امام حسین علیهالسلام با خانواده خود در سال ٦٠ هجری از مدینه به سمت مکه و از آنجا به عراق حرکت کرد؛ البته بین راه خانواده ها و مردان دیگری به آن حضرت ملحق شدند و واقعه عاشورا با تاثیری شگرف و عمیق بر فرهنگ اسلامی در محرم ۶۱ هجری رقم خورد. در این واقعه دلاوری مردانی که در برابر ظلم ایستادند مطرح شد؛ در حالی که از شیر زنان عرصه عشق و شهادت کمتر نام برده شده است. گذری کوتاه داریم بر نام و صفات زنانی که در این حادثه عظیم همراه امام حسین (ع) بودند. یکی از زنانی که نقش بسیار پررنگی در این حادثه عظیم داشته و بعد از واقعه عاشورا هم نقش بسیار زیادی داشته است زینب کبری (س)، دختر امام علی (ع) و خواهر امامان حسن و حسین (ع) است. یکی دیگر از زنانی در این حادثه عظیم داشته، حضرت أم کلثوم (س) دختر دیگر امام علی (ع) و خواهر پدری امام حسین (ع) است.
سیدبن طاوس معتقد است: سیده أم کلثوم خواهر پدری امام حسین (ع) در عاشورا حضور داشته است. البته امام علی (ع) و حضرت زهرا (س) فرزند دختری به نام أم کلثوم داشته اند که در زمان امامت امام حسن مجتبی فوت کرده اند. (زنان عاشورایی، یزدان پناه، ص ۳۴).
حضرت ام کلثوم بانویی با بیان فصیح و بلیغ و بسیار با حیا و عفت بود که بعد از رویداد کربلا در کوفه و شام سخنرانی کرد. ام کلثوم همسر مسلمابن عقیل است که دنبال همسر و برادر بزرگوارش راهی کربلا شد. (همان، ص٣٤).
ایشان در کوفه اینگونه سخنرانی کردند: ای مردم کوفه رسوایی بر شما، چرا حسین (ع) را خوار کردید و او را کشتید و اموالش را به تاراج بردید و از آن خود دانستید و زنان حرمش را اسیر، آزار و شکنجه کردید؟ مرگ و نابودی بر شما باد، ای وای بر شما، آیا می دانید چه بلایی دامنگیر شما شد؟ چه بار گناهی بر پشت کشیدید؟ و چه خون ها ریختید؟ و با چه بزرگواری رو به رو شدید؟ و از چه کودکانی لباس ربودید؟ و چه اموالی به تاراج بردید؟ بهترین مردان بعد از رسول خدا (ص) را کشتید و دلسوزی و مهربانی از کانون دل شما رخت بر بست، بدانید حزب خدا همیشه پیروز است و حزب شیطان زیان کار. راوی نقل می کند در این حال مردم با صدای بلند گریه کردند و خاک بر سر می ریختند و با ناخن ها صورتشان را خراشیدند. (لهوف، سید ابن طاوس، ص ۲۲۱-۲۱۹).
حضرت أم کلثوم به مردم کوفه فرمود: ای مردم کوفه، آیا از خدا و رسولش شرم نمی کنید از اینکه به حرم و دودمان پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله نگاه می کنید؟
ابن زیاد خطاب به أم کلثوم گفت: خدای را سپاس که مردانتان را کشت، چگونه میبینی آنچه بر سر شما رفت؟
فرمود: ای ابن زیاد اگر چشم تو به کشتن حسین (ع) روشن شد، بدان که بارها چشم جدش به دیدار او روشن شده بود. پیامبر اکرم (ص) وی را می بوسید و او را بر دوش خود سوار می کرد. ای ابن زیاد، برای جدّ او پاسخی آماده کن که در روز قیامت دشمن تو خواهد بود. (نقش زنان در حماسه عاشورا، مزینانی، ص ٢١١).
چون کاروان اسیران به نزدیک شام رسیدند، ام کلثوم به شمر گفت: این سرها را از میان ما بیرون ببرید و از ما دور کنید؛ زیرا از بس ما را به این حال دیدند شرمساریم. شمر بر اساس خوی تجاوز گری و کفرش بر عکس عمل کرد و دستور داد سرها را بر نوک نیزه ها کرده در وسط کجاوه ها ببرند و در چنین وضعیتی آنها را بین تماشگران بگردانند تا آنکه به دروازه های دمشق رسیدند و بر پله های در مسجد جامع ایستادند، همان جا که اسیران را نگه می داشتند.
کیفر کسی که متعرض حرم رسول خدا (ص) شود
عمر بن منذر همدانی نقل می کند: در دروازه شام ام کلثوم را دیدم، چنان که پنداری فاطمه زهرا (س) است. چادری کهنه و روبند داشت. نزدیک رفتم و به امام سجاد (ع) و اهل بیت سلام کردم. آنها به من گفتند: ای مؤمن اگر می توانی چیزی به اینها بده تا سر بریده امام حسین (ع) را از میان ما بیرون ببرد، زیرا نگاه مردم ما را آزار می دهد. من هم صد درهم به نیزه دار دادم تا سر را از میان اهل بیت بیرون ببرد.
در مجلس یزید وقتی مردی از اهل شام، فاطمه دختر امام حسین (ع) را به کنیزی خواست، ام کلثوم ناراحت شد و فرمود: ساکت شو ای فرومایه ترین و پست ترین مردان، خدا زبان تو را قطع، چشم تو را کور و دستت را خشک کند و جهنم را جایگاه تو قرار دهد. فرزند پیامبر خدمتگذار دشمنان نمی شود. راوی نقل می کند هنوز سخن ام کلثوم تمام نشده بود که خدا دعای وی را اجابت کرد. ام کلثوم فرمود: خدای را سپاس که کیفرش را پیش از آخرت شامل حال تو کرد. این کیفر کسی است که متعرض حرم رسول خدا (ص) شود. ( همان، ص ٢١٤).
وقتی کاروان اسرا نزدیک مدینه شدند ام کلثوم اشعاری به عربی خواندند که ترجمه آن بیان می شود: ای مدینه جد ما! ما را نپذیر؛ زیرا با حسرت ها و اندوه ها به سوی تو آمدیم.
ای مدینه! از جانب ما به رسول خدا (ص) خبر بده که ما در مصیبت فقدان پدرمان دردمند و اندوه بار شدیم. مردان ما در سر زمین کربلا بدون سر بر زمین افتاده اند و کودکان ما را نیز سر بریده اند.
ای مدینه! به جده ما خبر بده که ما را به اسارت بردند. ای مدینه! هنگامی که از میان تو بیرون رفتیم، بستگانمان همراه ما بودند، ولی اکنون که به سوی باز گشتیم، مردان و پسران ما همراهمان نیستد.
ای جد بزرگوار ما! حسین را کشتند. ای جدّ بزرگوار ! دشمنان ما به آرزوهای خود رسیدند و دل شان با دیدن مصائب ما شاد شد.
آنها حریم ما را رعایت نکردند و همه آنها را به اجبار بر جهاز بیروپوش شترها سوار کردند (همان، ص ٢١٦).
نظر شما