به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ هنر رقص سماع در نگاه نخست بیش از هر چیز، نام مولانا و شمس را در یاد و خاطر افراد زنده میکند. هنری که قونیه مهد آن است اما حتی در بارگاه مولانا نیز با محدودیتهایی مواجه است. فلسفه شکلگیری سماع آن نبوده که دیگران ببینند و برای این بینندگان، شکل و فرم زیبایی ایجاد شود. از دیرباز گفتهشده که سماع از درون میجوشد، به این معنا که در سماعی که به مولانا یا شمس نسبت میدهند دغدغهای برای فرم وجود نداشته و پس از تزکیه نفس و سیر درونی، حالتی معنوی دست میداده که فقط در لحظه، یعنی فقط در زمان حال حضور داشتند.
به عبارت ساده تر عرفا در دورههای گذشته و روان شناسان در عصر حاضر، تأکید دارند که آدمی تنها باید در زمان حال زندگی کند و زندگی در گذشته و آینده را به دست فراموشی بسپارد. این هوشمندی چنان بوده که سماع گران، به سماع میآمدند، نه آنکه سماع کنند. این موضوع به بعد محتوایی سماع مربوط است که به وجد میرسیدند. حتی آمده است که ساعتها سماع میکردند و میچرخیدند؛ اما بهتدریج شکل و صورت هم در سماع اهمیت یافته است. امروزه سماع، زیرمجموعه هنر رقص قرار میگیرد و بدیهی است که وجه شکلی پررنگی دارد. به این معنا که در کلاسهای آموزشی، نحوه قرار گرفتن دستها یا چرخیدن آموزش داده میشود. اگر بخواهیم سماع را به شعر تشبیه کنیم، قافیه و وزن، شکل سماع را نشان میدهد و پیام شعر، محتوای سماع است؛ بنابراین، سماع واقعی از منظر تاریخی، تنها محتوا بوده و صورت، جایی در آن نداشته است. شاید سماع گران در سدههای پیشین، شکل یکسانی نداشتهاند اما آنچه امروز بهعنوان سماع قونیه میشناسیم، شکل واحدی دارد. آنچه در کنسرتها میبینیم، پرفورمنس است تا تماشاگر شکل زیبایی ببیند و لذت ببرد. سماع، از زمانهای دور در قونیه رونق داشته است اما از دوره آتاتورک، بهشدت با آن مخالفت شد و سماع خانهها و محلهایی که سماع در آن انجام میشده، بسته میشود و دورهای از خفقان را در ترکیه پدید میآورد. دههها طول میکشد تا سماع بار دیگر در جامعه دیده شود و در آن چند دهه، سماع به شکل زیرزمینی انجام میشده است؛ اما وقتی بار دیگر، سماع به عرصه عمومی بازگشت، بسیاری را به این باور رساند که آنچه بهعنوان سماع عرضه میشود، دیگر شباهتی با سماع اصیل ندارد و بیشتر ادای سماع است و سماع، تبدیل به آیینی شده که از معنا تهی شده است؛ اما در همین آیین، ترتیباتی وجود دارد.
سماع در مکانی انجام میشود که دایرهای شکل است و در میان سماع گران، پیری حضور دارد که لباس او با دیگر سماع گران متفاوت است. سماع گران کلاهی قهوهای یا سیاهرنگ دارند اما کلاه پیر، کمربند سبزرنگی هم بر کلاه خود دارد. در زمان ورود، سماع گران از پیر کسب اجازه میکنند. سماع گران با ردایی سیاهرنگ وارد میشوند و لباس اصلی سفید است. در بدو ورود، باید ردای سیاه در آورده شود که نمادی است از خارج شدن از دنیای مادی و ورود از سیاهی به سپیدی. در حالت ایستاده، هر ۲ دست بهصورت لا روی سینه قرار میگیرد که نمادی است از لا اله الا الله. پای چپ، پای استوار است و چرخش در جهت گردش زمین، با پای راست اتفاق میافتد. با شروع چرخش، دستها به سمت پایین حرکت میکنند و از پایین اوج میگیرد و به بالا میرود. دست راست که بالاتر از چپ قرار میگیرد، به سمت آسمان است و دست چپ، به سمت زمین قرار دارد و بهنوعی اتصال به عالم بالا را نشان میدهد. این تمام حرکتی است که در سماع صورت میگیرد.
پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا همزمان با هشتم مهرماه سالروز بزرگداشت مولانا به بررسی و واکاوی رقص سماع در جامعه امروز و رواج آن در کنسرت ها و نمایش های تئاتر پرداخته است:
اجرا سماع در کنسرت روزبه نعمت الهی
مست و دیوانه که شعر آن از مولانا و ملودی آن ساخته نعمت الهی است، به عنوان نخستین قطعه کنسرتی بود که در ۱۸ شهریور ۱۳۹۳ در سالن میلاد نمایشگاه بین المللی تهران اجرا شد. نکته جالبی که هنگام اجرای این قطعه موجب غافلگیری حضار شد، حضور علیرضا مرادزاده با لباس مخصوص روی استیج و اجرای رقص سماع همراه با این قطعه بود که با تشویق حضار مواجه شد. این برای نخستین بار بود که در یک کنسرت پاپ، رقص سماع به اجرا در میآمد. این اجرا به عنوان نخستین پیوند رقص سماع و موسیقی پاپ امروز نام گرفته است.
اجرا سماع در کنسرت حمید هیراد
کنسرت حمید هیراد خواننده موسیقی پاپ، نهم اردیبهشت ۱۳۹۸ طی ۲ سانس در سالن میلاد نمایشگاه بینالمللی برگزار شد. این کنسرت که با استقبال هواداران هیراد همراه بود، یک اتفاق ویژه داشت. وقتی همهچیز مهیای شروع کنسرت بود، پنج نوازندهی دف به صحنه آمدند و چهار تن هم بالباس سفید بلند(سماع گران) در وسط صحنه ایستاده بودند. نوازندگان دیگر سازها هم آماده اجرا بودند. هیراد به صحنه آمد و قطعهی کو به کو آمدهام را با دفنوازی و رقص سماع اجرا کرد. این یکی از نخستین مواردی بود که در یک کنسرت موسیقی پاپ، شاهد رقص سماع بودیم.
کنسرت سماع مولانا در تهران
کنسرت آقای سماع به خوانندگی و نوازندگی امیرحسین حسنی در اریکه ایرانیان تهران در ۲ سانس به صحنه رفت. در این اجرا ۱۳ قطعه به سمع و نظر مخاطبان رسید. آن و من به عنوان نخستین قطعه این کنسرت با اجرای سولوی فلوت آغاز شد و در ادامه ساز بربت و سه تار به همراهی آن پرداختند و در طول آن اجرا رقص سماع مکمل حال عرفانی آن شد.
امیرحسین حسنی در مورد جزییات کنسرت بزرگداشت مولانا گفت: طبق برنامهریزیهای انجام شده کنسرت گروه آقای سماع ۲۵ آذر ۱۳۹۷ خورشیدی و مناسبت روز مولانا در شهر قونیه و برای سومین بار با حضور نواده مولانا در سالن عزیزیه برگزار شد. در این کنسرت همچنین قطعات جدیدی را که همگی از اشعار مولاناست اجرا شد و بهزودی نیز اپرای ملاقات شمس تبریزی و مولانا را در شهر آنکارا خواهیم داشت. اجراهای پیش رو تلفیقی از موسیقی ایرانی و موسیقی جاز و به زبان ترکی و فارسی است و اپرای شمس و مولانا در ژانری متفاوت و با حضور ۲۰ بازیگر فرم و هشت نوازنده ترک و ایرانی است.
او همچنین در خصوص شیوه اجراهای گروه آقای سماع توضیح داد: پروژه آقای سماع پروژهای است که به همراه سماع اجرا میشود. گاهی بهاشتباه از سماع بهعنوان نوعی رقص یاد میشود، درحالیکه چنین نیست. در این پروژه ما همواره از سماع کشورهایی همچون شهر قونیه در ترکیه، مراکش، مصر و نوعی از سماع که خودم برای نخستین بار تعریف کردهام و مختص ایران است استفاده میکنیم و به لحاظ موسیقایی نیز در سبک فیوژن(تلفیقی) کار میکنیم. با توجه به نوع فعالیتهای پروژه آقای سماع فکر میکنم نکته حائز اهمیت این است که با توجه به نوع نگرشی که در این پروژهها وجود دارد، شاید در نگاه مخاطب عام خواهان نداشته باشد، اما در میان اهالی هنر صاحب شهرت و محبوبیت هستند و مخاطب خاص خود را داریم. ما به هر شهری که سفر کردیم با سالنهای مملو از جمعیت اجرا کردیم. فکر میکنم علتش این باشد که تمام اعضا از ابتدای امر سعی کردهاند کاری منحصربهفرد و بدون هیچ تقلید را ارائه کنند.
اجرا سماع در نمایش شمس پرنده از پری صابری
این کارگردان پرسابقه، در تئاتری که روی صحنه برده به تمام عناصر نمایشی و غیرنمایشی از جمله تعزیه، موسیقی زنده، آواز، انیمیشن، نقالی، حرکات موزون، رقص سماع، ارکستر طویل و عریض و... و حتی اپرا چنگ می اندازد، اما نه می تواند هر عنصر را به تنهایی در جای خود، از آب و گل در بیاورد و نه درست ترکیبشان کند و نتیجه کار می شود ملغمه و شله قلمکاری نپخته و خام که روی دل تماشاگر می ماند و هضم نمی شود. کامیاب نبودن در اجرا و هدایت صحیح این عناصر در شمس پرنده تا جایی پیش رفته است که حتی حرکات موزون بازیگران هم آنقدر ناهماهنگ از آب درآمده که بعضا سبب خنده تماشاگر می شود. ممکن است نمایشهایی که پری صابر" بر روی صحنه می برد، در مرتبه نخست، جذابیتهای پرزرق و برقش از ساز و آواز زنده گرفته تا رقص و سماع، برای تماشاگر هیجان کاذبی بیاورد و مسخش کند، اما در دفعات بعد هر چه این جذابیتها معمولی می شود و کمرنگ، در عوض نقاط ضعف ندیده گلدرشت می شود و پررنگ. برای نمونه نمایشنامه ضعیف، بازیهای خام، حرکات موزون سرسری، صحنه آرایی دم دستی، موسیقی و آواز ضعیف و بازاری و ... همه این کاستی ها سبب می شود تا داستان جذاب شمس و مولانا، ملال آور شود و سخیف!!
نمونه ذکر شده در خصوص استفاده پری صابری از رقص سماع در هنر نمایش نشان می دهد که بیش از هر چیز دغدغه و موضوعیت نمایش با مفاهیمی چون رقص سماع می بایست در اولویت نخست باشد و قرار دادن این آیین سنتی به روز شده به هر نحو ممکن نتیجه و کارکرد مناسب را نخواهد داشت.
رقص سماع در اپرای حلاج از پرواز همای
اپرای حلاج از سال گذشته تا امسال در شهرهای مختلفی به نمایش درآمده است. آنها از ایوان عطار سعدآباد نخستین بار با گروه مستان خبرساز شدند و بعد در شیراز و تبریز روی صحنه رفتند. اجرای اپرای حلاج در واقع قصه صوفی شهیر قرن دوم هجری ایران زمین، حسین منصور حلاج که فریاد من خدا هستم سر داد و علم مبارزه با خرافهپرستی خلفای بغداد و صوفیه برداشت. از سال قبل بود که پسر گیلانی موسیقی ایران سعید جعفرزاده که با نام هنری پرواز همای به شهرت رسیده پس از کارهای موفق یک دهه گذشتهاش تصمیم گرفت اپرایی بسازد براساس زندگی ادیبی که میگفت: خدا در روستای ما کشاورز است و با این گفتههایش دستانش را بریدند، بعد پاهایش را و بر دار آویختندش و بعد جسدش را سوزاندند اما نامش تا همیشه ماند در تاریخ این سرزمین.
رقص سماع از زبان سماع گران
رامین صفی یاری به عنوان یکی از سماع گران حرفه ای در باره تجربیاتش در این زمینه می گوید: یکی از آموزههای عرفان که در قالب سماع هم میتواند ورود پیدا کند، کوچکتر شمردن خود است. هرچقدر که منیت را کوچک و کوچکتر کنیم وجدی درونی نسبت به دنیای بیرون ایجاد میشود. این مسئله بسیار مهمی است که خود را کوچک کردن، مصداق کنار گذاشتن منیت است. استاد ملکیان در بحث عدالت جان رالوز، فیلسوف عدالت محور و در موضوع وضع قوانین، فراموش کردن خود را مطرح میکند. بدین معنا که قانونگذار، به هر میزان خود را فراموش کند، قانون عادلانهتری وضع میشود. هرچقدر که انسان این منیت را تضعیف کند، به حال بهتری دست مییابد؛ اما متأسفانه جهان امروز، جهان نمودهاست و نه بودها. برخی فکر میکنند که اگر میخواهند به خدا برسند، باید سماع یاد بگیرند. درحالیکه اینطور نیست. شاید تنها در سماع مولانا ما جنسی از نیایش را ببینیم. تفاوتی هم ندارد در کجای دنیا باشیم. سماع از قونیه آغاز شد و در خاورمیانه و شمال آفریقا، در مصر و مراکش هم سماع گران بسیاری هستند. گرچه در شهر قونیه و بارگاه مولانا، اجرای سماع درملأعام ممنوع است!
صفی یاری همچنین درباره تجربیات پرفورمنس هایش می گوید: سماع سه شکل است. اول، سماعی است که فرم ندارد و گفتهشده که عرفای ما انجام میدادند. واقعیت این است که چنین فردی را ندیدهام و در این حالت، ممکن است از خود بیخود شدنی وجود داشته باشد. نوع دوم، نمایش سماع است. به این معنا که بر شکل اجرای خود تمرکز کردهای تا دستها در حالت درست قرارگرفته باشد و چرخش بینقص باشد. در این حالت، هیچ جداشدنی وجود ندارد. در این نوع از سماع، هر میزان که هشیاری بیشتری وجود داشته باشد، پرفورمنس زیباتری به نمایش گذاشته میشود. نوع سوم، سماعی میان ۲ حالت قبلی است. به این معنی که زمانهایی، شاید در حد چند ثانیه، احساس میکنی که ذهن متمرکز است، همهچیز ساکن است و فکری وجود ندارد. صحبت در این زمینه کار بسیار سختی است اما اصطلاح Mindfulness که به هشیاری یا ذهن آگاهی ترجمه شده، به معنای آگاهی در کنار توجه است؛ یعنی تمرکز در لحظه صورت میگیرد و هر میزان که فکر و آگاهی، در کنار توجه قرار گیرد، نه به گذشته فکر میکنی و نه به آینده و حتی به شکل ظاهر هم فکر نمیکنی.
نظر شما