به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهش های خبری ایرنا، جریان شناسی سیاسی ایران را می توان براساس تقسیم بندی های متفاوتی دسته بندی کرد. از این رو می توان جریان ها را براساس نگرش های اقتصادی، مبانی تئوریک، نگاه سیاسی، ارزشگذاری ها و ... مورد بررسی و واکاوی قرار دارد.
خاستگاه دو اصطلاح چپ و راست و همچنین واژههای همردیف آن، مثل چپ روی و راست روی، جناح چپ و جناح راست، ریشه در انقلاب فرانسه و جانبی که نمایندگان مجلس در پارلمان می نشستند، داشت.
هر چند به نظر می رسد در ایران و در برهه هایی واژه ها و اصطلاحاتی همچون چپ و راست با نگرش ها و رویکردهای برخی از جریان های سیاسی که با این عنوان شناخته می شدند چندان همساز نبود و نمی ساخت.
چپ و راست در فضای سیاسی
با این حال در یک نگرش کلی می توان گفت که دوگانه «چپ و راست» در سراسر دهه ۶۰ پس از یک دوره رقابت در نیمه دوم دهه ۷۰ و آغاز دهه ۸۰ تبدیل به دوگانه «محافظه کار و اصلاح طلب» شد. در اواسط دهه ۸۰ این دوگانه جای خود را به «اصولگرا و اصلاح طلب» داد. با این حال این تمام ماجرا نبود چرا که در اوایل دهه ۹۰ جریانی با عنوان اعتدال قدرت گرفت که خود را میانه رو نامید.
با این حال چرخش ها، ریزش ها و رویش هایی را می توان در جریان ها و گروه های سیاسی مشاهده کرد. همچنین برخی جریان های سیاسی عنوان هایی را به خود می دهند تا جریان منتسب به خود را فارغ از دسته بندی های رایج تعریف کنند. یکی از این نام گذاری ها داعیه جریان سوم بودن است که برخی خود را خارج از دایره دوگانه چپ و راست تعریف می کنند.
جریان سوم در سیاست ایران
در واقع جریان سوم عنوان اشخاص، احزاب، گروه ها و تشکل هایی است که همه آن ها در یک اصل مشترک هستند و آن این که معتقدند رویکرد تازه و متفاوتی نسبت به چپ و راست می خواهند ارائه کنند. با این حال به نظر می رسد جریان های سوم به نوعی حاملان بخشی از گفتمان های چپ و راست در فضای گفتمانگی هستند.
«جمعیت دفاع از ارزش های انقلاب اسلامی» یکی از برجسته ترین گروه های داعیه دار جریان سوم در دهه ۷۰ بود. این گروه با شعار فراجناحی پا به عرصه سیاسی گذاشت. برخی جریان نواصولگرایی قالیباف را حامل جریان سوم میدانند؛ در حالیکه خودشان منکرند. برخی از احمدینژادها هم معتقدند که آنها حامل این جریان هستند؛ طرفداران اعتدال نیز دولت روحانی را جزو جریان سوم محسوب می کنند. با این حال به نظر می رسد کسانی که ادعا میکنند جریان سوم هستند، بخشهای بریده از اصولگرایان یا اصلاحطلبان یا ملغمهای از این دو جریان بوده و جریان سوم مستقل نیستند.
نقد جریان سوم
به باور بسیاری از تحلیگران مسائل سیاسی ایران یکی از مهمترین اشکال های وارد بر جریانهای سوم از ابتدای انقلاب تاکنون فقدان گفتمان مشخص است. بر همین اساس گفتمان خود را تنها در رابطه با دو جریان اصلی چپ و راست حاکم بر سیاست کشور تعریف کردهاند، پس نتوانستهاند از تاثیرگذاری پایایی برخوردار شوند.
همچنین به دلیل غلبه فضای پاندولی و آونگی در سیاست ایران، جریان ها و گروه های سیاسی هر کدام به سمت یکی از جهت ها می غلتند؛ به این معنی که میان چپ و راست در نوسان هستند.
بررسی فضای سیاسی کشور نیز گویای آن است که به طور معمول برخی گروه ها و جریان های سیاسی جهت نوعی تمایز و فاصله گذاری با جبهه های اصلی سیاسی، به غیریت سازی با گفتمان های غالب پرداخته و دست به هویت بخشی خود می زنند.
تجربه نیز ثابت کرده جریان های سوم نتوانسته اند گفتمان سازی کنند و سویه ای هژمونیک پیدا کنند و بیشتر به صورت دوره هایی محدود دارای عرصه عمل بوده اند و توان جریان سازی نداشته اند.
البته برآورده نکردن مطالبات و خواسته های مردم از جانب جریان های چپ و راست سیاسی در کشور، بر استقبال از جریان های سوم می افزاید اما باید یادمان باشد که نداشتن برنامه مشخص و منسجم در کنار فصلی و مقطعی بودن چنین جریان هایی از آسیب های جدی متوجه به جریان سوم است.
بنابر این به نظر می رسد تقویت احزاب، در بلند مدت به تقویت مردمسالاری و برآورده کردن مطالبات می انجامد. همچنین برنامه محور بودن احزاب الزام پاسخگویی را به همراه دارد.
بنابر این کم توجهی یا بی توجهی احزاب سیاسی نسبت به مطالبات مردم، جریان های سیاسی را دچار بحران مقبولیت می سازد.
نظر شما