به گزارش گروه اطلاع رسانی ایرنا؛ لوریس چکناواریان آهنگساز، رهبر ارکستر، نویسنده و نقاش ارمنیتبار است. خانواده او پیش از تولد لوریس به ایران مهاجرت کردند و لوریس در ۱۳۱۶ خورشیدی در بروجرد به دنیا آمد. او شاید یگانه ایرانی باشد که در ۱۷ سالگی ارکستر سمفونیک را رهبری کرده است. آفرینش نخستین اپرا برای کودکان نیز با پردیس و پریسا به نام لوریس چکناواریان ثبت شدهاست. او نخستین آهنگسازی به شمار می رود که داستان رستم و سهراب را کار کرده و افسانه سیمرغ از عطار نیشابوری را به اجرا درآورده و در آثارش تأثیر موسیقی ملی ایران به خوبی مشهود است. چکناواریان بسیاری از ارکسترهای مهم جهان از جمله فیلارمونیک ارمنستان، فیلارمونیک سلطنتی انگلیس، فیلارمونیک سلطنتی لیورپول، ارکستر مجلسی انگلیس و ارکستر سمفونیک لندن را رهبری کرده است.
او بیش از ۷۵ اثر شامل سمفونی، اپرا، موسیقی مجلسی، کنسرتو برای پیانو، ویولن، گیتار، ویولن سل و پیپا، موسیقی باله، آثاری برای گروه کر، یک رکوئیم و یک اوراتوریو و بیش از ۴۵ موسیقی فیلم ساختهاست که موسیقی فیلمهایی چون تنگسیر امیر نادری، من ایران را دوست دارم خسرو سینایی، پرتو یک حماسه منوچهر طیاب، بیتا هژیر داریوش و بشارت منجی نادر طالبزاده از جمله آثار چکناوریان در حوزه موسیقی فیلم محسوب می شود.
چکناوریان را به تعبیر سیدعلیرضا میرعلینقی پژوهشگر موسیقی، منتقد هنری و آخرین آهنگساز از نسل رمانتیکهای ایران به شمار آورد و همایون خرم نیز در نشست رونمایی از آثار او گفت که او از معدود آهنگسازان آشنا به فنون غربی آهنگسازی است که ملودیهای نابی را ساخته است.
خاچاتوریان آهنگساز نامی ارمنی درباره او گفته است: او استعدادی بزرگ است که سنن موسیقی ارامنه را ادامه داده است و در نهایت لوکاس فاس آهنگساز و نغمه پردازی آمریکایی از او به عنوان یک آهنگساز خوب، رهبر با تجربه و موسیقی دانی واقعی یاد کرده است.
آنچه در ادامه آمده نتیجه گفت وگوی پژوهشگر گروه اطلاع رسانی ایرنا با لوریس چکناواریان آهنگساز، رهبر ارکستر، نویسنده و نقاش ارمنیتبار اهل ایران است که به مناسبت ۲۱ مهر سالروز تولد وی انجام شده است؛
گفت و گو از؛ محمد تقی زاده
ایرنا: استاد چکناواریان، این مصاحبه قرار است در سالروز تولدتون در روز یکشنبه ۲۱ مهر روی خروجی خبرگزاری ایرنا منتشر شود. در آستانه ۸۲ سالگی چه نگاهی به زندگی پربار و فعالیت های هنری و شخصی خودتان دارید؟ به طورکلی ارزیابی تان از نزدیک هشت دهه زندگی از ۱۳۱۶ خورشیدی تا به حال چیست؟
چکناواریان: ببینید اگر بخواهم خیلی ساده و صریح بگویم واقعیت اینست که به یاد دارم زمانی که خیلی کوچک بودم هر سال به این فکر می کردم که چه زمانی بزرگ می شوم و مدام به تغییر سریع و تدریجی عمر می اندیشیدم تا هرچه سریعتر بزرگ شوم و به آرزوها و اهدافم برسم، حال آن که اکنون در آستانه ۸۲ سالگی بیشتر به این فکر می کنم که چگونه می توان این گذر سریع عمر را اندکی کند و تدریجی تر کرد یعنی دقیق تر بگویم احوال و افکارم به طور کامل نسبت به دوران کودکی در این باره عوض شده است. در هر حال زندگی همین تفاوت ها و تضادها است و من در آستانه تولدم خوشحالم که در این دنیا بودم، در ایران به دنیا آمدم و در طول این فرصتی که داشتم کارهای مختلف هنری که علاقه مند بودم از جمله رهبری ارکستر، ضبط موسیقی، نگارش و نقاشی را انجام دادم. در یک کلام خدا را شاکرم برای زندگی، حیاتم، خانواده و فرزندانی که به من داد.
