۴ تیر ۱۳۹۸، ۱۵:۰۱
کد خبر: 83368808
T T
۳ نفر

فرار مغزها را دریابیم

۴ تیر ۱۳۹۸، ۱۵:۰۱
کد خبر: 83368808
*علی مندنی پور
فرار مغزها را دریابیم

تهران-ایرنا-اگر به این مهّم باور داریم که مهّم ترین و بنیادی ترین عامل در فرایندِ توسعه پایدار انسان است (علم و تجربه هم به این باور رسیده) باید بپذیریم، هیچ جامعه ای وَلو با داشتن منابع، فضای مناسب و امکانات، بدون وجود انسان های آگاه، با دانش محور وآینده نگر روی توسعه را نخواهد دید.

مهاجرت (جابجایی) پیشینه ای به درازای عمر پیدایشِ اجتماعات بشری دارد. ارضاء حسّ کنجکاوی، شناختِ فرهنگ ها، تنّوع طلبی، کسب آگاهی و معرفت، سرگرمی و اشتغال و آسایش و آرامش، مهّم ترین انگیزه هایی هستند که از گذشته دور تا به امروز مهاجرت را برای مهاجران پُربار و لذت بخش جلوه داده و به آن معنا بخشیده اند.

در این میان پیشرفت تکنولوژی در زمینه های گوناگون از جمله: جابجایی های هوایی، زمینی و دریایی و به ویژه در آنچه به ارتباطات راهِ دور، صوتی و تصویری در قالب وسایل ارتباط جمعی و اینترنت و دنیای پر رمز و راز فضای مجازی تعریف می شود، به این مهّم سرعت و شتاب بسیاری بخشیده، تا جائی که که از این دوره، نه به " عصر ارتباطات" که به عنوان "عصرِ انفجار اطلّاعات "یاد می شود.

اگر تا دیروز "دهکده جهانی" مَک لوهان جامعه شناسِ کانادایی، نُمودی بیشتر از یک تئوری خیال پردازانه نداشت، و ۶ دهه پیش به آن با دیده شک و تردید نگریسته می شد، امروز با این هجمه فرهنگی، و بمباران اطلّاعاتی، آرام، آرام، صاحب نظرانِ علوم اجتماعی و فرهنگ شناسان را در عین ناامیّدی به تّامل و تدبیر در گره گشایی از آن واداشته است.

چه، بسیاری از مظاهر فرهنگی کشور ها از: زبان، آداب و رسوم و سنّت هاو باورها گرفته تا فرهنگ پنداری و گفتاری و رفتاری شهروندان، خواسته و یا ناخواسته در حالِ رنگ باختن اند و درمسیر ذوبِ در فرهنگ‌هایی نو پا با پشتوانه ای قوّی از تکنولوژی پیشرفته و اقتصاد.

طُرفه آنکه، این مرضِ واگیر و همه گیر، به تحقیق همه فرهنگ ها وحتی پاره فرهنگ هارا تحتِ تاثیر قرار داده و می رود تا در آینده ای نه چندان دور، با ناباوری شاهد ایراد صدمه سنگین و ای بسا جبران ناپذیرآن، برهوّیت های فردی و اجتماعی جهانیان در پهنه گیتی باشیم.که هرگز چنین مباد.

مهاجرت را نه باید، فی نفسه نفی کرد، و نه می توان ره آورد هایش با دیده شک و تردید نگریست. چه تا بوده و نبوده، در میان اجتماعات بشری و در مقیاس های محلّی، منطقه‌ای، کشوری و جهانی، این جابجایی ها وجود داشته و کم و بیش به یک پدیده باورپذیر و فراگیر بَدَل گشته است، تا جایی که حقوق بین الملل و نیز قوانین داخلی کشورها در دفاع از حقوق انسانی مهاجران جایگاه خّاصی به حمایت آنها اختصاص و از این رهگذر، رویکردِ ارزشمندی را در زمینه های مختلف حقوق شر و در ابعادِ اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی شاهد بوده و هستیم.

امروزه جابجایی دردوگونه خواسته و ناخواسته، در دنیا جریان دارد.

مهاجرت‌های از نوعِ خواسته شامل: مهاجرت نخبگان به نیّت اقامت دائم در کشور مقصد (مهاجر پذیر).

مهاجرت‌هایی که با هدف کسب علم و تکنولوژی و پژوهش و تحقیق انجام می‌گیرد.

مهاجرت‌های کاری (کوتاه مدّت، میان مدّت و بلند مدّت).

و مهاجرت‌هایی که از آنها به مهاجرت‌های ناخواسته، تعبیر می شود، شامل: مهاجرت به تَبَع انقلاب وکودتا در قالبِ فرار از کشوری به کشور دیگر.

مهاجرت به تَبَع جنگ، در دو حالتِ درون سرزمینی و برون سرزمینی.

مهاجرت به تَبَع حادثه‌های غیر قابل پیش بینی همچون: سیل، زلزله، رانشِ زمین و…که اغلب درون سرزمینی اند.

مهاجرت در قالبِ فرار مغزها.

آنچه مورد نظر این نوشته است، همانا مهاجرت خواسته و ناخواسته نخبگان کشور، علتّ ها، عامل‌ها و انگیزه‌ها و بررسی کوتاهی پیرامون آسیب‌هایی است که از این رهگذر بر کشور وارد شده و می شود.

آمارِ دفتر مهاجرت سازمان ملل متّحد در سال ۱۳۴۴ مهاجرت ایرانیان را به خارج از کشور در پایین‌ترین سطح و به عبارتی نزدیک به صفرنشان می‌دهد.

۱۰ سال بعد، یعنی سال ۱۳۵۴، تغییر محسوسی در این آمار دیده نمی‌شود و ایران همچنان در پائین جدول مهاجرت این سازمان جهانی جا خوش کرده است.

در چهاردهه گذشته، این آمار به گونه‌ای باور نکردنی سیر صعودی می‌پیماید، تا جایی که تعداد مهاجران ایرانی در طی این چهار دهه نزدیک به ۷ میلیون نفر، یعنی رقمی در حدود ۱۴۰ برابر نسبت به گذشته بر آورد می شود. در این میان مهاجرت نخبگان از نگاه صندوق بین المللی پول، پررنگ و معنادار است و ایران از این حیث در میان ۹۱ کشور مهاجر فرست، مقام نخست را داراست.

این آمار حکایت از آن دارد، که سالانه تا ۱۸۰ هزار نفر از ایرانیانِ با تحصیلات عالی مهاجرت می‌کنند. بنیاد ملّی نخبگانِ کشور آمار مهاجرت نخبگان را در بازه زمانی سال‌های ۸۲ تا ۸۶ یعنی چهار سال، ۳۰۸ نفر از مدال آوران المپیاد و ۳۵۰ نفر از برترین‌های آزمون سراسری کنکور اعلام می‌نماید. هفته نامه سازمان مدیریّت و برنامه ریزی مهاجرتِ بیش از سه چهارم این نخبگان را به سمت و سوی آمریکا نشان می‌دهد.

آمارِ صندوق بین المللی پول به این واقعیّت، یعنی وجود بیش از ۲۵۰ هزار پزشک و مهندس ایرانی در آمریکا خبر می‌دهد.

آمار اداره گذرنامه در سال ۱۳۸۷ از خروج روزانه ۱۵ کارشناس ارشد، ۴ دکترا و ۵۴۷۵ نفر لیسانس در این سال حکایت دارد و در سال ۱۳۹۱ از خروج ۱۵۰/۰۰۰ تقاضای خروج از کشور که بیشترین تعداد شان در دوره‌های دکترا هستند، خبر می‌دهد.

در همین آمار، از خروج ۶۴ درصدِ از دانش آموزان ایرانی مدال آور المپیاد در ۱۴ سال گذشته یعنی از ۷۷ تا ۹۱ یاد می‌کند و این موج هنوز هم کم وبیش جریان دارد. کار به جایی رسیده که از زبان رئیس پژوهشکده رویان هشداری می‌شنویم، مبنی بر اینکه: «دانشمندان ایرانی در رشته سلول‌های بنیادی هر روز بیشتر از گذشته جذبِ دیگر نقاط جهان می شوند».

در اقتصاد آنلاین، از قول «عبّاس میلانی» پژوهشگر تاریخ معاصر و در همین ارتباط، یعنی خروج نخبگان از کشور می‌خوانیم: «فرار مغزها در چند سال اخیر ۳۰۰ برابر جنگ ایران و عراق به اقتصاد کشور صدمه وارد آورده است».

موج مهاجرت تحصیل کرده‌های دانشگاهی به اروپا، استرالیا، زلاند نو و به ویژه آمریکا در چهار دهه گذشته تا به امروز، پس از رویدادهای زیر پر رنگ تر نشان می‌دهد؛

انقلاب

در کورانِ انقلاب و به ویژه یکی دو، سه سال بعد از آن (سال‌های ۵۸، ۵۹ و ۶۰) خیلِ عظیمی از وابستگان به رژیم گذشته شاغلِ در نهادهای دولتی به اقتضای شرایط و موقعیّت ایجاد شده برای آنان، اغلب به همراه خانواده، از مجاری رسمی و غیر رسمی کشور را ترک کردند.

شایان یادآوری است، در همین زمان بسیاری از نخبگانِ علمی - سیاسی با انگیزه خدمت به مردم به کشور بازگشتند.

آمار حکایت از آن دارد، در سال تحصیلی ۵۷-۵۶ نزدیک به یکصد هزار دانشجوی ایرانی در خارج از کشور مشغول تحصیل بوده، از این تعداد حدود یک سوّم یعنی ۳۶ هزار و ۲۲۰ نفر در دانشگاه‌های آمریکا سرگرم تحصیل بوده‌اند. در سال ۵۸-۵۷ شمارِ دانشجویان ایرانی در آمریکا از ۴۵ هزار و ۲۰۰ نفر به ۵۱ هزار و ۳۰۰ نفر می‌رسد.

تعطیلی دانشگاه‌ها

با تعطیلی دانشگاه‌ها شاهد خروجِ موجِ عظیمی از دانشجویان باز مانده از تحصیل بعلّت تعطیلی دانشگاه‌ها با توجیه انقلاب فرهنگی و نیز جوانان دیپلمه تشنه ورود به دانشگاه هستیم، آمار خروجی‌های این جماعت از کشور تا سال ۱۳۶۵ رقم بالای ۸۵۲ هزار نفر را نشان می‌دهد.

جنگ ۸ ساله ایران و عراق و رویدادهای داخلی همچون واقعه کوی دانشگاه تهران و خرداد ۸۸ را می توان در زمره امواج تند و سهمگینی دانست، که خواسته و یا ناخواسته جمعِ زیادی از دختران و پسران جوان را به خیلِ لشکر مهاجران افزود.

علّت های بنیادی مهاجرت نخبگان

تعطیلی طولانی دانشگاه‌ها. گزینش‌ها. رشدِ بدون حساب و کتاب مراکز به اصطلاح دانشگاهی و نبودکیفیّت علمیِ مطلوب در این مراکز. جایگزینی روابط به جای ضوابط. خلاء وجودی یک برنامه ریزی هماهنگ و منسجم، در جذبِ نخبگان. به کارگیری روش‌های غیر اصولی و غیر علمی در قالبِ سیاست‌های مقطعی با نخبگان فکری و فرهنگی کشور در زمینه‌های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی و در نتیجه، ایجاد نارضایتی در میان اینان. ناهمخوانی بسیاری از مشاغل با رشته‌های تخّصصی. مشکلات اقتصادی، کمبودها و نبودِ امکانات رفاهی و فرهنگی در خور و از همه مهّم تر نبودِ احساس امنیّت شغلی و تبعیض. به کارگیری سیاست کنار گذاشتن صاحبان فکر و اندیشه و دارندگان تخّصص های بالا و در نتیجه احساسِ انفعال در میان اینان. مدیریّت ناکارآمد، عملکرد جزیره‌ای و رواج فرهنگ کاغذ بازی. توزیع غیر عادلانه امکانات و امتیازات و نادیده گرفتن حقوقِ شهر وندی آنان در جایگاه یک جوان. فضای بسته دانشگاه‌ها و تنگ نظری پاره‌ای از مدیران و مسئولان. بیکاری، بلاتکلیفی و سردرگمی. دلمُردگی و نبودِ امیّد به آینده بهتر بویژه در میان جوانان. تورّم و گرانی آزار دهنده در دوره‌هایی و بکار گیری سیاست یک بام و دو هوا و مقطعی در صادرات و واردات. تبلیغات اغواکننده وسائل ارتباط جمعی برون مرزی و نیز نمایش تکنولوژی و پیشرفت و جذبه کشورهای مقصد را نیز به این لیست بلند بالا باید افزود.

و امّا آسیب‌های وارده از رهگذرِ مهاجرت نخبگان را می توان به این صورت تشریح کرد؛ تا سال‌های پایانی دهه ۸۰ میلادی یعنی تا حدود سه دهه پیش در تعریف سازمان ملل از توسعه متغیّر های کمّی اقتصادی چون درآمد سرانه و تولید ناخالص ملّی بعنوان شاخص‌های اصلی توسعه یافتگی تعریف و میزان توسعه کشورها با این شاخص‌ها درجه بندی و تعریف می‌شدند.

از ۱۹۹۰ به جهت کاستی‌های این مدلِ پیمایشی، شاخص توسعه انسانی را برای اندازه گیری انتخاب، با این توجیه علمی که رویکرد توسعه پایدار با لحاظ کردن جنبه‌های زیست محیطی و انسانی توسعه می‌یابد.

در این تعریف، گرانیگای توسعه انسانی را توّجه به انسان، فضا و پدیده‌های پیرامون آن می شمارَد. لذا از نگاه این تعریف جامع از توسعه، با افزایش نرخ بیکاری شاخص، توسعه انسانی خود را نشان داده وناپایداری در توسعه را موجب می‌گردد.

اگر به این مهّم باور داریم که مهّم ترین و بنیادی‌ترین عامل در فرایندِ توسعه پایدار انسان است (علم و تجربه هم به این باور رسیده) باید بپذیریم، هیچ جامعه‌ای وَلو با داشتن منابع، فضای مناسب و امکانات، بدون وجود انسان‌های آگاه، با دانش محور وآینده نگر روی توسعه را نخواهد دید، چه در چنین حالتی اگر هم چیزی بنام توسعه را برای خود شبیه سازی نماید، پایدار نخواهد ماند، لازمه پایداری تعادل است و یک سیستم نا متعادل، ناپایدار خواهد بود. توسعه پایدار و فراگیر محقّق نخواهد شد، مگر در سایه رشد، ارتقاء و تعالی عامل انسانی.

از یاد نبریم: فقر و نابرابری اجتماعی و زیست محیطی، در زمره مهّم ترین و پایه‌ای ترین عامل‌های باز دارنده توسعه انسانی اند.

نتیجه آنکه، شیوع بیکاری و در نتیجه، نا امیّدی و دلسردی در میان قشرهای مختلف، بویژه دانش آموختگان دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی، هم آنانی که در جایگاه فرهیختگان و صاحبان تخّصص از آنها یاد می شود، حساسیّت بر انگیز است، جا دارد در اولویّتِ سیاست گزاری ها، برنامه ریزی ها و تصمیم گیری هایمان قرارگیرد. در غیر این صورت آگاهانه و یا نا آگاهانه با واژه "توسعه" بازی کرده و صرفاً شهر وندان را به شکل وشمایلِ بی محتوای آن دل خوش کرده‌ایم.

آمار چند میلیونی بیکاران دانشگاه دیده و صف‌های طولانی جوانان متقاضی برای خروج از کشور همه و همه، پیام معنا داری بر این واقعیّت تلخ اند.

این مهّم را دست کم نگرفته و دریابیم!

*حقوقدان، جامعه‌شناس و رئیس سابق اتحادیه سراسری کانون‌های وکلای دادگستری ایران

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha