر امروز ایران به شمار می‌آید. وی که به سال ۱۳۳۶ در آبادان متولد شد و امروز ساکن شیراز است، نوشتن را از اوایل دهه ۵۰ خورشیدی آغاز کرد و یک دهه بعد چندی در جلسات پنجشنبه‌های هوشنگ گلشیری (۱۳۱۶ تا ۱۳۷۹ نویسنده معاصر ایرانی) شرکت می کرد.

از وی چند مجموعه داستان شامل شکار شبانه و سنگ و سپر نیز پیش از این منتشر شده است؛ اما وی با مجموعه داستان زخم شیر بیشتر مطرح شد. این مجموعه داستان که اول بار سال ۱۳۹۶ توسط نشر نیماژ به بازار آمد، در یازدهمین دوره جایزه جلال شایسته تقدیر شناخته و برگزیده بخش داستان کوتاه دومین دوره جایزه احمد محمود نیز شد.

داستان نیمه بلند برگ هیچ درختی در ۸۰ صفحه و شمارگان ۵۰۰ نسخه روایتی از دوره‌ای خاص در جنوب کشور ارائه می‌دهد که طاهری، طی آن قصه سیامک و عمو عباس را در فضایی پایبند به واقعیت و البته گاه فراتر از آن ترسیم می‌کند.

بخشی از کتاب برگ هیچ درختی سال دوم دانشکده بودم که عمو عباس از شرکت نفت اخراج شد. دو ماهی بعد از این ماجرا چند روزی مرخصی گرفتم و به خانه برگشتم. بابابزرگ بغلم کرد و سرورویم را بوسید. عمه کوکب هم همین کار را کرد، اما به سردی و زورکی. عمو عباس مثل سگی کم‌محلی‌ام کرد. دستی زورکی داد و طوری گفت؛ خوش اومدی، که انگار بگوید؛ کاشکی رفته بودی زیر گل. لبخند همیشگی از چهره‌اش پریده بود ودیگر بوی گازوئیل نمی‌داد.

یاسمن های زنانه از آذرپناه

مجموعه داستان یاسمن های زنانه از آرش آذرپناه (متولد ۱۳۵۹) دیگر اثر نشر نیماژ است. این اثر با هشت داستان کوتاه که بعضی ابتدا در دهه ۸۰ نوشته و بعد بازنویسی شده‌اند، چندان از رویکرد اصلی داستان های پیشین آذرپناه فاصله نگرفته است. توجه به زبان و موقعیت های منحصربه فرد همچنان جان‌مایه این داستان هاست. توجه به فرم روایت نیز در مجموعه به زبان افزوده شده تا داستان هایی مفصل تر بیافریند.

آذرپناه که از ابتدای دهه ۸۰ با رمان خانه جای ماندن نیست وارد عرصه نویسندگی شد، ک سی گلدان‌ها را آب نمی‌دهد، شماره ناشناس و داستان های پشت پرده از دیگر آثار اوست. کتاب یاسمن‌های زنانه در ۱۲۶ صفحه و شمارگان ۵۰۰ نسخه چاپ شده است.

در بخشی از داستان احضار روح (تفننی در فرم) این مجموعه می‌خوانیم:

«دقت کنید خانم! من می خواهم لحظه لحظهی این داستا، خواننده را غافلگیر کنم؛ ضربه پشت سر ضربه. متوجه هستید؟»

«بله آقا اما کسی جز من این داستان را نمی خواند…»

«خیر شما اشتباه می‌کنید. بیرون این دنیا را که نمی‌بینید. بیرون از اینجا یک نفر دارد داستانمان را برای سه نفر دیگر می‌خواند؛ سه نفر دیگر که دور میز نشسته‌اند و دارند گوش می‌دهند. داستان من در خلال خواندن او نوشته شده است».

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha