به گزارش ایرنا، شب سردی بود، وارد محوطه خاکی خانه ای که نمی شد از کوچه آن را تمایز داد؛ شدم، بوی گاز متصاعد شده از پخت آهک همه جا را فرا گرفته بود، اتاقی کوچک با گلیمی نخ نما و اندک وسایلی که یکی از مهمترین آنها گاز پیکنیک بود که سه مرد حدود ۳۰ تا ۵۰ و چند ساله را دور خود جمع کرده بود.
سرم را داخل اتاق بردم، لامپی کوچک در حالی که به سیمی بلند وصل شده بود اتاق را با نوری کم سو و زرد رنگ روشن کرده بود.
همراه خانم مظفری مسئول انجمن طلوع بی نشان ها وارد اتاق شدم و چند ظرف غذای گرم که این انجمن تهیه کرده بود را گوشه اتاق گذاشتیم، اما هیچکدام از سه مرد حتی سرشان را برنگرداندند و بی تفاوت به حضور ما به کارشان ادامه دادند.
خانم مظفری از خانمی که بدو ورود به محوطه خانه، ما را با یک کودک حدود ۹ ساله که بر شانه هایش آرمیده بود همراهی می کرد احوال پرسی کرد و احوال فرزندش را پرسید و او گفت کمکش می کنم که راه برود بعد هم چند آجر را که پشت سر هم چیده و به وسیله دو طناب در ارتفاع یک متری آن محصور شده بود را به ما نشان داد و گفت روی این آجرها با کمک طناب کمکش می کنم راه برود.
کودک که حدود ۹ سالی داشت، سرش را هرازگاهی از شانه مادر جدا می کرد و با بی میلی نگاهی به اطراف می انداخت و دوباره سرش را بر شانه های نحیف مادر می گذاشت.
زن لاغر اندام با لباس هایی ژنده، دست هایی سیاه و خشکیده و گونه های فرورفته، دندان های نصفه و نیمه اش حکایت از مصرف مواد مخدر داشت.
رو به زن کردم و پرسیدم مشکل فرزندت چیه؟ زن ادامه داد: وقتی پسرم را باردار بودم، سفید مصرف می کردم دکترها می گویند به خاطر مصرف هروئین فرزندم در راه رفتن ناتوان است.
محمدصالح پسر ۹ ساله ای که حالا جای امنش که وجود و آغوش مادر بود برایش ناامن ترین نقطه دنیا شده بود، او قبل از چشم گشودنش به دلیل اعتیاد مادرش معتاد به دنیا آمد و بعد از آن نخستین هدیه مادرش به او، پاهایی علیل بود که توان کشیدن جسم کم جانش را نداشت.
به محمدصالح نگاه کردم چشم هایش را نیمه باز کرد و نگاهم کرد و دوباره آنها را بست، دلم برای کودکانی اینچنین که قبل از به دنیا آمدنشان اسیر کم فهمی های والدینشان می شوند سوخت؛ امثال محمدصالح فراوان هستند که یا شانس می آوردند و انجمن های خیریه ای مانند طلوع بی نشان ها آنها را پیدا می کنند و ترک می دهند و یا سرنوشت خاکستریشان اندک اندک سیاه و سیاه تر می شود.
اما اینبار محمدصالح شانس آورده است، او یقیناً پسر خوش شانسی است که انجمن طلوع بی نشان ها علاوه بر اینکه هر سه شنبه شب به او و خانواده اش مانند هزاران نفر دیگر سرکشی می کند، دردهایشان را می بیند و برایشان با کمک خیرین نسخه می پیچد.
حالا سه روز است که محمدصالح با کمک انجمن طلوع بی نشان ها و خیرین در بیمارستان سید الشهدا شهر کرمان بستری است و مورد عمل جراحی قرار گرفته است.
فائقه مظفری افزود: امکان راه رفتن بدون کمک گرفتن از دیگران برای محمدصالح مهیا نبود.
وی ادامه داد: انجمن طلوع بی نشان ها حدود ۲ سال قبل برای جراحی محمدصالح اقدام کرد که البته به دلیل اینکه کودک شناسنامه نداشت (پدر محمدصالح از اتباع بیگانه و مادش ایرانی است) این مهم امکان پذیر نشد.
مظفری تصریح کرد: امسال با کمک فرمانداری و اداره کل امور اتباع خارجه نامه ای به پدر محمدصالح داده شد که با وجود آن نامه می شد بدون شناسنامه هم این کودک را مورد جراحی قرار داد.
وی با بیان اینکه شرایط مالی و زندگی پدر و مادر محمدصالح خوب نیست افزود: آنها در اتاقی محقر کنار کوره های آهک پزی واقع در حاشیه شهرک صنعتی زندگی می کنند و توان مالی ندارند.
وی اظهار داشت: اگر کمک خیرین نبود محمدصالح هرگز نمی توانست روی پاهای خود بیاستد.
مسئول انجمن طلوع بی نشان ها با اشاره به اینکه حالا سه روز است که پاهای محمدصالح مورد عمل جراحی قرار گرفته است گفت: باید از دکترجراح ارتوپد نیز تشکر کنم زیرا از گرفتن حق عمل و دستمزدش صرفه نظر کرد.
وی ادامه داد: اگر بیمارستان نیز در گرفتن حق خود تخفیف بدهد با کمک خیرین می توان اقدامات توانبخشی بعد از جراحی محمدصالح را نیز انجام بدهیم.
وی هزینه عمل محمدصالح را سه میلیون تومان بدون دستمزد پزشک معالج عنوان و تصریح کرد: جمعیت طلوع بی نشان ها در پنج سال گذشته به مناطق حاشیه شهر از جمله شهرک صنعتی و کوره های آهک پزی سرکشی می کند.
وی گفت: انجمن طلوع بی نشان ها اقدامات زیادی برای ساکنان حاشیه شهر کرمان انجام داده به طوری که تاکنون چندین کودک که از دوران جنینی معتاد بوده اند را ترک داده و افراد بزرگسال نیز بعد از جلب اعتماد با خواست خود و کمک انجمن و خیرین مصرف مواد مخدر را ترک کرده اند و بعد از آن از طریق خیریه طلوع بی نشان ها یا سایر خیریه ها مشغول به کار شده اند.
وی تاکید کرد: محمدصالح نیز با کمک خیریه آوای همدلی مورد عمل جراحی قرار گرفته است.
حالا پدر و مادر محمدصالح که الطاف انجمن طلوع بی نشان ها را طی پنج سال گذشته دیده اند قصد دارند با کمک این انجمن از شر مواد افیونی خلاص شوند.
خانم مظفری می گوید: اگر مادر و پدر محمدصالح مصرف مواد مخدر را ترک نکنند و توان و شایستگی نگهداری فرزندشان را نداشته باشند او را به بهزیستی می سپارند و البته فقط خدا می داند جدا کردن فرزند از مادر چقدر دردناک است.
این در حالی است که زیر پوست شهر کرمان هزاران کودک بی گناه محکوم به اعتیاد به دنیا می آیند و سرنوشتشان با خاکستر سیگار و مواد افیونی پدر و مادرشان گره می خورد.
گزارش: نجمه حسنی
۳۰۲۹ /5054
نظر شما