ایرنا: شما از جمله هنرمندان اصیل ارمنی تبار ایرانی هستید که در مصاحبه ها و محافل مختلف به ایرانی و ارمنی بودن خود به شدت افتخار و همیشه از آن با غرور یاد کردید. در خصوص اهمیت و نقش ارامنه در هنر و به خصوص موسیقی ایرانی چه نظر و تحلیلی دارید؟
چکناواریان: تاریخ معاصر ایران گواه این است که ارامنه از پایه گذاران و پیشگامان موسیقی کلاسیک از جمله باله، نوازندگی و ارکستر در ایران به شمار می روند که سال ها است در این زمینه تلاش و حمیت فراوان به خرج داده اند. ارامنه از زمان ورود به ایران که در پی جنگ های داخلی انجام شده بود، نقش مهمی در شکل گیری و تقویت هنرهای مختلف همچون تئاتر و موسیقی در ایران داشتند به طوری که حضور موثر و جریان سازشان به هیچ وجه قابل کتمان و پنهان کردن نبوده و نیست. نکته مهم دیگر در این زمینه این است که در گذشته رسم بر آن بود که در خانواده های ارامنه هر فرد می بایست یک ساز را به عنوان ساز تخصصی و حرفه یی بیاموزد و در کنار دیگر فعالیت های روزمره و آموزش در مدارس آن را تقویت کند و این مورد هیچ ارتباط با تخصص و رشته آموزشی افراد نداشت به عبارت روشن تر مهندس، دکتر، وکیل و تاجر همگی بر این عقیده بودند که هنر و موسیقی باید در زندگی و خانه شان به طور جدی و مداوم جریان داشته باشد.
ایرنا: اجرای مشترک شما و شهرام ناظری در اواسط دهه ۸۰ خورشیدی یکی از برجسته ترین و پربیننده ترین آثار شما لقب گرفت که هنوز در فضای مجازی و در میان دوستداران جدی تر موسیقی سنتی و کلاسیک دست به دست می چرخد. درباره این همکاری و کار با شهرام ناظری توضیح دهید؟
چکناواریان: واقعیت این است که این کار جزو سبک و مدل کاری من محسوب نمی شود و این اجرا را به جهت دوستی و رفاقت با شهرام ناظری انجام دادم. کار من اپرا، باله و سمفونی است و سبک آثار من بیشتر به آثار کلاسیک موسیقی شباهت دارد. من در حال حاضر هفت اپرا با نام های اپرای پردیس و پریسا (۱۹۷۲)، اپرای رستم و سهراب (۶۴–۱۹۶۲)، اپرای رستم و اسفندیار، اپرای ضحاک، اپرای سیاوش، اپرای خودکشی صادق هدایت و اپرای شمس و مولانا نوشتم و علاقه و گرایش اصلی من در این زمینه است؛ در یک کلام همکاری با شهرام ناظری را همچنان که شما فرمودید و مورد توجه شمار زیادی از مخاطبان موسیقی قرار گرفت، نوعی استراحت هنری می نامم و آن جزو نمونه کارهایم به حساب نمی آید.
ایرنا: انجام امور خیر و اجراهای عام المنفعه یکی دیگر از وجوه پررنگ و قابل توجه زندگی حرفه یی شما به شمار می آید، به طوری که همواره و در بزنگاه های مهم اجتماعی و فجایع طبیعی از جمله پیشگامان این فعالیت ها بودید. در خصوص این فعالیت های مردمی که یکی از شناخته شده ترین آنها اجراهای پاریس شما برای مردم زلزله بم بود، چه نظری دارید؟
چکناواریان: من از بچگی به انجام کارهای خیر علاقه زیادی داشتم، چنانچه به یاد دارم در زمان زلزله بویین زهرا که ۱۳ تا ۱۴ سال داشتم به همراه مرحوم تختی به جمع آوری پول در خیابان های مرکز شهر تهران مشغول شدم و از پیشگامان و حامیان جدی تختی به عنوان الگوی زندگی ام در آن زمان بودم. در حال حاضر هم به خاطر علاقه و احترامی که برای ایشان قائل بودم، اثری را به مناسبت تولد ۹۲ سالگی تختی نوشتم که امیدوارم بتوانم برای تولدش به اجرا برسانم.
