تندروها در بیراهه عوام‌فریبی

تهران- ایرنا- هرچه بیشتر رو به جلو می‌رویم، مباحث پیرامون انتخابات مجلس یازدهم در اسفندماه سال جاری بیش از پیش جلوه می‌نماید و مهم‌تر از آن چگونگی اقناع مردم برای حضور حداکثری و نحوه حضور جریانات سیاسی در انتخابات است.

چرا که کاهش اعتماد و امید جامعه مسئله‌ای نیست که بتوان به راحتی از کنار آن گذر کرد. عدم تمایل مردم ایران به ورود به جنگ با قدرت‌های جهانی و تمایل به آرامش و سیاست خارجی تنش‌زدا باعث شده است که حتی اصولگرایان تلاش کنند در مقاطعی نظرات خود را پنهان کنند تا بتوانند آرای مردم را به خود جلب کنند. اما در این میان یک طیف تندرو در فضای سیاسی کشور خلاف جهت این هدف حرکت می‌کند چرا که با نگاهی به فعالیت‌ها و سخنرانی‌های افراد منتسب به این طیف متوجه می‌شویم که تلاش آنها نه تنها در جهت اقناع مردم برای مشارکت حداکثری در انتخابات نیست بلکه به گونه‌ای حرکت می‌کنند که حتی مردم را ناامید کرده و به سمت مشارکت محدود سوق می‌دهند.

این طیف تندرو در صدد دو قطبی‌سازی و دوگانه‌سازی مخربی در کشور است، دو قطبی‌ای که رقیب خود را صهیونیست و حامی آن قلمداد می‌کنند، به گونه‌ای که حتی از ضد انقلاب خواندن رقیب خود نیز ابایی ندارند. درواقع از سخنرانی‌های این جریان تندرو در روزهای اخیرا به‌خصوص از تریبونی که روزگاری قرار بود پیام وحدت به جامعه مخابره کند، این پیام کاملا روشن است. جریان‌های افراطی و تندرو تمام تلاششان بر این است تا خود را محور حق قرار دهند و دیگران را محکوم کنند. این جریانات دوقطبی‌سازی واقعی را با ایجاد تشنج، اختلاف، مسئله و بحران انجام می‌دهند. تندروهای افراطی جریاناتی هستند که به‌هیچ‌وجه منافع ملی، اصل نظام و جمهوری اسلامی برای آنان مطرح نیست و تنها مسائل باندی، گروهی و شخصی‌شان مدنظر است.

هرچه جریان‌ها و فعالان سیاسی تلاش می‌کنند مردم را مجاب کنند که در انتخابات مشارکت بالایی داشته باشند، جریان تندرو برعکس تمام تلاش خود را می‌کند که این امر اتفاق نیفتد و با سخنرانی‌های خود از طریق تریبون‌های مختلفی که ناعادلانه در اختیار دارند سعی می‌کنند در شرایطی که جامعه نیازمند همدلی و مشارکت در سطوح مختلف است، ایجاد انشقاق و دو دستگی کنند. اینکه کسانی در مراسمی که باید ندای وحدت سر داده شود اختلاف‌افکنی می‌کنند و به‌ جای نقد موضوعات اصلی دقیقاً بحثی را مورد توجه قرار دهند که خواست و مطالبه ملی است و در مقابل اراده جامعه مقاومت به خرج می‌دهند، سوءاستفاده و بحران‌زایی محسوب می‌شود.

این طیف تندرو هرچه به انتخابات نزدیک می‌شویم حملات خود را به جناح رقیب و به‌خصوص دولت شدت می‌بخشد و به نوعی در صدد دیده شدن هستند. آنها برای رسیدن به هدف خود حتی از حزبی که به آن تعلق دارند عبور کرده‌اند چرا که طی ماه‌های اخیر ما می‌بینیم که بزرگان جریان اصولگرایی در راستای گفت‌وگوی ملی مدعی هستند که می‌خواهند با اصلاح‌طلبان درمورد برخی مسائل ائتلاف کنند و فضای کشور را مهیای مشارکت حداکثری در آستانه انتخابات کنند. اما این طیف تندرو با فعالیت‌های خود نشان داده است که درست خلاف جهت جریان اصولگرایی حرکت می‌کند و بیشتر فضا را به سمت تشنج و دو دستگی سوق می‌دهد و گویا منافع آنها در عدم مشارکت و یا حتی مشارکت محدود مردم در انتخابات است.

تندروها از نارضایتی مردم سخن می‌گویند اما نباید فراموش کرد که بخشی از این نارضایتی‌ها زاییده عملکرد خود آنهاست. آنها می‌گویند مردم حق دارند که ناراضی باشند اما اشاره نمی‌کنند که چرا ناراضی هستند و اصلا به روی خودشان نمی‌آورند که چه سهمی در این نارضایتی دارند. این طیف تندرو با سوءاستفاده از مشکلاتی که برای مردم پیش آمده است تلاش می‌کنند به اهداف خود که همان ایجاد دوقطبی‌سازی است، به منافع خود دست یابند. درواقع این نوع تحرک نوعی عوام‌فریبی است که تمام سعی‌ خود را به کار بسته و روی موج نارضایتی مردم از دو جریان اصلی اصلاح‌طلب و اصولگرا سوار شود و بگوید ما از آنها نیستیم و می‌توانیم مشکلات شما را برطرف کنیم.

در این میان نکته‌ای که باید مورد توجه قرار داد این است که آنها دست به بازی خطرناکی زده‌اند که تبعات بسیار خطرناکی برای جامعه درپی دارد چرا که با چنین کاری عملا ارزش انتخابات، صندوق رای و جایگاه آن را از بین می‌برند. تندروها به دنبال سلب اعتماد از صندوق رای هستند برای اینکه می‌دانند طرفدارانشان در هر حال در انتخابات مجلس آتی و انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ شرکت خواهند کرد. بنابراین خیال آنها از این بابت آسوده است که هر اندازه رقیب خود را تخریب کنند، افرادی که به اصولگرایان تندرو رای خواهند داد، همچنان پای ثابت صندوق رای هستند. در مقابل بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان و جریان خاکستری را از صندوق رای ناامید می‌کنند و عزم و اراده آن‌ها را برای حضور در انتخابات متزلزل می‌کنند.

آنها به خوبی نشان دادند که احمدی‌نژاد جانشین‌های زیادی از جنس خود بر جای گذاشته است. شاید بتوان این طیف تندرو را همان جریان سومی نامید که پیش از این نخبگان و فعالان سیاسی خطر ظهور آن را در فضای سیاسی کشور دادند. جریان سومی که از نوع احمدی‌نژاد است و با حرکت پوپولیستی در تلاش است که بر موج نارضایتی مردم سوار شوند و به اهداف خود برسند. اما آنچه این جریان از یاد برده است این است که آنها درواقع دوباره راه رفته را امتحان می‌کنند و می‌شود گفت پا روی پل شکسته می‌گذارند. پلی که پیش از آنها احمدی‌نژاد رئیس دولت‌های نهم و دهم آن را تخریب کرده است. درواقع تندروها در همانندسازی‌های خود دچار یک اشتباه اساسی شده‌اند چرا که این‌بار مردم از یک جریان خاصی ناراضی نیستند بلکه آنها طی این سال‌ها و با توجه به شعارهای خود نشان داده‌اند که از هر دو جریان ناراضی هستند. با این حال تندروها همچنان توهم توانایی دارند و همین حرکت‌هایی که از طریق تریبون‌هایی که در اختیار دارند دنباله همین توهم توانایی است. مردم به خوبی می‌دانند که دیگر چاره حل مشکلات کشور طیف تندرو که امثال آنها افرادی چون پناهیان و یا جلیلی هستند، نیست.

با این حال نباید از نقش جریان اصولگرایی در چنین مواقعی چشم‌پوشی کرد. درواقع مردم انتظار دارند که این جریان ریشه‌دار تلاش کند تا به این طیف تندرو و غیر مردمی هشدار دهد چرا که آسیبی که تندروها با قطبی ‌کردن فضا به جامعه وارد می‌کنند، برخلاف آنچه برخی فکر می‌کنند، صرفا به دولت و اصلاح‌طلبان و روحانی مربوط نیست بلکه بیشترین آسیب را به اصولگراها خواهد زد، زیرا پایگاه رای تندروها از پایگاه رای اصولگرایان است نه اصلاح‌طلبان.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha