۲۷ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۳
کد خبر: 83522584
T T
۰ نفر

برچسب‌ها

پروندهٔ خبری

حب الحسین(ع) نقطه پرگار اجماع اربعین

۲۷ مهر ۱۳۹۸، ۱۱:۳۳
کد خبر: 83522584
حب الحسین(ع) نقطه پرگار اجماع اربعین

ایلام - ایرنا - چندسالی است رستاخیز بزرگ اربعین دوباره حب حسین(ع) را در دل همه عاشقان به راه انداخته است و همگی مشتاق و شیفته پای در این راه می‌گذارند تا خود را به دیدار یار در سرزمین کربلا برسانند و پیاده مسیر نجف اشرف تا کربلای معلی را به عشق اهل بیت(ع) و تجدید عهد و پیمان برای حفظ اسلام طی کنند.

وقتی نام حسین(ع) به میان می‌آید دیگر این دل، قفس تنگ و تاریک سینه را نمی تواند برتابد و این پاها یارای ماندن ندارند، بی آنکه بخواهی ترا جاده می‌خواند و با کوله باری کوچک و محقر فارغ از همه دلبستگی‌های دنیا، فارغ از ماشین آخرین مدل و طلا و خانه راهی دیدار یار می‌شوی.

وقتی همپای زائران می‌شوی، همانجا قدم می‌گذاری که شور و شوق زیارتش هزاران عاشق را با لب تشنه به معراج رساند، آری راه کربلا از مسیر عروج شهدا می‌گذرد، راه کربلا شاهراه همه مردانی است که هشت سال قدم در دیار عاشقی گذاشتند و تن به ذلت ندادند و تا آخرین نفس مشتاقانه برای زیارت ابا عبدالله در برابر دشمن جنگیدند.

اینجا بهشت و جنت‌آباد حسین(ع) است و این روزها اربعین رستاخیزی برای گردهم آمدن امت مسلمان شده است تا دوباره ندای حق‌طلبی و ظلم‌ستیزی انسان‌های آزاده را به همه جهان نشان دهد و اینگونه است که رهبر فرزانه شعار امسال اربعین را "حب الحسین یجمعنا" اعلام می‌کند تا این دوستی و عشق حسین که موجب خروش این حرکت و تجمع بزرگ اربعین شده است بیشتر در جهان نمایان شود.

این روزها اربعین رستاخیزی بزرگ و واقعه‌ای برای گردهمایی و کنگره باشکوه همه مسلمانان جهان مبدل شده است تا در عراق این سرزمین مامن عشاق کربلا گرد هم بیایند و ندای یاری از حسین(ع) را سر دهند و فریاد مظلومان را به گوش همه برسانند.

اربعین که می‌شود دیدن این همه عاشق که سر از پا نمی‌شناسند، یدخلون فی عشقه افواجا را به چشم دل در رد نگاهت قرار می‌دهد و می‌توانی در بین‌الحرمین شاهد دیدن فوج فوج فرشته باشی که از آسمان به زمین می‌آیند و لحظات ناب عاشقی و مشتاقی را ثبت می‌کنند.

بین دو حرم نقطه اتصال عاشق و معشوق می‌شود و لحظات ناب ارادت و بندگی ثبت می‌شود و هیجان و شوق زیارت وجودت را در بر می‌گیرد و این مسیر شاهراهی می‌شود برای نفوذ به تک تک سلول‌های تنت و آنگاه می‌توانی بهترین تصویر و ناب‌ترین لحظات را قاب کنی و زیباترین لحظه شکوه دیدار را در چشمان اشکبارت ثبت کنی.

اربعین که می‌رسد همه جا مملو می‌شود از عشق و مشتاقی، یکی در موکب‌ها خدمت می‌کند و این عشق و ارادت خویش را بی هیچ چشم داشتی برای زائران حرم یار پیشکش می‌کند و یکی دیگر طبابت می کند و آن دیگری خدمت و هر کسی می‌خواهد به هر طریقی گرد راه را از تن زائری بزداید و در این مسیر مرحمی باشد بر آلام و تاول های پای زائر آقا...

