به گزارش گروه تحلیل، تفسیر و پژوهشهای خبری ایرنا، طی هفتاد سال گذشته که در ایران انواع برنامههای توسعه نوشته شده و بودجههای سالانه بر مبنای این برنامهها تهیه، تنظیم و عملیاتی شده است، مهمترین عنصر در ارائه و اجرای این برنامهها نفت بوده است.
طبق برآورد اقتصاددانان، 80 تا 90 درصد درآمدهای صادراتی و 40 تـا 50 درصـد بودجه سالانه دولت را درآمدهای نفتی تشکیل می دهند.
آمارهای منتشره شده نیز از وابستگی بودجه به نفت حکایت دارد. بعلاوه، اقتصاد ایران هم از سمت صادرات و هم از سمت درآمدهای عمومی دولت، بیش از گذشته به نفت وابسته شده است. برای مثال در ۹ ماهه نخست سال ۹۷ نسبت درآمدهای مالیاتی دولت به تولید ناخالص داخلی کشور ۴.۵ درصد بوده که در مقایسه با مدت مشابه سال قبل از آن حدود یک واحد درصد کاهش یافته است. این میزان با تجربه کشورهای توسعهیافته و حتی کشورهای در حال توسعه تفاوت قابل توجهی دارد.
برای نمونه، در کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه(OECD)، این نسبت به طور متوسط در سال ۲۰۱۷ حدود ۳۴.۲ درصد بوده است. این رقم برای اقتصادهای در حال توسعه، ۱۵ درصد، یعنی بیش از سه برابر ایران است.
هرچند برخی اقتصاددانان سهم مالیات از تولید ناخالص داخلی را از 6 تا 8 درصد نیز عنوان کردهاند، اما همین مقدار نیز بسیار پایینتر از کشورهای توسعهیافته و در حال توسعه است.
پژوهشگران بر این باورند که به طور کل، در بارهی نقش نفت در توسعه کشور دو دیگاه متفاوت وجود دارد. از یک طرف غالب صاحبنظران اعتقاد دارندکه نفت منابع مالی چشمگیری را برای مصرف و سرمایهگذاری در ایران به ارمغان آورده و بدین ترتیب امکان رشد سریعتری را هم برای درآمد ملی و هم برای مصرف فراهم کرده است. بدون شک در نبود نفت رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی با چنین سرعتی امکان پذیر نبود.
از طرف دیگر، برخی معتقدند که ضعفهای ساختاری و نهادینه جامعه ایران موانعی برای استفاده مناسب از پتانسیل درآمدهای نفتی ایجاد و در برخی موارد رانتهای نفتی آن ضعفها را تشدید کرده است. در نتیجه، در حالی که درآمد نفت از بعضی جهات به مصرف و تولید در ایران کمک کرده، از جهات دیگر باعث عقب ماندگی اقتصادی و سیاسی شده است.
نفت، و تضعیف فرهنگ مالیاتی
یکی از مهمترین عوارض اقتصاد نفتی شکلگیری و گسترش نوعی فرهنگ مالیاتی در کشور است که امروزه به یکی از چالشهای اصلی نظام مالیاتی نیز بدل شده است. بدون شک، مالیاتستانی در کشور ما با چالشها و مشکلاتی همراه است. برخی از این مشکلات در ساختار خود نظام مالیاتی نهفته است. یعنی، به اشکال در قوانین موجود، نوع و تعریف مالیاتها، برآورد میزان مالیات و غیره مربوط است.
اما، برخی از مشکلات نیز وجود دارد که به نگرش و دیدگاه آدمها مربوط بوده و به مرور به جزئی از فرهنگ آنها بدل شده است. گسترش این فرهنگ به نوعی بیانگر ضعف فرهنگ مالیاتی است و اجتناب از پرداخت و فرار مالیاتی به شیوههای گوناگون را به دنبال داشته است.
بدون شک پیدایش چنین فرهنگی بیش از هر چیز ریشه در نوع رابطه دولت و جامعه دارد. دولت در ایران به خاطر درآمدهای نفتی تقریباً مستقل از جامعه است. درواقع، از زمان پیدایش نفت و ملیشدن این صنعت، به مرور وابستگی دولت به مردم و طبقات اجتماعی جای خود را به وابستگی مردم به دولت داده است. این امر، از یک طرف باعث شده است که دولت ایجاد یک نظام مالیاتی دقیق و منظم را خیلی جدی نگیرد، و از طرف دیگر مردم نیز به همین میزان، مالیات را امری مزاحم و غیر ضروری بدانند.
تاریخ اقتصاد نفتی کشور نشان میدهد که به دلایل یاد شده فرهنگ مالیاتی کشور به مرور ویژگیهای خاصی پیدا کرده است. مؤدیان مالیاتی از اهمیت و نقش مالیات در اقتصاد آگاهی کافی نداشته و از حقوق خویش در چارچوب قوانین مالیاتی بی اطلاع هستند. لذا، به نظر میرسد هنوز فلسفهی پرداخت مالیات را درک نکرده و از آن خودداری میکنند.
البته، برخی از اقشار جامعه نیز هستند که علیرغم داشتن آگاهی و اطلاعات کافی، از پرداخت مالیات خودداری میکنند. دیدگاه این گروه نیز مشابه بقیهی مردم است. همه با این استدلال از دادن مالیات سرباز میزنند که دولت به اندازه کافی درآمد نفتی دارد، بنابر این، ضرورتی ندارد که از مردم مالیات بگیرد.
نفت، یارانه و فرهنگ مصرف
زمانی که نفت اکتشاف، استخراج و سپس به بازارهای جهانی عرضه شد، دولت مرکزی کم کم به یک سرمایهدار و تاجر نفت بدل شد. تاجر پولداری که برای ادارهی جامعه، نه تنها به درآمدهای مالیاتی اقشار و طبقات مختلف اجتماعی وابسته نبود، بلکه برای کسب رضایت اجتماعی به انحاء مختلف سیستم یارانهای را در کشور گسترش داد؛ از جمله یارانه سوخت، نان و غیره.
در چند دههای که از پیدایش نفت در اقتصاد میگذرد به تدریج این تصور در جامعه شکل گرفته است که نفت و گاز به عنوان یک ثروت ملی سهم همهی مردم بوده و باید به پایینترین قیمت به دست آنها برسد و مصرف شود. جامعه بر این باور است که کشورهای دیگر به دلیل کمبود نفت و گاز مجبور به صرفهجویی هستند، ولی ما به وفور از این نعمت خدادادی برخوردار بوده و نیازی نیست که صرفهجویی کنیم. بنابراین، در مدت یاد شده نوعی فرهنگ و سبکزندگی مصرفگرایانه و اصرافی در مورد انواع انرژی شکل گرفته است.
در کنار رشد فرهنگ مصرفگرایی، در مورد قیمت ارزان انرژی نیز انتظارات اجتماعی به شدت افزایش یافته و هر بار که شرایط سختی پیش آمده و رکود و مشکلات اقتصادی جامعه را فرا گرفته هزینه ناشی از یارانهی انرژی سنگینی خود را بر دوش دولت بیشتر نشان داده است. پس میتوان گفت که یکی از موانع اصلی در برابر آزادسازی قیمت حاملهای انرژی و کاستن از هزینههای دولت همین فرهنگ مصرفگرایی است و باید در سیاستگذاریها مورد توجه جدی قرار گیرد.
به طور کل، میتوان گفت که حل معضل نفت امر غیر ممکنی نیست، به شرطی که آمادگی برای انجام تغییرات لازم در ساختارهای اقتصادی و غیر اقتصادی وجود داشته باشد. از نظر اقتصادی، یکی از راه حلهای مهم و ضروری عبور از اقتصاد دولتی و تقویت بخش خصوصی واقعی است. تا زمانی که با یک دولت متورم و بزرگ روبه رو باشیم، که بیش از 80 درصد اقتصاد کشور و از جمله نفت را در اختیار دارد، نمیتوان انتظار داشت که چشم طمع به درآمدهای نفتی دوخته نشود.
بعلاوه، درآمدهای نفتی باید صرف زیرساختهای اقتصادی و ارتباطی شود. از این رو کارشناسان معتقدند که ضروری است در همه حال از افزایش درآمدهای نفتی در جهت توسعه زیرساختهای مناسب بخش صنعت و سایر بخشهای اقتصادی استفاده شود. با مدیریت صحیح درآمدهای نفتی و مشاهدهی آثار مثبت آن در جامعه، زمینه برای تغییر نگرش مردم و در نتیجه جلوگیری از عوارض فرهنگی و برطرف کردن ضعفهای موجود فراهم میشود.
نظر شما