چندی پیش هم در ارمنستان و در جهت کمک رسانی به زلزله زدگان آنجا پیاده روی نمادینی را انجام دادم که محل آن از ایروان تا شهر زلزله زده بود، در این میان نزدیک ۲۰ میلیون دلار برای بازماندگان و کمک رسانی به این عزیزان جمع و به آنها اهدا و صرف بازسازی مناطق آسیب دیده شد.
در زلزله بم نیز ۲ اجرا در پاریس و لندن داشتم که اجرای لندن همراه شهرام ناظری بود و چنانکه شما اشاره کردید مورد استقبال زیادی هم قرار گرفت و مبلغ جمع شده در آن به طور کامل به مردم آسیب دیده بم و بازسازی آن مناطق تخصیص یافت.
ایرنا: به نظر می رسد برخی فعالیت های هنری شما همچون نقاشی و نویسندگی در سایه اجراها و اقدامات موسیقیایی شما تاحدی کم رنگ و مورد غفلت قرار گرفته است. درمورد این بخش از فعالیت های کمتر شناخته شده خود توضیح بیشتری دهید؟
چکناواریان: من از دوران کودکی به نقاشی علاقه زیادی داشتم و با نگاه به نقاشی ها برای نوشتن و اجرای موسیقی هایم الهام می گرفتم. به خاطر دارم در آن دوران کارت پستال و پوسترهای مختلف نقاشی را از نقاط مختلف جهان تهیه و روی دیوار اتاقم نصب می کردم و رنگ و سبک آن را در ذهن و یادم نگه می داشتم. اما نخستین بار، زمانی که در آمریکا بودم احساس کردم باید تراوشات ذهنی خود را در قالب نقاشی پیاده کنم و نقاشی کردن را آغاز کردم. من هیچ گاه به صورت آکادمیک نقاشی را پیگیری نکردم و معلم نقاشی نداشتم و هر آنچه از تابلوهایم متبادر می شود حاصل استعداد و توانایی شخصی و غریزی ام است. در فروردین ۱۳۹۵ خورشیدی نیز در خانه هنرمندان نمایشگاهی از آثارم را برگزار کردم که در آن تابلوها با تکنیک آکریلیک در معرض بازدید عموم قرار گرفت و خوشبختانه مورد توجه شمار زیادی از دوستداران هنر قرار گرفت. در سال های اخیر به دلیل مشغله های موسیقیایی که داشتم، متاسفانه نتوانستم نقاشی بکشم.
ایرنا: به عنوان سوال پایانی در ارتباط با آخرین و جدیدترین کارهای در دست انتشار یا اجرا که هنوز رونمایی نشده صحبت بفرمایید.
چکناواریان: من کتاب خرستان را در ۱۳۹۶ خورشیدی به وسیله نشر صدای معاصر چاپ کردم و در حال حاضر در حوزه نگارش قصد دارم، اگر خدا توانایی دهد، کتاب خاطرات زندگی ام را بنویسم که خیلی برایم عزیز و ارجمند است.
موزیک سمفونی تختی را همانگونه که در بخش نخست گفت وگو عنوان شد به تازگی به پایان بردم و اکنون آماده ضبط آن برای اجرا در سالروز تولد مرحوم تختی هستم. درکنار این فعالیت ها علاقه زیادی به شعر گفتن، نوشتن و حتی بازی در یک فیلم سینمایی دارم. همچنان که فیلمی مستند به نام ماسترو درباره زندگی و فعالیت هایم به تهیه کنندگی زهرا مشتاق ساخته شده است.
من علاقه یی به برگزاری بزرگداشت ندارم و اعتقاد دارم برای زنده ها نباید بزرگداشت گرفت. امسال در آستانه ۸۲ سالگی قصد برگزاری یک نمایشگاه جدید دارم و همچنان دوست دارم بنویسم، نقاشی کنم، آهنگ بسازم، تئاتر بروم و در یک کلام فعال باشم.
نظر شما