این فعال محیط زیست با بیش از ۵۰ هزار دنبال کننده در شبکه اجتماعی اینستاگرام، تصویر موتور کهنه و دوربین عکاسی اش را در صفحه اینستاگرامش به اشتراک گذاشته و نوشته «تمام امکاناتم همین است!»
سید باقر موسوی از سال ۱۳۸۶ که به سازمان حفاظت محیط زیست پیوسته، محیط بان منطقه حفاظت شده میشداغ (به زبان محلی مشداخ) در جنوب غربی خوزستان، بوده است. او متولد روستای چذابه در دشت آزادگان است که اکنون در شهر بستان زندگی می کند. متاهل و دارای سه فرزنداست. کوچکترین آنها تنها دخترش «بنیة» پنج ماهه است که می گوید نام گران ترین و عزیزترین ماهی بومی هورالعظیم را براو نهاده است.
«سید باقر» را به دفاع جانانه از آهوان میشداغ می شناسند، آهوانی که خود، برای نخستین بار وجودشان را در دشت و تپه های ماسه ای ثبت کرد. سید باقر اما در ۲ سال گذشته با کمک شبکه اجتماعی اینستاگرام چهره جدیدی از محل خدمتش ارائه کرده و توانسته دوستداران محیط زیست را با تنوع زیستی و مشکلات آن آشنا و با خود همراه کند. صفحه سید باقر در اینستاگرام بیش از ۵۷ هزار دنبال کننده دارد و تا کنون بیش از پنج هزار و ۶۰۰ پست به اشتراک گذاشته است.
جلوگیری از مالچ پاشی و جاده سازی در منطقه حفاظت شده میشداغ برای نخستین بار، از مهم ترین موفقیت های او و دنبال کننده هایش در اینستاگرام بوده است. در سیل اخیر نیز انتشار تصاویری از خشکی های هورالعظیم و موانع آبگیری آن و فعال کردن هشتگ #هور_را_باز_کنید جنجال بسیاری به پا کرد.
به مناسبت «روز جهانی محیط بان» ۳۱ جولای با این محیط بان خوزستانی به گفت وگو نشستیم.
شما به دفاع از آهوان میشداغ شهرت دارید و نخستین تصویربرداری را هم شما از این آهوها انجام دادید. چه شد که به این گونه منحصر بفرد علاقمند شدید؟
اصلا آهوهای میشداغ باعث شدند زندگی من با محیط بانی گره بخورد. من متولد روستای چذابه هستم که در گذشته همانند یک جزیره در هورالعظیم قرار داشت و اکنون متروکه شده است. ۱۴ سال در شهرک «نی آباد» شوشتر جنگ زده بودیم. بعد از بازگشت، می گفتند نسل آهو در منطقه منقرض شده اما در زمان خدمت که در روستای «أبوغریب» در منطقه «أم الدبس» سرباز معلم بودم، از دانش آموزان می شنیدم که تصاویر آهو و قوچ و میش کتاب علوم را نشان می دهند و می گویند از این حیوانات در منطقه داریم. به تدریج کنجکاو شدم و آهوها را پیدا کردم. در آن سال ها یک استاد دانشگاه و یک گروه به منطقه آمدند که قرار بود طرح رژیم غذایی آهو را برای تکثیر آهو در منطقه حفاظت شده دیمه رامهرمز تهیه کنند و می خواستم با آنها همکاری کنم. رد پاها و سرگین آهو را در «أم الدبس» نشان می دادم، اما نه آنها و نه کارکنان محیط زیست حرف مرا باور نکردند و گفتند این ادعا باید با مدرک ثابت شود. من هم با زحمت یک دوربین عکاسی پیدا کردم و برای اولین بار عکس و ویدیو از آهوان منطقه میشداغ تهیه کردم. در آن زمان (سال ۱۳۸۶) محمودی راد مدیرکل محیط زیست خوزستان بود. برای تصویربرداری از آهوها و علاقه ای که به محیط زیست داشتم، به عنوان محیط بان من را استخدام کرد. از آن زمان آهوها همه زندگی من شده اند. همه وقتم را به مراقبت از آهوها و تلاش برای افزایش جمعیت آنها اختصاص داده ام. حتی در یک مقطع با همسرم بر سر آهوها اختلاف پیدا کردم و همسرم می گفت بین من و آهوها باید یکی را انتخاب کنی. من گفتم آهوها را انتخاب می کنم اما شما هم باید در زندگی من باشی. طبق سرشماری هایی که خودم به صورت غیررسمی انجام دادم تا سال ۹۲ در حدود ۳۰۰ راس آهوی میشداغ در منطقه بود. اکنون تعدادشان به کمتر از ۴۰ راس رسیده است. من چهره همه آهوها را می شناسم و آنها را با یکدیگر اشتباه نمی گیرم.
چه بلایی بر سر آهوهای میشداغ آمد؟ آیا مالچ پاشی باعث این کاهش جمعیت شده است؟
اول ماجرای کانال آبرسانی «پای پل کرخه» اتفاق افتاد. این کانال طویل و عریض (به طول ۱۷ کیلومتر) دشت را از تپه ماهورها جدا می کند. در تابستان که دشت خشک می شود، آهوها برای به دست آوردن خوراک به سمت تپه ها می روند اما به دلیل ترس در هنگام عبور از پل ها در کانال سقوط کرده و کشته می شدند. در سال ۹۴ که آبرسانی از طریق این کانال (طرح غدیر) آغاز شد، بیش از ۵۰ راس آهو به این صورت جان خود را از دست دادند، در حالی که نیمی از آنها فقط رسانه ای شد. تلاش زیادی کردیم که جلوی مرگ و میر را بگیریم و با نصب چراغ چشمک زن تقریبا جلوی این کار گرفته شد. امسال اتفاق خاصی برای آنها رخ نداد زیرا هم تعداد آهوها کم شده بود و هم عشایر خسرج در کنار کانال اتراق کردند و مانع حرکت آهوها به سمت کانال و سقوط آنها شده اند.
دلایل دیگری هم روی کاهش جمعیت آهوها تاثیر داشت. مالچ پاشی و هجوم شکارچی ها باعث شد، تعدادی از آنها از منطقه فکه از مرز ایران خارج و به عراق کوچ کنند و در آنجا قربانی شکارچیان شوند.
مناطق مالچ پاشی شده گرم تر است و دمای آن شاید تا ۱۵ درجه بیشتر از مناطق دیگر می شود. از طرفی گیاهان آغشته به مالچ را آهوها دیگر نمی خورند. حتی سراغ دارم این علف های آلوده باعث مرگ شترها هم شده است. البته در مبارزه با مالچ پاشی، حفظ حیات همه گونه های جانوری مد نظر است. مثلا خزنده ها نمی توانند مهاجرت کنند، مار افعی شاخدار که تعداد قابل توجهی در منطقه وجود دارد، هم از بین می رود. وقتی صحبت از حیات وحش می شود ذهن ها به سمت فیل و زرافه می رود اما ما در این منطقه افعی شاخدار و بزمجه داریم. هر منطقه زیست بوم مخصوص به خود و گونه های شاخص خود را دارد.
در یک سال گذشته در اینستاگرام برای جلوگیری از مالچ پاشی در زیستگاه آهوها تلاش زیادی کردید. چطور شد که تصمیم گرفتید برای نجات محیط زیست منطقه میشداغ از شبکه های اجتماعی و افکار عمومی کمک بگیرید؟
دلیلی که باعث شد به این کار رو بیاورم اخراجم بود. در این یک سال، دیدم کسی به حرفم گوش نمی دهد؛ شکارچیان در منطقه زیاد شده بودند، به همین دلیل رو آوردم به فضای مجازی زیرا در آنجا علاوه بر اینکه می توانستم اطلاعات و تجربیاتم را منتقل کنم؛ تخلفات منطقه را هم می توانستم منعکس کنم. انتشار این پست ها بسیار تاثیرگذار بود. برای جلوگیری از مالچ پاشی در میشداغ (مشداخ) بیش از ۳۰ پست در ایسنتاگرام گذاشته ام و در نهایت توانستم برای اولین بار موفق شوم جلوی مالچ پاشی را بگیرم.
موفقیت دیگر فراری دادن شکارچی ها بود. در حال حاضر میزان ورود شکارچی به منطقه حفاظت شده، نسبت به قبل از ورودم به فضای مجازی ۸۰ تا ۹۰ درصد کمتر شده است. اکنون شکارچی که وارد منطقه بشود خیلی سریع عکسش را می گیرم و در فضای مجازی به اشتراک می گذارم، این مساله باعث ترس آنها شده است.
اخیرا نیز دادستان ساختن جاده دوم چذابه در منطقه حفاظت شده میشداغ را ممنوع کرد
بله. وقتی که جاده چذابه در سیل به زیر آب رفته بود، می خواستند جاده ای از قلب منطقه حفاظت شده عبور بدهند. این جاده مسیر تردد آهوها به آبشخور بود. با ساخت جاده به طور قطع ۱۲ آهویی که در آن منطقه زندگی می کردند تلف می شدند و از بین می رفتند، حتی اگر هم زنده می ماندند در تصادف با خودروها و کامیون ها کشته می شدند. بعد از چند روز پیگیری و انتشار مطالبی در این زمینه موفق شدم و جلوی جاده سازی را گرفتم. همه هدف من نجات آهوها بود.
و جریان هشتگ #هور_را_باز_کنید از کجا آغاز شد؟
سایت های معتبری در دنیا هست که تصاویر آنلاین ارائه می دهد و من برای رصد شرایط منطقه به ویژه هورالعظیم از تصاویر ماهواره های سنتینل و ناسا استفاده می کنم. با کمک این تصاویر می توانم به راحتی متوجه بشوم که یک دریچه در هور را چه زمانی بازگشایی و یا مسدود کرده اند. بنابراین دیگر کسی نمی تواند به ما دروغ بگوید و مجبورمان کند که حرفش را باور کنیم. این تصاویر همه چیز را نشان می دهد و من از روی آنها متوجه شدم چه بلایی بر سر هور آورده اند.
در سیل فروردین ماه امسال که بستان در آستانه غرق شدن بود، من پست گذاشتن را شروع کردم و از دوستان اینستاگرامی که صفحات پربازدید دارند خواستم کمک کنند. یکی از آنها حجت الاسلام صدرالساداتی بود. رود کرخه طغیان کرده و آبی که وارد هورالعظیم می شد، در برخورد با دایک مرزی، به سمت بستان بازمی گشت. به مسئولان محلی گفته بودم که دریچه دایک مرزی باید بازگشایی و جاده های شط علی و امام رضا منفجر شوند، اما کسی گوش نکرد. به فاصله چند روز صدرالساتی به هورالعظیم آمد و گزارشی تهیه کرد که خیلی سروصدا به پا کرد. بعد از آن دریچه های هورالعظیم را باز کردند. اگر چه نفتی ها از این فرصت نیز به نفع خودشان استفاده کردند. در نهایت سیلاب کرخه را به جای جنوب هورالعظیم، راهی شط العرب و دریا کردند و بخش های زیادی از تالاب همچنان خشک مانده است.
اینطور که پیداست خود را به نوعی مسئول منطقه حفاظت شده میشداغ و هورالعظیم می دانید و همه انرژی خود را وقف آن کرده اند.
من منطقه ام و تنوع زیستی آن را دوست دارم. احساس می کنم این منطقه متعلق به من است. دوست ندارم به آن آسیبی وارد شود اگر چه هنوز هم با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کند. وقتی آهوها را می بینم وارد دنیای دیگری می شوم. هر روز به آهوها سرکشی می کنم، رد آنها را روی ماسه ها می گیرم که ببینم به کجا می روند. از چوپان های منطقه هم سراغ می گیرم. من با چوپان ها تعامل می کنم. آنها به من خبر شکارچی ها را می دهند و من دزدهای گله را به آنها اطلاع می دهم. معتقدم اگر مالچ پاشی را متوقف کنند، آنجا به بانک ژن آهو تبدیل می شود.
استقبال کاربران از فعالیت های شما چگونه است؟ به نظر می رسد شما توانستید با انتشار این تصاویر یک مساله محلی را به مساله ملی تبدیل کنید.
وقتی پستی در فضای مجازی به اشتراک می گذارم، دوستانم در تهران و سراسر کشور، با بازنشر آن از من حمایت می کنند. بعضی از دوستانی که تابحال آنها را ندیده ام، بعد از انتشار هر پست تماس می گیرند و پرس و جو می کنند و می گویند اگر کاری از دستشان بربیاید انجام دهند. حالا می توانم بگویم ۵۰ هزار رفیق و حامی دارم که من نماینده آنها هستم. این تعداد کم نیستند و با وجود آنها احساس قدرت می کنم، چون احساس می کنم اکنون منطقه حفاظت شده در دست مردم است. البته به شرطی که خوب و دقیق اطلاع رسانی کنم.
بنابراین اطلاع رسانی را یکی از رسالت های محیط بان می دانید؟
بلکه مهمترین وظیفه یک محیط بان اطلاع رسانی است. ما که با طبیعت سروکار داریم باید سعی کنیم مردم را آموزش دهیم و آگاهی آنها را بالا ببریم. طرح «۸۰ میلیون محیط بان» محقق نمی شود مگر اینکه اطلاع رسانی کاملی صورت گیرد.
وظیفه دیگر ما پیشگیری از جرم و کشته شدن حیات وحش است. در حال حاضر تا زمانی که شکار صورت نگیرد، شکارچی مجرم شناخته نمی شود. معتقدم تمام درگیری ها بین محیط بان و شکارچی و قتل هایی که اتفاق می افتد، به دلیل رسیدن به این مرحله و همین قانون اشتباه است. در حالی که محیط بان باید از ورود شکارچی به منطقه پیشگیری کند و فرصت شکار و کشتن حیوانات را ندهد. اگر حیوان کشته شود، دیگر جریمه متخلف به چه کار می آید.
به نظر شما محیط بانی در خوزستان چه سختی هایی دارد؟
مهمترین مشکل گرما است. دمای منطقه گاهی غیرقابل تحمل می شود. دو سال پیش که خشکسالی بود و آبشخورها خشک شده بود مجبور شدم چاه های قدیمی را احیا کنم و به آهوها آب برسانم، آنهم در دمای بالای ۵۵ درجه. گاهی هوا آنقدر گرم می شود که حتی گوشی موبایلم خاموش می شود.
در خوزستان مناطق تحت نظر محیط بان ها بسیار وسیع و بیشتر از حد استاندارد است.
همینطور است. یکی دیگر از مشکلات این است که من تک و تنها بیشتر در معرض خطر هستم. بیش از ۷۰ هزار هکتار وسعت منطقه ای است که در آن گشت زنی می کنم. با احتساب هورالعظیم که دلم نمی آید رهایش کنم، در حدود ۱۰۰ هزار هکتار را با موتور طی می کنم. البته بخشی از هورالعظیم در شهرستان هویزه است اما به خاطر علاقه ای که دارم به آنجا هم سرکشی می کنم. می روم که مشکلات را بررسی کنم. من در هورالعظیم دنبال ماهیگیران فقیر نیستم. چرا که تخلفات عمده در هورالعظیم مربوط به نفت است که آلودگی زیادی دارد و خاکبرداری می کند. صیادی که چند ماهی می گیرد، آسیبی به هور وارد نمی کند در حالی که نفت با ساخت یک جاده میلیون ها ماهی را طی زمان می کشد.
امکانات شما به عنوان محیط بان برای کارتان کافی است؟
تقریبا هیچ امکاناتی ندارم. نه وسیله نقلیه درست و حسابی، نه دوربین چشمی و نه دستگاه جی.پی. اس. من حتی مسلح هم نیستم. البته در سال های قبل درخواست اسلحه می کردم اما از ۲ سال پیش دیگر این درخواست را ندارم. حالا فهمیده ام که با وجود دوربین و فضای مجازی، اسلحه دیگر به درد من نمی خورد. من محیط بانی و عکاسی را با تمرین و تجربی آموختم. تجاربم را در صفحه اینستا می گذارم و منتقل می کنم. ۲ سال پیش وام گرفتم و دوربین حرفه ای خریدم. واقعا نیاز داشتم چون تمام کار من همین دوربین است. هیچ پرنده ای از بالای سرم پرواز نمی کند مگر عکسش را گرفته باشم. آهوها را با دوربین توانستم ثابت کنم. الان با یک عکس شکارچی ها را فراری می دهم. وقتی یک عکس از آنها در منطقه می گیرم، می روند و دیگر پیدایشان نمی شود.
با توجه به فعالیت هایتان آیا تا بحال از سوی بومی ها و یا متخلفان تهدید شده اید؟
من مرتبا توسط شکارچی ها تهدید می شوم؛ هم تهدید به قتل شده ام و هم به سمت من تیراندازی کرده اند. شکارچی های اینجا شناخته شده هستند. هیچ بومی در این منطقه آهو شکار نمی کند چون بومی ها اعتقاد دارند که آهو نفرین می کند. البته در قدیم زنده گیری آهو می کردند و به خریداران مخصوص می دادند اما اکنون که تعداد آهوها کم شده دیگر انجام نمی دهند. شکارچی ها ثروتمندان و افراد بانفوذی از حمیدیه و اهواز هستند که بهترین خودروها و اسلحه ها را دارند و دنبال گوشت آهو هستند. چندی پیش برای اولین بار دادستان دستور بازداشت باند شکار را صادر کرد و بازداشت شدند.
به نظر شما چه حمایت هایی می تواند از سختی های شغل محیط بانی در خوزستان کم کند؟
متاسفانه قانون حمایت از محیط بان ها را شورای نگهبان رد کرده است. اما هم اداره محیط زیست و هم دادگاه می توانند حمایت خود را بیشتر کنند، تا یک شکارچی به خود جرات ندهد محیط بان را تهدید کند. یک بار که شکارچی به سمت من تیراندازی کرد، شکایت کردم ولی دادگاه از من ۲ نفر شاهد خواست در حالی که من یک شاهد داشتم. در آن بیابان واقعا پیدا کردن شاهد کاری غیرممکن است و همکاری بیشتر دادگاه را می طلبد. البته از وقتی فعالیت هایم در فضای مجازی شناخته شد، امنیت بیشتری دارم.
مساله دیگر حقوق و دستمز محیط بان هاست که بسیار کم است؛ اگر چه با امضای قرارداد آن را پذیرفته ایم. از نظر من حقوق و دستمزد چیزی است که برای خانواده خرج می شود، اما من همه دریافتی خود را خرج کارم می کنم، بنابراین از نظر من این کمک هزینه محیط بانی است. در خانواده ما همسرم کمک بزرگی به من کرده و اقتصاد خانواده بر دوش همسرم است که در مدرسه راهنمایی دبیر عربی است.
مشکل دیگر محیط بان ها نوع استخدام آنهاست. اکنون من در پایین ترین رده استخدامی (قرارداد طرح) هستم. در خوزستان ما ۲۲ نفر محیط بان در شوش، شادگان وخرمشهر که قرارداد طرح هستیم که قرار بود در سال ۹۲ پیمانی شویم، اما انجام نشد. مشکل اینجاست که هر چه رده قرارداد پایین تر باشد میزان حمایت سازمان از ما در زمان حوادث کمتر می شود. اگر پیمانی شویم حقوق مان هم دوبرابر می شود.
عکس ها از صفحه اینستاگرام سید باقر موسوی
گفت وگو: نادره وائلی زاده
۹۷۵۴/۶۰۰۲
نظر شما