اربعین که از راه می‌رسد زیباترین واژه‌های عاشقی در ذهنت گل می‌کند و ناب‌ترین قصیده‌های مشتاقی در ذهنت چیده می‌شود و شیرین‌ترین غزل‌های عاشقانه از دیدار یار ورد زبانت می‌شود و تکرار می‌کنی یا حسین(ع) باز آمده ام....

باز همه راه‌های منتهی به کربلا می‌شود کهشکانی از نور و زیبایی و ملائک دمنوش عشق می‌فروشند و دوستی خاندان خدا را می‌خرند.

اینجا هر خدمتی بی‌منت است و با عشق و ارادت به ابا عبدالله انجام می‌گیرد. فرقی ندارد در این مسیر که همپای زائران می‌شوی، خواهی دید همه در تکاپویند تا در موکب و حسینه و محل‌های اسکان برای خدمت‌رسانی به زوار از هم گوی سبقت گیرند و در این خدمتگزاری از دیگران پیشی گیرند.  

خاک پای زائران طوطیای چشم میزبان می‌شود و مهران دوباره شاهراه عبور کاروان‌ها و خیل عزادارانی می‌شود که با همه وجود پای در راه عاشقی گذاشته‌اند تا خود را به دیار یار برسانند.

اینجا همه میزبان عشق‌اند و سفره‌شان را با تو شریک می‌شوند و برای پذیرایی از زوار ساعت‌های طولانی با تلاش و زحمت قوتی تهیه می‌کنند و هر آنچه از دستشان برآید برای خدمت‌رسانی دریغ نمی‌کنند.

اینجا ایلام دروازه عتبات عالیات می‌شود و مهران شاهراه زائران حسینی و شور و هیجان دیدن این همه عاشق هر بیننده‌ای را به وجد می‌آورد.

از مسیر که می‌گذری بلوط‌های کوهستان ایلام برایت دست تکان می‌دهند و با عشق به پیشوازت می‌آیند و با همه مهمان‌نوازی و مهربانی همه داشته‌هایشان را مردمان این دیار با تو تقسیم می‌کنند.

یکی نان می‌پزد و دیگری تابلو اسکان رایگان را ساعت‌ها در دست می‌گیرد و آن یکی در موکب عاشقی هر صبح و شام برایت قوتی آماده می‌کند تا خستگی و طولانی شدن مسافت ذره‌ای خم به ابرویت نیاورد و تو همچنان عاشقانه به مسیرت ادامه دهی و با  همه وجود خودت را به آنجا که دوست داری برسانی.

همه نوحه‌ها در ذهنت دوباره تکرار می‌شود از شط فرات و نامردیش از دریغ آب و صحرای سوزان کربلا، از تل زینبیه و همه سرهای بر نیزه شده، از سم اسبان و خیمه‌های سوخته، شیون زنان و گریه کودکان همه در پیش چشمانت همچون تصویری عبور می کند و تو می‌گردی همچون ره گم کرده‌ای که به دنبال آشنا می‌گردد و...

وباز می‌رسی تا کربلا، عمودها را یک به یک می‌شماری راستی اینجا تلی دارد، به نام تل زینبیه که قیامتی به پا می‌کند در دلت و  وجودت را پر از آشوب و نوحه می‌کند به گونه‌ای که نمی‌توانی جلوی بغض گلو و اشک چشمت را بگیری.

 کمی آن سو تر کنار ساحل فرات، آب را نفرین می‌کنی که قطره‌اش دریغ گلوی طفل شش ماه و کودک سه ساله‌ای شد.

