گروه کر دولتی ارمنستان در تالار وحدت در بزرگداشت صدو پنجاهمین سالگرد تولد کومیتاس وارداپت، روحانی، نظریهپرداز موسیقی، آهنگساز، رهبر ارکستر، موزیکولوگ، کاپلمایستر، استاد علوم تربیتی، آثاری از این هنرمند بزرگ در تاریخ موسیقی ارمنستان را اجرا کرد. سالی که در بزرگداشت این نابغه با نام سال کومیتاس نامگذاری و به گفته آرتاشس تومانیان سفیر ارمنستان در ایران توسط یونسکو (سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی ملل متحد) با نام یکی از روزهای مهم در تاریخ این نهاد بین المللی ثبت شده است. کومیتاس را باید یکی از هنرمندان موسیقی بزرگ جهان در زمان حیات و حتی بعد از آن دانست. هنرمندی که برای مردم ارمنستان درجه و مقامی همسنگ یوهان سباستیان باخ برای مردم آلمان یا جوزپه وردی برای مردم ایتالیا دارد.
اسطوره ای که در تاریخ گم شد
اما نام این هنرمند با وجود عظمت و زیبایی آثارش در جهان چندان شناخته شده نیست. شاید از آنجا که وی یکی از قربانیان غیرمستقیم نسلکشی ارامنه (آغاز در ۲۴ آوریل ۱۹۱۵) است، زیبایی آثار و عظمت نامش زیر کوهی از اخبار مرتبط با رویدادهای کشتار ارمنی ها در عثمانی مدفون شده است. شهرت گمشده و نام کومیتاس در تاریخ فرهنگ و موسیقی جهان به تدریج هویدا می شود و مردم با شنیدن آثار این هنرمند فقید از طریق شبکه های مجازی و اینترنت پی به هنر والا و شخصیت بی بدیل هنری این روحانی مسیحی میبرند.
در این میان نقش نسل جدید و جوان موسیقی دان ارمنستان که با بازنویسی و اجرای دوباره و دیگرگون آثار این هنرمند در هر سبکی و انتشار آن در فضای مجازی موفق شده اند این اسطوره ملی خود را به دنیا معرفی کنند از هر ابزار تبلیغی دیگری موثرتر بوده است. هنرمندانی؛ نظیر آیدین داوودی، آیلین گویان، آرین کشیشی و آرا گورگیان. هرچند هنرمندان بزرگ ارمنستانی دیگر نظیر تیگران منصوریان آهنگساز بین المللی، ژیوان گاسپاریان نوازنده بین المللی دودوک، آرام ایلیک خاچاطوریان آهنگساز معاصر و بین المللی ارمنی نیز در کنار آفرینش های هنری با اقتباس از آثار کومیتاس به رستاخیز این هنرمند فقید کمک کرده اند. در اکثر آثار کومیتاس رگه هایی از اندوه و یأسی عمیق احساس می شود و کم نیستند افرادی که این غم بیکران را معلول تاثیر مخرب (نسل کشی ارامنه) در ذهن زیبایی پرداز کومیتاس میدانند؛ اما حقیقت دیگر است. آثار او همگی ترجمان موسیقیایی روح رنج کشیده او در تمام مراحل زندگی است.
از کودکی تا آغاز شهرت
همانگونه که گفته شد نام اصلی او سوقومون گئورگی سوقومونیان بود، در بعضی منابع تاریخ تولد او را ۸ اکتبر ۱۸۶۹ میلادی و برخی ۲۶ سپتامبر در شهر کوتاهیا نزدیک استانبول میدانند. او از همان کودکی خلق و خوی ثابتی نداشت و به گفته مارکارت بابایان (همراه نزدیک کومیتاس در سالهای آخر) این خلق و خوی متضاد میراث دردناک والدین او بود. او فرزند پدر و مادری بود که شباهتهای خلقی و روحی اندکی با هم داشتند. پدر او گئورگ یکی از شادترین افراد در منطقه خود بود و مادرش تاکوهی همواره با افسردگی عمیقی نسبت به تمام وجوه زندگی گذران عمر میکرد. کومیتاس به روایتی در شش ماهگی و به روایتی در یکسالگی مادرش را از دست داد. این ضربه هولناک روحی چنان تاثیری در روان کومیتاس گذارد که تا پایان عمر همراهش بود. او در یازده سالگی پدر دائم الخمر خود را از دست داد. نابغه آینده هنر ارمنستان پس از گذراندن روزهای سخت و تنهایی های ظاقت فرسا به یتیم خانه سپرده شد. این رویداد ها به تدریج ریشه های نوعی بیماری روانی را در ذهن کومیتاس پروراند که در نهایت باعث فروپاشی روانی او در سالهای آخر عمرش شد. کومیتاس به کلیسا سپرده و در آنجا استعداد موسیقی او به دلیل صدای خوش توسط اسقف گئورگ تزارگیان کشف میشود. در همین زمان رهبر مذهبی مسیحیان از تزارگیان خواست تا پسربچه یتیمی را با صدای خوش یافته و با خود به مدرسه عالی گئورگیان بیاورد. این قرعه به نام کومیتاس جوان افتاد تا رهسپار سفری شود که سرنوشت او را دگرگون میکند.
یازده سال اول زندگی کومیتاس سرشار از ناهنجاری های روانی بود؛ اما دوران آموزش او در مدرسه عالی را باید دوره ای از پایداری های احساسی و اندیشمندانه و از همه مهم تر احساس امنیت دانست. دوره ای که کومیتاس در آن شکوفا شد. موسیقی عشق کومیتاس شده بود. اگر در کلاس، آموزش های تئوریک و هوشمندانه ای در کار نبود او به کار خودآموزی موسیقی مردم پسند مشغول میشد و از گونه های مختلف موسیقی خیابانی و موسیقی مردم کشتزارها تا ترانه های زیارت گران برای خود توشه برمیگزید.
کومیتاس را بیش از همه به عنوان کسی که موسیقی مردم مناطق روستایی ارمنستان را گردآوری کرده و از نابودی نجات داده است میشناسند، او شعر و موسیقی بیش از چهار هزار ترانه را جمع کرد که بخشی از آن منتشر شدهاست. کومیتاس در سالهای ۱۹۰۰ میلادی مدتی طولانی در اروپا اقامت گزید. کنسرتهای بیشماری در شهرهای مختلف اروپا مخصوصاً در برلین و پاریس اجرا کرد که همواره با استقبال تماشاگران و تحسین موسیقی دانان رو به رو میشد. علاوه بر این در مراکز فرهنگی شهرهایی چون تفلیس، باکو و قاهره نیز کنسرتهایی داشت. انعکاس اخبار ارزیابی هنرمندان و موسیقی دانان در آن زمان حاکی از موفقیت توصیف ناپذیر کومیتاس در عرصه جهانی است. کومیتاس از سال ۱۹۱۱ در استانبول مستقر گشت. او در میان روشنفکران و هنرمندان ترک نیز شناخته شده و محبوب بود.
نقش کومیتاس در تدوین میرات موسیقی ارمنستان
اما چگونه این جوان جویای علم و هنر به چنین توفیقی دست یافت؟ کومیتاس در تمام این مدت به جمع آوری ترانه ها و نغمه های محلی پرداخت که سال ها بعد این آرشیو گرانبها به مثابه مواد خام در اختیار آهنگسازان بزرگی چون آرام ایلیک خاچاطوریان قرار گرفت؛ یکی از نمونه های بازر این اقتباس در آثار خاچاطوریان بدون تردید باله گایانه و سمفونی شماره ۲ اوست که عناصر مهمی از ملودی های بومی درخود دارد. در مدتی که کومیتاس مشغول گردآوری این ترانه ها و ملودی ها بود نگرانی بزرگی در فکر و اندیشه او و دیگر هنرمندان موسیقی ارمنی وجود داشت که چگونه می توان این آرشیو ها را حفظ و مکتوب کرد. شیوه نتنویسی سنتی ارمنی ها به نام خاز در دل تاریخ مفقود شده بود و اجماعی در مورد انتخاب شیوه نوینی برای نگارش این ملودی ها یا استفاده از متد اروپایی بین هنرمندان حاصل نشده بود.
موسیقیدان ارمنی «لیمونجیان هامبارتسوم» در سال ۱۸۱۳ تلاش برای پایه گذاری نت برداری منحصر به فرد ارمنی بر مبنای شیوه های کهن را آغاز و تا زمان مرگش در سال ۱۸۳۹ دستاوردهای گرانبهایی را برای ابداع این شیوه نوین گردآوری کرد. پس از مرگ او دانشجویان و شاگردانش این مسیر را پایان و به موسیقی ارمنستان ابزاری مهم و کارآمد در تنظیم و نگارش میراث ملی موسیقیایی هدیه دهند. کومیتاس که دغدغه اصلی اش گردآوری موسیقی های فولکلور و محلی بود پس از آموختن روش ابداعی لیمونجیان، کار تدوین و تالیف خود را با اشتیاق بیشتری آغاز کرد و موفق شد بزرگترین گنجینه مدون از ملودی ها و موسیقی های ارمنستان را از سینه ها و زبان ها روی کاغذ منتقل و آنها را برای نسلهای آینده بهعنوان میراثی عظیم یادگار بگذارد.
زخم دیگری بر ذهنی ناآرام؛ از مهاجرت تا بازگشت
با وجود سرسپردگی شدید کومیتاس به کلیسای حواری ارمنی و میراث موسیقی آن، وی به زودی با دوستان خود رویارو شد و در سال ۱۸۹۵ نخستین مجموعه موسیقی محلی تنظیم شده خود را به نام «ترانه های آگن» در جراید منتشر کرد. این مجموعه ۲۵ اثر عاشقانه، مخصوص عروسی ها، لالایی ها و رقص هارا در برداشت که همین توفیق چندان خوشایند گروه صومعه نبود و بلافاصله اعلام کرد برای کشیشی که سوگند خورده همسر اختیار نکند، نوشتن این آثار گناهی نابخشودنی است. این شایعه ها تا آنجا قدرت یافت که به این کشیش اتهامات فساد اخلاقی نسبت داده شد، این رویداد در ذهن و روان آسیب پذیر این هنرمند تاثیرات مخرب دیگری هم داشت. او ناچار به انتخاب برلین برای سکونت و کسب تجارب بیشتر شد، در دانشگاه سلطنتی فریدریش ویلهلم مورنائو به تحصیل موسیقی پرداخت، غیر از رشته موسیقی به مطالعه روانشناسی و فلسفه نیز همت گمارد. سرانجام در سال ۱۸۹۹ به واغارشاپات (اچمیادزین) مقر کلیسای ارمنی در ارمنستان بازگشت و فعالیت های خود را از سر گرفت.
مهمترین دستاورد کومیتاس
کومیتاس را بیش از همه به عنوان کسی که موسیقی مردم مناطق روستایی ارمنستان را گردآوری کرده و از نابودی نجات داده میشناسند، او شعر و موسیقی بیش از چهار هزار ترانه را جمعآوری کرد که بخشی از آن منتشر شدهاست. کومیتاس در سالهای دهه اول قرن بیستم میلادی مدتی طولانی در اروپا اقامت و کنسرتهای بیشماری در شهرهای مختلف اروپا مخصوصاً برلین و پاریس اجرا کرد که همواره با استقبال تماشاگران و تحسین موسیقی دانان رو به رو میشد. علاوه بر این در مراکز فرهنگی شهرهایی؛ چون تفلیس، باکو و قاهره نیز کنسرتهایی داشت. انعکاس اخبار ارزیابی هنرمندان و موسیقی دانان در آن زمان حاکی از موفقیت توصیف ناپذیر کومیتاس در عرصه جهانی است. کومیتاس از سال ۱۹۱۱ در استانبول مستقر شد. او در میان روشنفکران و هنرمندان ترک نیز شناخته شده و محبوب بود.
کومیتاس و شهرت بین المللی
در یکی از کنسرتها در پاریس شخصیتهای معروفی حضور داشتند؛ مانند مدیر اپرای گراند، موسیقیدان و نویسندهٔ مشهور رومن رولان، کلود دبوسی به وجود آورنده سبک دریافتگری (امپرسیونیسم) و یکی از مؤثرترین آهنگسازان قرن، لویی لالوا، پل کیون، بورکو تیوکادرن و چهرههای هنری و ادبی سرشناس دیگر. کومیتاس پس از بازگشت به ارمنستان در ۱۹۱۰ عازم استانبول شد. شهری که ارمنیان در پیشرفت آن، از نظر فرهنگ و صنعت، نقش بسزایی داشتند. کلود دبوسی، آهنگساز فرانسوی، در باره آثار این هنرمند میگوید: هویت تلفیق و ماهیت این موسیقی برایم شگفتی آور و در عین حال دشوار است. پروفسور اسکار فلایشر، مجمع موسیقی بینالمللی را در سال ۱۸۹۹ که اعضای مؤسس آن بیست نفر بودند و کومیتاس یکی از آنها بود، تأسیس کرد. به مرور زمان این مجمع تبدیل به کنگرهای بینالمللی شد که یکی از این کنگرهها در ۱۹۱۴ در پاریس با شرکت چهارصد نفر برگزارشد. اسکار فلایشر رئیس مجمع بعدها اظهار داشت: در سال ۱۸۹۹ در مجمع بینالمللی موسیقی شعبه برلن، کومیتاس یک سخنرانی دربارهٔ موسیقی فولکلوریک و مذهبی ارمنی ایراد کرد، آن روز یک روز فراموش نشدنی برای همهٔ ما بود، چنین سخنرانی ای در مجمع ما بیسابقه بود. من مطمئن هستم در مجامع دیگر حتی در پاریس چنین سخنرانی ایراد نشدهاست. در همان سال، از خاورمیانه فقط از کومیتاس دعوت شد که برای ایراد سخنرانی در آن کنگره شرکت کند، سخنرانی کومیتاس از دو بخش تشکیل شده بود: موسیقی روستایی ارمنی و نتنویسی قدیم و جدید ارمنی در موسیقی مذهبی.
موضوع سخنرانی چنان مورد توجه اعضای کنگره واقع شد که آنها خواستار سخنرانی دیگری از وی شدند.
ریچارداشمیت نیز که در این جلسه حضور داشت با مخاطب قرار دادن کومیتاس چنین اظهار نظر کردهاست: شما نوای مخصوص به خود را ایجاد کردهاید. نوایی که مانند خط قرمز مشخصی درتمام آثار شما جلب نظر میکند. این را من نوای موسیقی ارمنی مینامم چون تا به حال در هیچ اثر دیگری به آن برخورد نکردهام. البته، نوای مورد نظر ریچارد اشمیت منحصر به سبک آهنگسازی کومیتاس نبود بلکه ریشه آن را در مدهای موسیقی ارمنی باید جست وجو کرد که کومیتاس با مطالعه زیاد آنها را کشف کرد و به کار گرفت.
آلیوش ملیشار موسیقی دان و رهبر ارکستر آلمانی هم که در جمع حضور داشت افزود: کومیتاس استاد بی نظیری است. هارمونی او بسیار جا افتاده و رنگین است. من فکر میکنم به جز او کس دیگری نمیتوانست آن نتها و آکوردها را به آن نحو عالی تسلسل دهد.
کومیتاس سخنرانی دیگری برای اعضای مجمع شعبهٔ وین ایراد کرد که همچون سخنرانی قبل همراه با اجرای موسیقی بود. در خاتمه پروفسور موسیقی و دبیر مجمع ماکس زایفرد، چنین اظهار کرد: برای من افتخار بزرگی است که از طرف مجمع بینالمللی موسیقی شعبه شهرمان یعنی وین از شما، برای کنسرت و سخنرانی جالبی که دربارهٔ تاریخ موسیقی ارمنی ایراد کردید، تشکر کنم. شنیدن این موسیقی و سخنرانی برای تمام ما بسیار جالب و شگفتانگیز بود و خاطرهٔ آن هیچ وقت از ذهن مدعوان محو نخواهد شد.
در سدهٔ گذشته، وین پایتخت جهان موسیقی محسوب میشد. طبیعتاً، این شهر اساتید بسیاری دیده بود ولی کومیتاس گویا با دیگران فرق داشت؛ زیرا نبوغ او چشمگیر بود.
ویلن اگون، استاد موسیقی در دانشگاه وین، دربارهٔ او گفتهاست: استعداد عجیب کومیتاس شگفتانگیز است. او آوازهای محلی را بسیار خوب شناخته و آنها را با مهارت و نرمش عجیبی تنظیم کردهاست. من با شنیدن و مطالعهٔ این آوازها به این نتیجه رسیدم که کومیتاس در تنظیم و پلی فنی چهره منحصربهفردی است.
توماس هرمان، استاد موسیقی، نیز دربارهٔ او گفتهاست: کومیتاس درخشانترین استاد در موسیقی محلی ارمنی است. تحقیقات او بسیار وسیع اند و تمام آنها که مایل اند به تنظیم موسیقی ارمنی بپردازند اول باید کارهای کومیتاس را عمیقاً مطالعه کنند. او در سالهای فعالیت و زیست هنریاش برای فرهنگ و هنر ارمنستان کاری ماندگار کرد. بیش از چهار هزار ترانه و آواز فولکلور را ثبت و ضبط کرد. کومیتاس شیوهٔ نتنویسی ارمنی را بعد از صد سال دوباره احیا کرد، کوارتتهایی نوشت که هنوز هم در جهان اجرا میشود. او که شیفتهٔ کلیسا و روحانیت بود و خود در قامت یک کشیش اهل هنر سالها پژوهش و کار کرده بود، دست آخر به دلیل فشارها و افتراهایی که به او وارد شد ترجیح داد از کلیسا استعفا بدهد. همین فشارها و برنتافتن پیوند موسیقی مردمی و موسیقی کلیسایی بود که سبب شد او در سال ۱۹۱۱ به استانبول پناه ببرد تا در آنجا آزادنهتر کار کند، اما سرنوشت برای او جور دیگری رقم خورده بود. او در اوایل آوریل ۱۹۱۵ یکی از باشکوهترین اجراهایش را در استانبول اجرا کرد و آنها که در فرستادن او و همقطاران ارمنیاش به تبعید دستی داشتند شاهد آن اجرا بودند و برایش کف زدند. با این حال کومیتاس به عنوان پیشگام و بنیانگذار موسیقی کلاسیک ارمنی در یادها ماند. او درخشانترین چهرهٔ موسیقی محلی ارمنی است. تنظیمهای او و تحقیقهایی که در اینباره کرده، گنجینۀ بزرگی به جهان موسیقی هدیه کرده است که هرگز فراموش نمیشود.
در یکی از کنسرت هایش و پس از اجرای آواز (آندونی) که تأثیر عمیقی بر حضار گذاشت، کلود دبوسی به طرف صحنه قدم برداشت و همه با احترام به او راه دادند. پس از اینکه او جلوی کومیتاس قرار گرفت زانو زد، انتهای فراجه (لباس مذهبی) او را گرفت و به لبهایش فشرد و با صدای بلند گفت: پدر کومیتاس! من در مقابل نبوغ شما سر تعظیم فرود میآورم و در حالی که نفسهای حضار بند آمده بود به طرف جمعیت برگشت و گفت: اگر کومیتاس فقط «آندونی» را مینوشت باز کافی بود که جزء معروفترین آهنگسازان دنیا محسوب شود.
حضور کومیتاس در پاریس و سبک منحصر به فرد او توجه محافل علمی موسیقی را به خود جلب کرد. از او دعوت کردند در مدرسهٔ عالی علوم رومن رولان سخنرانی و کنسرتی ترتیب دهد. در این مراسم چهرههای سرشناس موسیقی حضور داشتند. آرمدی کاستو، رئیس انجمن موسیقی دانان فرانسه، چنین اظهار داشت: موسیقی ارمنی غنی و شاعرانهاست. آوازها و ملودیهای رقص نواحی مختلف میتواند موضوع بحث و تحقیق گران بهایی برای محافل ادبی و موسیقی باشد. این تألیفات به راستی مبنای خوبی برای مطالعات محققان و مورخان است و کومیتاس اولین کسی است که این درها را برای آنان گشوده است.
لویی لالوا، استاد موسیقی دانشگاه سوربن، را به چنین اظهارنظری واداشتهاند: ملودیهای رقصهای ارمنی آن قدر طبیعی، چابک و زنده هستند که میتوانند به خوبی بازگوکنندهٔ تمام حالات روحی باشند. برای من چیزی دلپذیرتر از این ملودیها وجود ندارد. نمیدانم اگر کس دیگری غیر از کومیتاس این نغمات را تنظیم میکرد چه نتیجهای حاصل میشد چون مهارت و سلیقهٔ والای او در موفقیت و کارش کاملاً روشن است.
آغاز سکوت و سیاهی
براساس گزارش های تاریخی در ۲۴ آوریل ۱۹۱۵، ۶۰۰ تن از روشنفکران ارامنه در قسطنطنیه، پایتخت سابق عثمانی دستگیر و به قتل رسیدند و تعداد زیادی از ارامنه به اجبار به ارمنستان بازگردانده شدند، دولت ترکیه همواره هرگونه دست داشتن در قتل عام ارامنه را رد کرده است. طبق تخمین ارامنه، یک میلیون و ۵۰۰ هزار نفر ارمنی در طول جنگ جهانی اول به دست سربازان عثمانی کشته شدند.
کومیتاس در ۴۶ سالگی به همراه ۲۰۰ تن از روشنفکران ارمنی دستگیر شد؛ اما بر خلاف باور بسیاری که او را از قربانیان کشتار میدانند با وساطت سفیران کشورهای اتریش، ایتالیا، سوییس، آمریکا و بلغارستان که او را از قبل میشناختند، جان به در برد.
مرگ نابغه و تولد اسطوره
اما جراحات روحی عمیق این فاجعه هولناک هرگز التیام نیافت و به تبع آن سلامتی روانی اش را از دست داد. او پس از این رویداد عملاً اثر دیگری خلق نکرد. وی باقیمانده عمر خود را تا زمان مرگش یعنی سال ۱۹۳۵ در آسایشگاه روانی در پاریس سپری کرد. ولی روح حساس او که از بدو تولد دچار طوفان ها و ضربه های هولناکی بود پس از مشاهدهٔ صحنههای فجیع کشتار تعادل خود را برای همیشه از دست داد و او را تبدیل به کالبدی بی جان کرد و گزافه نگفته ایم اگر از آخرین فصل زندگی این نابغه ارمنی با نام تیر خلاصی بر پیکر اسطوره یک ملت یاد کنیم.کومیتاس شاهد مرگ، نابودی و کشتار دوستان و مردمش شد. پیکر کومیتاس در سال ۱۹۳۶ به ایروان منتقل و در کنار مزار بزرگان فرهنگ ارمنی، پانتئون کومیتاس به خاک سپرده شد. رسالت والای کومیتاس این بود که به جهان و جهانیان نشان دهد ارمنیان فرهنگ و هویت خاص و ویژه دارند و در این بین موسیقی ارمنی ریشههای اصیل ارمنی نشات گرفته از سرزمین ارمنستان را در خود دارد. رسالتی که کومیتاس توانست آن را نیک به انجام رساند.
نظر شما