بیشتر مساحت لوگر، به عنوان استان مجاور کابل، به دست طالبان سقوط کرده است، شهروندان این منطقه کابوس می بینند اما به مانند همیشه نظامیان دولتی می گویند طالبان قدرت تصرف این استان را ندارد.
این روزها، قصه پرغصه «بادغیس» و «بالامرغاب»، جان و روان همه دوستداران افغانستان را خراشیده است. ۳۴ کماندو در این منطقه کشته شدند و حالا ۵۰۰ نیروی نظامی دولتی در محاصره طالبان از کمبود مهمات و مواد غذایی رنج می برند.
عدم انسجام و هماهنگی میان مدافعان ملی و رزمندگان محلی، بر قدرت طالبان افزوده است. کابل باید به فوریت برای مناطق جنگی خود برنامه ریزی کند، شاید فردا دیر باشد.
کشاندن سرپرست وزارت دفاع ملی به مجلس یا معرفی مقصران احتمالی کشته شدن کماندوها به قوه قضائیه، شاید در کوتاه مدت بتواند افکار عمومی را نسبت به جدیت دولت در دفاع از شهروندانش مجاب کند، اما نمی تواند بازدارنده ماشین جنگی طالبان باشد.
مردم شماری از استانهای درگیر، نیازمند حمایت های فوری کابل هستند.
شهروندان مناطق جنگی می گویند، دولت خود را مشغول تبلیغات انتخابات ریاست جمهوری کرده و از ما غافل شده است، انتخاباتی که طالبان اعلام کرده نتیجه آن را نمی پذیرد.
آغاز مذاکرات صلح میان طالبان و نمایندگان آمریکا، اگرچه کورسوی امیدی برای مردمی بود که از چهار دهه جنگ به ستوه آمده اند، اما با پایان دور هفتم مذاکرات و سخن خلیلزاد مبنی بر اینکه صلح با طالبان به معنای پایان جنگ در افغانستان نیست، همه آرزوهای یک ملت را نقش بر آب کرد.
آمریکا در افغانستان به تنها چیزی که فکر نمی کند، آینده مردم این کشور است، مردمی که هنوز «ملت» نشده اند. اینجا همه چیز به نام اقوام است، از احزاب تا نهادهای مدنی. مشکل طالبان اگر در این کشور حل شود، تازه آغاز راه برای مبارزه با دهها گروه تروریستی است که واشنگتن در افغانستان ایجاد کرده است.
پیچیدگی وضعیت این روزهای افغانستان، نقش سرویس های اطلاعاتی اشغالگران را روز بروز برجسته تر می کند. از ترور «ژنرال رزاق» تا کشتن «سرهنگ عبدالمبین مجتبی» تا سلاخی ۳۴ کماندو ورزیده ارتش افغانستان، همه این شواهد، انگشت اتهام را به طرف آمریکایی ها نشانه رفته است.
نظر شما