اشک همچنان بر گونه‌ات می‌تازد و تو آتش دامن بی بی زینب(س) را با آه سرد نفست یاد می‌کنی و دستان قلم شده‌ای که برادری را و پیمان اخوت را در حق برادر تا قیامت بست و با یاد دستان عباس(ع) و خون‌های ریخته بر این خاک سرخ و تفتیده در ذهنت مجسم می‌کنی و قد رعنا عزیز زهرا(س) را با همه ابهت و عظمت وجودیش در پیش چشمانت به نظاره می‌نشینی.

 بی آنکه بخواهی زانوهایت سست می‌شود و به زمین می‌نشینی ، اینقدر آنکه صحنه و تکرار آن لحظات رمقت را می‌گیرد که یارای ایستادن نداری و تمام مشتت پر می‌شود از خاک سوزان کربلا.

خدایا این خاک چقدر گرم است، انگار که ذره ذره اش زنده است و نمی‌خواهد در مشتت باقی بماند و از لابه لای انگشتانت خود را دوباره به زمین می رساند تا همچنان باقی بماند برای سجاده شیدایی سجده کنندگان عاشق.

 این جا عرشیان بر فرشیان رشک می‌برند، قصه کربلا و آن روز با واقعه بزرگش دوباره در پیش چشم هزاران هزار نفر نه میلیون‌ها عاشقی که دوباره برای تجدید عاشقی آمده‌اند تکرار می‌شود.

آن سو قاسم شیرینی عسل شهادتش را  با دستان سقاهای کوچک تقسیم می‌کند، بچه فرشته‌هایی هم آمده‌اند تا دوان دوان بسوی خرابه شام بروند و همنشین دخترکی باشند که بیقرار بابا  بهانه‌گیری می‌کند و عمه نازش را می‌خرد و تیمارخوار دل رنجور و کوچکش می‌شود.

آن روز همه مصبیت‌ها و بلاها یکباره در این بیابان در همین حوالی به دست اشقیاترین مردم ثبت شد، از حنجر کودکی شش ماهه به جای صدای خنده، خون می‌چکد و از گوش دختر بچه‌ای به جای گوشواره رد خون پیداست.

اینجا جولانگاه نامردی می‌شود و همه آمده‌اند تا با همه وجود بدیهایشان را عرضه کنند، حرمت حرم و نامحرم را می‌شکنند و آتش به خیمه می‌زنند و تازیانه می‌زنند بر تن زینب فاطمه(س).

کمی صدای سم اسبان که خاموش می‌شود، خواهری با برادری حرف‌ها دارد! تمام غم‌هایش را و همه درد دلهایش را با تنی بی سر می‌گوید و موهایش یک به یک سپید می‌شود از این همه غم و مصیبت عظما.

از کوفیان و نامردمی‌شان می‌گوید از شام و بلای وارده به اسرا و از همه رنج و داغش در نبود عزیزانش یک به یک گله می‌کند و اینجا قصه دوباره آغاز می شود و این قصه پر غصه تاریخ روایتی می‌شود برای زنده ماندن واقعه‌ای بزرگ به نام واقعه کربلا و باز این جا کربلا پس از چهل شام در اربعین خون خدا بوی بهشت می‌وزد، گویا بانویی بهشتی از این طرف رد شده است، بانویی که بوی پیامبر را دارد و آمده است تا چله نشین میوه دلش شود و نامردمی امتی که سال‌ها  پدر و همسر و فرزندانش را مورد ظلم قرار دادند، فریاد کند.

اربعین رستاخیزی می‌شود برای گردهمایی همه انسان‌هایی که از واقعه کربلا گله دارند و به خونخواهی فرزند پیامبر پای در این بادیه گذاشته‌اند.

اربعین شور و شین حسینی است و عشق و عاشقی در همه لحظات ناب جاری می‌شود و باشد که همه کسانی که در این مسیر گام می‌گذارند با حرکت و رفتار و سکنات خویش پیرو واقعی حسین باشند و شعور و معرفت حسینی را با هدف حفظ و اتحاد مسلمانان به رخ جهان بکشند.

اخبار مرتبط

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha